تبوتاب جام جهانی برای ایرانیان خیلی زود شروع شد، آن هم نه در مستطیل سبز فوتبال و نه با سوت داور و نه در «قطر» و نه در این روزهای پرالتهاب ایران که هرروز کشتهای به کشتهها اضافه، رقم و عددی از سنِ کشتهشدگان کم و پردهای از جنایت و خشونت علیه مردم ایران برداشته میشود. تبوتاب جام جهانی برای ایرانیان خیلی زودتر از زمانی شروع شد که جنازه کیان را خانوادهاش از ترس دزدیده شدن در خانه، برهنه و در میان یخها بگذارند و چنین تصویرِ دردناک- چه صفت کوچک و محقری برای این عکس- را در خاطره تاریخ ثبت کنند. تبوتاب جام جهانی برای ایرانیان و شاید بهتر است بگوییم خصوصاً «ایرانیانِ کانادا» از زمانی شروع شد؛ که خبر رسید تیم ملی فوتبال ایران نخستین دیدار تدارکاتیاش را پنجم ژوثن در ونکوور و مقابل تیم ملی فوتبال کانادا خواهد داشت. خبری که اگر عنصر «زمان» را میشد از آن حذف کرد، باید باعث خوشحالی اکثریت قریب بهاتفاق فوتبال دوستان ایرانی ساکن در کانادا میشد. اما این بار- و شاید برای اولین بار در تاریخ فوتبال ایران- این موضوع با مخالفتهای شدیدی روبرو و به درگیریهای پرتنش در فضای مجازی، بین دو گروهِ ایرانیانِ کانادا تبدیل شد. دو گروهی که یکسوی آن مخالفان آمدن تیم ملی به کشور کانادا بودند و دیگر سوی آن، موافقان. موافقان و مخالفانی که همگی مهاجران سرزمینی هستند که سالهای سال است، حکمرانانش، زمین ورزش را به میدانی سیاسی – نظامی تبدیل کردند؛ تصمیمی خلاف روح ورزش که وظیفهاش پیوند زدن است و نه تفرقهافکندن. |
بچههای بالا چه میگویند؟ باید «ببازی» یا «بِبَری»؟!
بد نیست قبل از اینکه وارد زمین فوتبال شویم؛ نگاهی کلیتر به سیاست جمهوری اسلامی در زمینه ورزش بیاندازیم.
ایدئولوژی حاکم بر جمهوری اسلامی در این ۴۳ سال؛ بارها، نتیجه یک بازی را که میتوانست پیروزی و قهرمانی باشد به شکستِ خودخواسته تغییر میداد و اسفناکتر از آن، موجی از مهاجرت ورزشکاران را به وجود میآورد؛ تا جایی که در المپیک ۲۰۲۰ توکیو؛ ایران با پنج ورزشکارِ پناهنده، رتبه دوم کشوری را داشت که ورزشکارانش زیر پرچم کشور خودشان مسابقه نمیدادند و در تیم ورزشکاران پناهنده بودند.
شاید این موضوع برایتان جالبتر باشد وقتی که بدانید، رتبه اول را ورزشکاران سوریهای داشتند، کشوری که درگیر «جنگ» بود و طبیعتاً باید پناهندگان زیادی میداشت؛ در صورتی که ایران، به گفته مسئولین در «امنیت» کامل بود و نهتنها ایرانیان که به گفته معاون دبیر کل مجمع جهانی بیداری اسلامی؛ «بشریت امنیت خود را مدیون حاج قاسم بود.»
حوصله کنید و به این موارد که مشتی از خروار هستند، نگاهی بیاندازید:
- سال ۲۰۱۱: محسن حاجیپور و قاسم رضایی که در مسابقات کشتی قهرمانی جهان استانبول شرکت داشتند؛ یکی مجبور به باخت اجباری و دیگری وادار به بیماری اجباری شد تا با کشتیگیران اسراییلی روبرو نشوند. این درحالی بود که محسن سه بر صفر جلو بود اما در میانه مسابقه از مربی میپرسد: «بخورم؟» - چیزی که تصاویر آن را ثبت کرده بودند- و جواب هم که مشخص بود.
- سال ۲۰۱۷: علیرضا کریمی درحالیکه یکی از شانسهای قهرمانی بود و با همین فرمان داشت مسابقه با حریف روسیاش را جلو میبرد و امتیاز بالاتری هم داشت، به ناگاه متوجه فریادهای مربیاش از کنار تشک شد که به او میگفت «باید ببازد»، فرمانی که مشخصاً برای این صادر میشد که در صورت برد، باید با کشتیگیر اسراییلی مسابقه میداد.
