تحلیل شما از تحولات جاری در ایران چیست؟ جنش اعتراضی؟ انقلاب؟ قیام؟
دکتر رضا مریدی: من فکر میکنم آنچه امروز در ایران میگذرد ادامه همان حرکتی است که ملت ایران بهخصوص بانوان ایرانی در هفتههای پس از تأسیس جمهوری اسلامی در اعتراض به حجاب و روسری شروع کردند. در آن زمان متأسفانه مردان کمی در آن تظاهرات شرکت کردند، ولی امروز در ایران میبینیم بانوان، مردان، کودکان، دانشجویان و دانشآموزان همه با هم حرکتی را شروع کردند که چیزی جز یک خیزش انقلابی نیست. دلیلش هم این است که خواسته مطرح آنها برچیدن یک نظام حکومتی جبار است که ۴۳ سال بر ایران حکومت کرده است. بنابراین قطعاً عنوان خیزش انقلابی بر این حرکت اطلاق میشود.
بسیاری معتقد هستند این انقلاب بیرهبر است. نظر شما چیست؟
دکتر رضا مریدی: من معتقدم این خیزش انقلابی بیرهبر نیست؛ رهبران متعددی دارد که در شهرها مختلف این خیزش را هدایت میکنند. البته باید بگویم کلمه «رهبر» در طی ۴۳ سال گذشته در ایران به خاطر وجود دو فردی که این عنوان به آنها داده شد (خمینی و خامنهای) تبدیل به کلمه زشتی در فرهنگ سیاسی مردم شده است. به همین خاطر من میخواهم بهجای رهبر کلمه مدیریت سیاسی را به کار ببرم. الآن مدیران سیاسی زیادی در داخل ایران هستند که در نقاط گوناگون این خیزش انقلابی را مدیریت میکنند و این حرکت طبیعتاً نیاز به مدیریت سیاسی دارد و ما وجود آن را عملاً در محلات گوناگون شهرها میبینیم.
آیا از نظر شما داشتن رهبری واحد ضروری است؟
دکتر رضا مریدی: به نظر من هر حرکت اجتماعی نیاز به مدیریت دارد، ما در اینجا هم میبینیم که وقتی کارگران یا کارکنان یک موسسه اعتصاب میکنند، مدیریتی هست که این حرکت کارگری، اجتماعی یا سیاسی را هدایت میکند. بنابراین برای خیزش انقلابی که الآن در ایران جریان دارد هم قطعاً مدیریت سیاسی نیاز است و این مدیران سیاسی هم الآن در نقاط مختلف ایران و بخشهای گوناگون شهرها و روستاها و مؤسسات و… حضور دارند و این جنبش را هدایت و مدیریت میکنند و البته که خدمات آنها بسیار مؤثر و تلاششان قابلتقدیر است.
سازمان مجاهدین خلق هم مانند بقیه تشکلها و جریانهای سیاسی اپوزیسیون قطعاً میتواند در این خیزش نقش داشته باشد. بقیه گروهها و تشکلهای سیاسی هم به همین ترتیب و حتی کسانی که به تشکلهای سیاسی وابسته نیستند در این حرکات چه در داخل ایران و چه خارج از کشور فعال هستند و زحمت میکشند.
منظور من رهبری (یا به قول شما مدیریت) متمرکز است. حالا این میتواند یک فرد باشد یا یک شورا. آیا میتوان یک انقلاب را که باید سیستم کهنه را سرنگون و با نظام نو جایگزین کند بدون رهبری متمرکز به نتیجه رساند؟ آیا چنین نمونهای در تاریخ داریم؟
دکتر رضا مریدی: کاندیداهای رهبری یا مدیریت سیاسی جامعه، همانطور که گفتم، مدیرانی هستند که در نقاط مختلف ایران این حرکت را در منطقه و ناحیه خودشان هدایت میکنند. ولی در کل اگر در ایران به آن مرحله برسیم باید از درون همین جنبش مدیران سیاسی در سطح مملکتی هم پیدا شوند که بتوانند این جنبش را در سطح مملکتی مدیریت کنند. به عقیده من در آینده بسیار نزدیک از بین مدیران سیاسی و مدیرانی که در تشکلها و احزاب سیاسی تجربه چندین ساله، گاهی چند دهه و بعضیها خیلی بیشتر در نقش اپوزیسیون فعالیت داشتند بیرون میآیند. اینها طبیعتاً خواهند توانست دور هم جمع شوند و یک گروه واحدی برای مدیریت سیاسی این خیزش و همچنین گذار از این رژیم تشکیل دهند. به وجود آمدن این تشکل جمعی را خیلی دور نمیبینم.
