نازنین: «وحشیگری رژیم را به چشمان خود دیدم.»
او میگوید که مرد جوانی را دیدم که گلوله در قفسه سینهاش نشسته بود و بهسختی نفس میکشید. معترضانی که از کمکهای اولیه چیزهایی میدانستند به او کمک کردند، چون با رفتن به بیمارستان احتمال دستگیریاش میرفت.
گلوبال نیوز هویت نازنین را فاش نکرده است، چراکه این نگرانی وجود دارد که او درخطر قرار گیرد.
نازنین برای کمک به یکی از اعضای نزدیک خانوادهاش در ایران که درگیر مشکلات جدی سلامتی بود، یکشبه در بطن تحولات گسترده کشورش قرار گفت.
او میگوید که مردم از ۴۳ سال درندگی، استبداد و دروغگویی جمهوری اسلامی جان به لب شدهاند و قتل مهسا اخگری بود که آتش خشم مردم را شعلهور کرد.
او شبی را که به تظاهرات پیوست، لحظهای تعیینکننده در زندگیاش میخواند.
نازنین از آن شب چنین میگوید: «بسیجیها با گاز اشکآور و تیراندازی به ما حملهور شدند. همه فرار کردیم و مرد مهربانی در خانهاش را باز کرد و باعجله داخل خانهاش شدیم.»
او میافزاید که چشمانم از گاز اشکآور به سوزش افتاده بود. یکی از معترضان به من گفت که به چشمانم دست نزنم و سپس دود سیگار به صورتم فوت کرد تا درد و سوزشم را تسکین دهد.
نازنین میگوید که یکپارچگی و دلیری هممیهنانشان صحنههای زیبایی را در ذهنش آفریده، ولی دیدن سرکوب غیرانسانی معترضان ویرانش کرده است.
او میگوید: «احساسم دوگانه است. به جوانان ایران، بهویژه زنان، افتخار میکنم که چنین در برابر استبداد ایستادهاند و از حقوقشان دفاع میکنند. از سوی دیگر، ولی، از این که شاهد کتک زدن مردم و تیراندازی بهسوی آنها بودهام، بسیار اندوهگینم. در آن موقع هم نهتنها نگران خودم که نگران همه جوانان شجاع بودم و ترسیده بودم.»
۲۲۷ نفر از ۲۹۰ نماینده مجلس شورای اسلامی از قوه قضائیه جمهوری اسلامی خواهان اعدام معترضان شدهاند.
تا کنون دست کم پنج معترض به اعدام محکوم شدهاند. سازمان ملل گفته است که حدود ۱۵ هزار معترض زندانی و دست کم ۳۰۰ تن کشته شدهاند، از جمله «کیان پیرفلک» که تنها ۹ سال داشت که در جریان سرکوب معترضان کشته شد.
گفتنی است، درحالیکه احکام اعدام در انتظار برخی از معترضان است، دو تن از نمایندگان جمهوری اسلامی، زهره الهیان و کاظم غریبآبادی، برای شرکت در جلسات مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کردند.
۴۳ سال پیش، جمهوری اسلامی پسرعموی نازنین را که زندانی سیاسی بود اعدام کرد.
نازنین هم هنگام برگشت به کانادا نگران بود و از این میترسید که یکی از مأموران فرودگاه دستگیرش کند. به همین علت، تمام عکسها و فیلمها را از تلفن همراهش پاک کرده و خودش را آماده بدترین سناریو کرده بود.
نازنین میگوید که اینهمه سال منتظر لحظهای بودم که در برابر رژیم بایستم و این کار را بهافتخار پسرعموی مرحومم کردم و هنگامی که به خیابان آمدم از این موضوع اشک در چشمانم جمع شده بود.
او خاطرنشان میکند: «زمان پراحساسی بود که با واژهها نمیتوان بیانش کرد. ۴۳ سال منتظر این لحظه بودم و اکنون آن لحظه فرارسیده بود و این باعث شادیام بود.»
لحظهای که او امیدوار است که در راه انقلاب باشد.
منبع: وبسایت شبکه خبری گلوبال نیوز
ارسال نظرات