نتیجه: هشتگ «باید ببازی» در توییتر فارسی ترند شد. علیرضا با دلخوری، در اینستاگرامش نوشت: «آخرین سنگر سکوته حق ما هم هیچوقت گرفتنی نیست» البته که بعد از بازگشت به ایران فدراسیون کشتی جمهوری اسلامی بیانیه داد و او را پهلوانی نامید که برای دومین بار به خاطر «مظلومیت مردم فلسطین» فداکاری میکند و از حقش میگذرد. آنها این ورزشکاری که «باید میباخت» را به دیدار رهبر جمهوری اسلامی هم بردند که آنجا هم انگشتری از طرف ایشان گرفت!
- سال ۲۰۱۹: تیم ملی شطرنج ایران به مسابقات جهانی روسیه نرفت تا تیم ایرانی با اسرائیل روبرو نشود.
نتیجه: علیرضا فیروزجا که به او لقبِ «سوپر استاد بزرگ» شطرنج را دادهاند، زیر پرچم FIDE (فدراسیون جهانی شطرنج) مسابقه داد.
به این موارد باخت اجباریِ پیمان یاراحمدی را هم اضافه کنید؛ زمانی که نوجوانی بود و در مسابقات مجارستان، مربی به او میگوید؛ چارهای جز باخت ندارد و باید تمارض به مصدومیت کند تا با حریف اسراییلی روبرو نشود؛ تصویرهایی که مستند شده و نشان میدهد او گریه میکند.
نتیجه؟! دو سال پیش او با پنج مدال جهانی با کشتی خداحافظی کرد و گفت: «بعد از سالها خونجگر خوردن در کشتی، دیگر تحمل تمرینات پرفشار، ماهها دوری از خانواده و رنج کم کردن کیلوهای اضافی را ندارم و احساس پوچی میکنم. من سه سال است دارم برای استخدام شدن در اداره ورزش بروجرد دوندگی میکنم و با سالی یکبار آمدن در لیگ و قرارداد بستن نمیتوانم زندگیام را بگذرانم. من دیگر از وعدههای پوچ خسته شدم.»
زمین ورزشی بالاخره «سیاسی» هست یا «سیاسی» نیست؟
اما چه شد که -پر اشتباه نیست اگر بگوییم برای اولین بار- بین مردمی که خودشان سالها بود زخم خوره و مخالف سیاست ورزشی جمهوری اسلامی بودند؛ از این نظر که «زمین ورزشی «سیاسی» است یا «سیاسی» نیست؟» تفاوت نظر جدی و گسست افتاد.
مخالفت با بازی دوستانه تیم فوتبال ایران در کانادا با اعتراض سخنگوی انجمن خانوادههای قربانیان هواپیمای اوکراینی شروع شد.
حامد اسماعیلیون که نزدیک به سه سال است به همراه دیگر خانوادههای پرواز، به دنبال دادخواهی و به محاکمه کشیدن کسانی است که دستور شلیک به هواپیمای مسافربری را دادهاند؛ در این باره نوشت: «ما هشدار دادیم که فرماندهان سپاه را به بهانه همراهی با تیم ملی به کانادا راه ندهید. هشدار دادیم که به جانیانی که به دختربچهها اسپری فلفل میزنند و زنان را از ورزش محروم میکنند ویزا ندهید. بازی تیم ملی در ونکوور برگزار میشود و ما با عکس قربانیان آنجا هستیم.»
موضعگیری اسماعیلیون که همسر و فرزندش را در پرواز اوکراینی از دست داده است، طبیعتاً با واکنش مقامات و طرفداران جمهوری اسلامی روبرو شد؛ گروهی که در این سه سال بارها به او برچسبهایی زده بودند که واقعیت نداشت؛ از فتوشاپ عکس او در کنار مریم رجوی (در حالی که در عکس اصلی او در کنار همسرش پریسا ایستاده بود) گرفته تا این اواخر نسبت دادن دشمنی او به مردم ایران به خاطرِ «عقده داغداری» که دارد.
اما گذشته از موضع حکومت جمهوری اسلامی نسبت به این فرد و این تصمیمگیری – که جای بحث ندارد- افرادی که تعدادشان کم هم نبود و اتفاقاً خود را از مخالفان جمهوری اسلامی هم میدانستند، این تصمیم را اشتباه و بهنوعی مشابه سیاست ورزشی جمهوری اسلامی در این سالها میدانستند.