نقش سازمان مجاهدین خلق در حرکات جاری را چه میبینید؟ آیا برای این سازمان در شکلگیری نظام جدید در ایران نقش قائل هستید؟
دکتر رضا مریدی: سازمان مجاهدین خلق هم مانند بقیه تشکلها و جریانهای سیاسی اپوزیسیون قطعاً میتواند در این خیزش نقش داشته باشد. بقیه گروهها و تشکلهای سیاسی هم به همین ترتیب و حتی کسانی که به تشکلهای سیاسی وابسته نیستند در این حرکات چه در داخل ایران و چه خارج از کشور فعال هستند و زحمت میکشند.
بههرحال ایران کشور بزرگی است و در این کشور برای همهجا هست؛ بهخصوص در بعد سیاسی آینده ایران که معتقدیم باید یک حکومت کاملاً دموکراتیک و آزاد شکل بگیرد. در چنین سیستمی همه تشکلهای سیاسی از چپ و راست، ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک، همه و همهجا دارند و باید حضور داشته باشند. این نهایتاً بر عهده ملت ایران خواهد بود که مدیریت کشور ایران را به دست چه افراد و گروهها و تشکلهای سیاسی بسپارند. بنابراین هیچ تشکلی نباید حذف شود و درعینحال هیچ تشکل سیاسی هم نباید ایران را از طریق اعمال افکار ایدئولوژیک اداره کند.
دنیای قرن ۲۱، بهخصوص ایرانِ امروز بههیچوجه آمادگی یک حکومت ایدئولوژیک چه مذهبی و چه فلسفی را ندارد. همه میتوانند در کنار همدیگر برای سازندگی ایران کمک کنند و به عقیده من سازمان مجاهدین خلق هم از این قاعده مستثنا نیست و انتخاب نهایتاً بر عهده ملت ایران خواهد بود. نکته مهم این است که ما باید همگی برای استقرار دموکراسی در ایران فعالیت کنیم و در دموکراسی برای همهجا هست.
نظر خاصی در این مورد (فساد و سرکوب در سازمان مجاهدین) ندارم. زیرا تا آنجا که من میدانم این گفتهها و نوشتهها در جایی بهصورت شفاف و عادلانه مطرح نشده و موردبررسی بیطرفانه قرار نگرفته که بشود در مورد این گفتهها و نوشتهها اظهارنظر کرد.
درباره فساد در سازمان مجاهدین و سرکوب گستردهی درونسازمانی آنها بسیار زیاد گفته و نوشته شده است آیا به نظر شما این اتهامات بیپایه هستند یا از نظر شما برای حضور سازمان مجاهدین در شکلدهی به نظام آینده ایران بیاهمیت محسوب میشوند؟
دکتر رضا مریدی: نظر خاصی در این مورد ندارم. زیرا تا آنجا که من میدانم این گفتهها و نوشتهها در جایی بهصورت شفاف و عادلانه مطرح نشده و موردبررسی بیطرفانه قرار نگرفته که بشود در مورد این گفتهها و نوشتهها اظهارنظر کرد.
نظر شما درباره آقای حامد اسماعیلیون و جایگاه او در سازماندهی و احیاناً رهبری جنبش چیست؟
دکتر رضا مریدی: دکتر حامد اسماعیلیون که همسر و فرزندش را در فاجعه هواپیمای اوکراینی از دست داد، همراه با دیگر دوستانشان در نقش سخنگوی انجمن خانوادههای هواپیمای اکراینی فعالیتها و خدمات بسیار چشمگیری انجام دادند و همچنان ادامه میدهند. از وقتیکه خیزش انقلابی در ایران شروع شد، او و دوستانی که همراهش هستند در برگزاری تظاهرات در تورنتو و همینطور برلین و جاهای دیگر خیلی زحمت کشیدند و همچنان ادامه میدهند. زحمات همهشان قابلتقدیر است.
در ارتباط با مسئله رهبری که فرمودید در ایران آینده رهبران و مدیران سیاسی جامعه یکی دو نفر نیستند. ما همین حالا هم مدیران سیاسی متعددی در اقصی نقاط دنیا داریم و قطعاً آقای حامد اسماعیلیون هم تبدیل به یکی از این مدیران سیاسی شدند و مثل بقیه زحماتشان قابلتقدیر است. آینده ایران در سیستم دموکراتیک حتماً یک مدیریت سیاسی جمعی و به انتخاب مردم ایران خواهد بود.
ما شاهد فرهنگ اتهام زنی از یکسو و فرهنگ چالهمیدانی از سوی دیگر هستیم که دست در دست هم به تضعیف اعتماد در جامعه و ایجاد فضای مسموم دامن میزنند. آیا به نظر شما این یک پدیده مهم است یا یک پدیده حاشیهای؟
دکتر رضا مریدی: متأسفانه فرهنگ اتهام زنی یا به قول شما چالهمیدانی دقیقاً نمیدانم از چه موقع در فرهنگ ایرانی داخل شده ولی واقعیتی است که وجود دارد. ما ایرانیها همیشه به فرهنگ غنی خود افتخار میکنیم و من وقتیکه این نوع فرهنگ را میبینم شرمنده میشوم و با خودم میگویم آیا منظور ما از فرهنگ غنی واقعاً این است! خب طبیعتاً نیست ولی موضوعی است که وجود دارد. به نظرم این فرهنگ هم برخواسته از رژیم دیکتاتوری است که در ایران حکومت کرده و مردم را به یک نوع بیفرهنگی سوق داده است. البته منظورم از کلمه مردم قطعاً عامه مردم نیست، بلکه یک گروه بسیار معدودی از مردم هستند که از این نوع فرهنگ پیروی میکنند.
ازنظر من این نوع فرهنگ یک پدیده کاملاً حاشیهای است و ما اصلاً نباید نگران آن باشیم. ما در این دو ماه اخیر کاملاً دیدیم که ایرانیان از هر تبار، عقیده سیاسی و از هر جنسیتی چقدر زیبا در کنار همدیگر هستند. چه در داخل ایران و چه در کشورهای دیگر، دست در دست هم در کنار خیابان زنجیره انسانی تشکیل دادیم و در تظاهرات با هم و در کنار هم شرکت کردیم. این باعث خوشحالی فراوان است که ما ایرانیان این اتحاد، اتفاق و همدلی را داریم و قطعاً این ارتباط را بین خودمان بیشتر و عمیقتر خواهیم کرد که به همدیگر محبت کنیم و احترام بگذاریم و بتوانیم ایران آینده را در صلح و آرامش در کنار همدیگر دوبارهسازی کنیم.
تصور من بر این است که رژیم جمهوری اسلامی بههیچوجه قادر نخواهد بود تا یک سال دیگر همچنان در ایران مستقر باشد. این خیزش انقلابی .... رژیم را قطعاً بهزانو درخواهد آورد.