تعدادی از این اظهارنظرها را که مخاطبان هفته در صفحه اینستاگرام و زیر پستهایی با همین مضمون نوشتهاند، بخوانید:
- حساب تیم ملی فوتبال را از حکومت جدا کنید.
- تیم ملی فوتبال ایران از بچههای همین مرز و خاک تشکیلشده که بیشترشان دلخوشی از سیاستهای حکومت ندارند؛ بنابراین به آنها به چشم سفیران حکومت نگاه نکنید.
- مردمی که مخالف دولتاند ولی تیم فوتبال همان دولت را تیم خودشان میدانند.
- بچههای فوتبال چه ربطی به سیاست دارن؛ اینها فرزندان و برادران ما هستند.
- کدام آفیسری به این لشکر… ویزا میدهد و به مادر من نمیدهد که قرار بود اینجا شیمیدرمانی کند.
- ایران با حکومت فرق دارد؛ تیم فوتبال نماد ایران است، تعصب در این مورد را درک نمیکنم.
- مشکل تیم فوتبال نیست، تعداد افرادی که ربطی هم به فوتبال ندارند، با تیم وارد خاک کانادا میشوند.
- تیم ملی فوتبال وجود ندارد، تمام روابط ورزشی ایران توسط سیاست کنترل میشود.
- وقتی زنان را به ورزشگاه راه نمیدهند و با اسراییل مسابقه نمیدهند؛ یعنی ورزش سیاست است.
- تیم ملی، تیم مردم است و تیم حاکمیت نیست.
- چرا به ۸۰ نفر ویزا دادند برای یک فوتبال؟
- اگر فرزندان خودتان هم در هواپیما بودند، اینطور از بازی و صلح حرف میزدید؟
- پای این نظام از همهجا باید بریده شود.
- مفتخورها را راه ندهید.
- ورزش را چرا سیاسی میکنید؟
و…
همزمان حامد اسماعیلیون و البته طرفداران لغو بازی استدلالهای خودشان را داشتند. آنها دعوت از تیم فوتبال ایران را بهنوعی sport washing میدانستند که با هدف عادیسازی روابط بین کانادا و جمهوری اسلامی قرار بود انجام شود. کاری که حکومتهای دیکتاتوری همیشه نمونههایی از آن را در برنامههای خود داشتهاند. جمهوری اسلامی هم که سالها بود روابطش با کانادا به سردی و بعد از سرنگونی هواپیمای اوکراینی به تیرگی کشیده بود؛ به گفته آنها جمهوری اسلامی میخواست از این موضوع استفاده کند و ضمن ازسرگیری روابط بهنوعی بر پیگیری و دادخواهی پرونده هواپیمای اوکراینی هم تأثیر بگذارد.
شهردار ونکوور هم از خانوادههای کشتهشدگان پرواز حمایت کرد. کندی استوارت گفت: «تا زمانی که سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به ایرانیان کانادا در رابطه با این پرونده پاسخ ندهد، نباید میزبانی مسابقات دوستانه فوتبال را عهدهدار شویم.»
تورنتو استار در همان زمان نظرسنجی هم برگزار کرد و از ۱۷ هزار شرکتکننده؛ ۸۴ درصد با انجام بازی مخالفت کردند.
از آنسوی میدان جمهوری اسلامی و وابستگان رسانهایاش از جمله سپاه، شروع به مخالفت با این بازی دوستانه کردند. بهعنوان نمونه؛ روزنامه جوان وابسته به سپاه، زیانهای این بازی را بیشتر از فوایدش دانست چراکه «معاندان» جمهوری اسلامی، در کانادا حاشیهساز خواهند شد.
درنهایت اینکه «بازی دوستانه» ایران و کانادا لغو شد، در این فضا عدهای منتقد حامد اسماعیلیون به دلیل این موضعگیری به سرانجام رسیده، شده بودند و از اینکه بلیتهایشان لغو شده بود اظهار ناراحتی میکردند، آنها بر این استدلال پافشاری میکردند که «تیم ملی فوتبال ایران»، از مردم و برای مردم است و ربطی به جمهوری اسلامی ندارد.
پاسخهای کاربران ایرانی به تسلیت و اظهارنظر حاجصفی، کاپیتان تیم ملی
|
فوتبال ایرانی سیاسی نیست اما در محاصره سرداران سپاه است
یکی از دلایل خانوادههای قربانیان پرواز هواپیمای اوکراینی برای مخالفت با حضور تیم ملی فوتبال در کانادا، «سپاه» بود. نیروی نظامی که فرمان سرنگونی هواپیمای ps752 را داده بود و ۱۷۶ مسافر را کشته بود و البته که در این ۴۳ سال زحمت سرکوب مخالفان و به گفته خودشان «امنیت مردم» را همه جوره بر دوش گرفته بود.