آیا باید با این دو نمود فرهنگی (اتهامزنی بیاساس و ناسازاگوییهای چاله میدانی) برخورد کرد؟ آیا در جهت برخورد با این دو مشکل برای خودتان و دیگر فعالان سیاسی و فرهنگی وظیفهای قائل هستید؟
دکتر رضا مریدی: همه ما ایرانیان باید با این نوع فرهنگ مبارزه کنیم؛ قطعاً بیشترین وظیفه هم بر عهده روشنفکران، روزنامهنگاران، دانشمندان و مدیران جامعه است. معلمین، اساتید دانشگاه و هرکس در هر موقعیتی که است باید با این فرهنگ مبارزه کند. چراکه این فرهنگ، فرهنگ واقعی ایرانی نیست و ایرانیان مردمانی بودند که همیشه به دنبال صلح، دوستی، آشتی و احترام به دیگران بودند.
ما باید این نوع فرهنگ را بهکل از بین ببریم و این وظیفه همه فعالان سیاسی و فرهنگی و همه ایرانیان است و اگر کسی به دیگری کم احترامی میکند یا نسبت به یک قوم، تبار و ملتی چنین رفتاری داشته باشد ما باید با این نوع رفتار مبارزه کنیم. بهخصوص ما که در کشوری مثل کانادا زندگی میکنیم باید ببینیم که در اینجا مردمان از ۲۰۰ ملیت متفاوت و تبار گوناگون در کنار هم زندگی میکنند و همه فرهنگ، هویت و فردیتشان قابلاحترام است. ما هم در ایرانی که از ۸۵ میلیون ایرانی از تبارهای گوناگون در نقاط گوناگون ایران تشکیل شده، همه باید همدیگر را بپذیریم و آن سیاست یکسانسازی مردمی، فرهنگی، زبانی که در یکصد سال گذشته در ایران حاکم بوده را باید کنار بگذاریم، انسانها را به همان شکلی که هستند قبول کنیم و به هویت، فرهنگ و زبانشان احترام بگذاریم.
باید بپذیریم فرهنگ ایرانی مجموعهای از این فرهنگهاست بنابراین باید این اتحاد را تقویت کنیم. اگر الآن بتوانیم چنین کاری کنیم در آینده نیز میتوانیم ایران را به کشوری مثل کانادا تبدیل کنیم که همه با هم و در کنار هم و همچنین با قبول تفاوتهای فردی و اجتماعی، همدیگر بپذیریم. ما باید بپذیریم که در ایران نیز مثل همه کشورها، تفاوتهای گوناگون مردمی وجود دارد و این دیدگاه را تبدیل به سیاست رسمی دولت کنیم. در دولت دموکراتیک آینده ایران قطعاً این نکته یکی از پایههای اساسی سیستم حکومتی خواهد بود که ایران مملکتی متکثر است و حکومت و فرهنگ باید تکثرگرا باشد و تفاوتها پذیرفته شود و نسبت به آن احترام قائل شویم، هم تفاوتهای فردی و هم تفاوتهای جمعی که وجود دارد و باید بدانیم قدرت مملکت ما در تکثر ماست.
یکی از نگرانیهایی که درباره آینده ایران مطرح میشود احتمال درگیریهای قومی و تنش درنتیجه تمایلات تجزیهطلبانه است. آیا شما هم این نگرانی دارید؟
دکتر رضا مریدی: یکی از شگردهای جمهوری اسلامی در طول این ۴۳ سال این بوده که به مردم بگوید در ایران بهخصوص در حاشیه کشور، الخصوص در غرب و همچنین شرق که عبارت است از آذربایجان و کردستان و خوزستان و در شرق بلوچستان تنشهای قومی هست و احتمالاً تمایلات تجزیهطلبانه وجود دارد. ازیکطرف میخواهد بقیه مردم ایران را با ترکها و کردها و عربها و بلوچها روبهروی هم قرار دهد و از طرف دیگر میخواهد بین ترکها و کردها و همینطور بقیه اقوام اختلاف بیندازد.
البته باید بگویم احساسات تجزیهطلبانه در استانهای حاشیهای ما وجود دارد و وجودش را نباید نفی کرد ولی این احساسات طبیعی نیست، افرادی که تابع این نوع تفکر هستند تعدادشان محدود است ولی درعینحال خود این احساسات و جریانات تجزیهطلبانه اتفاقاً نتیجه همان سیاستهای یکصدساله گذشته ایران است؛ سیاستهای پانیرانیستی که در ایران بوده رنگارنگی تباری و فرهنگی ایران را نفی کرده است. ما میبینیم که استانهای حاشیهای، حتی استان خوزستان که به استان زرخیز معروف است یا استان آذربایجان نیز به همین ترتیب، خوب همه اینها ازلحاظ اقتصادی فوقالعاده ضعیفتر از استانهای مرکزی هستند. بهخصوص در دوران رژیم جمهوری اسلامی، استانهای حاشیه غرب و شرق ایران بهخصوص بلوچستان که محرومترین استان ایران است، دولت نهتنها تبعیض قومی، تباری و فرهنگی در مورد مردمان این استانها قائل شده بلکه ازنظر اقتصادی هم آنها را به حاشیه رانده است.
مثال بارزش شهر تبریز است، که پایتخت دوم ایران و محل تولد ۵ پادشاه قاجار بوده. یکصد سال پیشازاین تبریز بزرگترین شهر ایران ازنظر جمعیت، اقتصاد و فرهنگ بود ولی امروز یازدهمین شهر ایران بهحساب میآید. همین موضوع گویای این مطلب است که تمایلات تجزیهطلبی که بین بعضی از گروههای ایرانی ساکن استانهای مرزی به وجود آمده نتیجه مستقیم اعمال دولتها در یکصد سال گذشته الخصوص در دوران جمهوری اسلامی است. ولی درکل مردمان ایران قرنها با هم زندگی کردند و قرنها هم با هم زندگی خواهند کرد.
مدیران سیاسی سیستم آینده دموکراتیک ایران قطعاً این نوع تبعیضها را برطرف خواهند کرد و ایرانیها باز هم قرنها در کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد. من شخصاً نگران ماجرای تجزیهطلبی و تجزیه ایران نیستم گرچه نفی نمیکنم که تمایلات تجزیهطلبانه در استانهای مرزی ایران چه در شرق و چه در غرب و حتی در شمال ایران (گیلان و مازندران) نیز وجود دارد. ولی این تمایلات نگرانکننده نیست و با سیاستهای درستی که دولتهای آینده حکومت دموکراتیک پیش بگیرد میشود آنها را کمتر و کمتر کرد و حتی احیاناً از بین برد.
درباره رضا مریدی دکتر رضا مریدی، سیاستمدار ایرانی-کانادایی، نماینده پیشین مجلس انتاریو از حوزهی ریچموندهیل و وزیر پیشین پژوهش و نوآوری انتاریو است. دکتر رضا مریدی از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۸ نماینده منطقه ریچموندهیل در پارلمان انتاریو، از طرف حزب لیبرال بود. در همین دوران او به مدت ۷ سال در کابینه استانی خدمت کرد که ۵ سال از آن در دولت خانم کاتلین وین و به عنوان وزیر پژوهش و نوآوری بود. علاوه بر این رضا مریدی در حوزه فعالیتهای سیاسی مربوط به ایران نیز فعال بوده و در مخالفت با نظام حاکم بر ایران نیز سخنرانیها و مصاحبههای بسیاری داشته است. او همچنان در این زمینه فعال است. |
آیا تلاش برای شکل دادن به یک شورای رهبری برای دوران گذار منطقی، ضروری و عملی است؟
دکتر رضا مریدی: وجود یک شورای مدیریت یا شورای رهبری سیاسی برای دوران گذار کاملاً منطقی و ضروری است. اصولاً بدون وجود یک مجموعه مدیریت سیاسی که بتواند خروج جمهوری اسلامی و ورود حکومت بعدی را حتی بهصورت موقت، یا دولت گذار عملی کند، کاملاً ضروری است. من فکر میکنم در طول زمان و هرچه این جنبش و خیزش پیشرفت میکند نیاز به وجود این شورا قطعاً بیشتر میشود و در بین کوشندگان سیاسی چه در داخل و چه خارج و بهطور طبیعی این شورای جمعی حتماً شکل خواهد گرفت. من تردیدی در این ندارم و به نظرم این شورا باید همه نیروهای دمکراسیخواه را دربربگیرد. ازنظر من وجود و حضورش ضروری است و زیاد هم دور نیست که این شورا تأسیس و تشکیل شود.
ازنظر شما ده اصل اساسی که مدیران دوران گذار از جمهوری اسلامی بهنظام نوین باید آنها را اساس کار خود قرار دهند چیست؟
دکتر رضا مریدی: به نظر من ۱۰ اصل اساسی که مدیران دوران گذار باید در نظر بگیرند و به آن عمل کنند عبارتاند از:
۱. قبول یکپارچگی ایران،
۲. قبول جدایی دین از سیاست در ایران،
۳. استقرار دموکراسی در ایران،
درباره این اصل سوم یک توضیح را ضروری میبینم و آن اینکه: شکل حکومت آتی ایران میتواند جمهوری پارلمانی یا پادشاهی پارلمانی باشد که در آن رئیس مملکت بهعنوان رئیسجمهور موقتی است و یا بهعنوان پادشاه موروثی و دائمی. در هر دو حال رئیس کشور درواقع یک مقام صرفاً تشریفاتی است و هیچگونه حق دخالت در مدیریت کشور اعم از کشوری و لشکری را ندارد. در چنین سیستمی قدرت دست مجلس و نمایندگان مردم است، همان نمایندگانی که دولت را انتخاب میکنند و دولت هم مستقیماً در مقابل مجلس مسئول است.
۴. رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر،
۵. استقرار مدیریت غیرمتمرکز در کشور،
۶. پذیرش و قبول تبارهای گوناگون که در ایران هستند و آزادی زبان و فرهنگشان،
۷. تنظیم پیشنویس قانون اساسی با مشارکت همه تشکلهای سیاسی و افراد صاحبنظر در رشته تنظیم قانون، ۸. تصویب قانون اساسی؛ از طریق رفراندوم یا از طریق مجلس مؤسسان منتخب مردم،
۹. تشکیل مجلس شورای ملی، از طریق انتخابات با نظارت بینالمللی و سپس معرفی دولتی که منتخب مجلس شورای ملی است
۱۰. انتقال قدرت از دولتِ دورانِ گذار به دولت منتخب مجلس شورای ملی.
سؤال آخر: آیا از نظر شما یک سال دیگر همچنان شاهد رژیم اسلامی در ایران هستیم؟
دکتر رضا مریدی: تصور من بر این است که رژیم جمهوری اسلامی بههیچوجه قادر نخواهد بود تا یک سال دیگر همچنان در ایران مستقر باشد. این خیزش انقلابی که مردم ایران از دانشآموزان گرفته تا مردان و زنان بزرگسال، همه با هم در داخل ایران شروع کردند و همینطور حرکاتی که میلیونها ایرانی در کشورهای گوناگون شروع کردند این رژیم را قطعاً بهزانو درخواهد آورد.
رژیم جمهوری اسلامی ازنظر اقتصادی، سیاسی و اخلاقی فاسد است و درصحنه جهانی بسیار منزوی شده است. در رأس آن افراد ناقابل و ناکارآمد قرار دارند. این رژیم آن عوامل و عناصری که برای مدیریت یک کشور ضروری است از روز اول هم نداشته است و الان هم ندارد و در بدترین شرایط قرار دارد، بنابراین امکانی برای ادامه فعالیتش وجود ندارد. من مطمئنم در آینده خیلی نزدیک این حکومت ساقط خواهد شد و ملت ایران صاحب مملکت خودشان میشوند.
آقای دکتر رضا مریدی گرامی از شما سپاسگزاریم
ارسال نظرات