اما «سپاه» با فوتبال در این سالها چه نسبتی داشته که ورود تیم ملی به کانادا بهنوعی ورود این نهاد و افراد وابسته به آنها - قرار بود نزدیک به ۹۰ نفر با تیم فوتبال ایران به کانادا بیایند- به شمار میآمد؟
گریزی میزنیم به مقاله سال ۲۰۱۰ مراد ویسی که در سایت رادیو فردا درباره حضور سرداران سپاه در تیمهای فوتبال نوشته بود و آنها را معرفی کرده بود. لیست بلند بالایی که در سالهای بعد به قد و عرضش هم اضافه شد اما فعلاً به همین لیست قدیمی قناعت کنید که عبارتاند از: سردار اکبر غمخوار؛ اولین مدیرعامل نظامی پرسپولیس، سردار مصطفی آجورلو؛ مدیرعامل سابق پاس و استیل آذین، سردار کریم ملاحی؛ مدیرعامل پاس همدان و سردار احمد شهریاری؛ مدیرعامل صبای قم؛ سردار ناصر شفق و سردار جعفری؛ ذینفوذهای فوتبال تبریز؛ سرهنگ جعفر جعفری از فرماندهان ارشد سپاه استان فارس و رئیس باشگاه فجر مقاومت سپاسی و سردار عزیز محمدی؛ رئیس سازمان لیگ فوتبال ایران.
این روزنامهنگار ضمن اشاره به این نکته که خراسان بیشترین سرداران فوتبال را دارد؛ توضیح داده بود: «شاید هیچ شهری چون مشهد و هیچ استانی مانند خراسان رضوی، شاهد حضور سرداران سپاه در فوتبال نباشد. هر دو تیم معروف مشهدی یعنی «ابومسلم» و «پیام مقاومت» در سالهای اخیر همواره توسط سرداران سپاه اداره شدهاند. سردار علی صلاحی، مدتی مدیرعامل باشگاه پاس و سپس باشگاه پیام مشهد بود. سردار هاشم غیاثی راد، مدیرعامل باشگاه پاس تهران و سردار شاکری، نایبرئیس هیئتمدیره باشگاه پیام مشهد بود.»
از طرفداریِ «تیم ملی فوتبال ایران» تا انزجار از «تیم جمهوری اسلامی»
دکتر مصطفی مهرآیین، جامعهشناس در کانال تلگرامی خود فایل صوتی را منتشر کرده است که طی آن به تحلیل اتفاقات امروز ایران و خیزش مردم بعد از کشته شدن مهسا امینی به دست گشت ارشاد میپردازد.
او در بخشی از این فایل صوتی بسیار شنیدنی میگوید (نقل به مضمون)؛ «بهقدری اتفاقات در ایران با سرعت رقم میخورد که فرصت برای نقد و تحلیلشان نیست.»
حرف ساده و درستی که درباره این موضوع هم صدق میکند. فقط پنج ماه از قرارِ بازی دوستانه تیم فوتبال ایران و کانادا گذشته که تیم محبوب فوتبال ایران (حداقل با مشاهدات موجود) به تیمِ نامحبوبِ جمهوری اسلامی بدل میشود و تصاویر و بنرهای بازیکنانش در اعتراضات مردمی به آتش کشیده میشود چراکه اعضای این تیم پیش از رفتن به جام جهانی به دیدار کسی میروند (یا بُرده میشوند، فرقی هم دارد مگر؟) که این روزها یکی از عوامل اصلی کشتار مردم است.
در میان آنها فوتبالیستهایی هستند که ساکت نشستهاند، کسانی که لبخند میزنند؛ کسانی که سر خم میکنند تا آنها برایشان دست بزنند و البته کسانی که به نمایندگی از تیم صحبت میکنند:
وحید امیری از رئیسجمهوری که کارش را با هیئت مرگ آغاز کرده و همچنان در همین هیبت مشغول خدمترسانی است، میخواهد که «حمایت مادی و معنویاش را از بازیکنان دریغ نکند.» علیرضا بیرانوند از بودن در این جلسه ابراز خوشحالی میکند و آن را باعث افتخارش میداند. مرتضی پورعلی گنجی و رامین رضاییان هم قول میدهند که تمام تلاششان را بکنند تا دل مردم را شاد کنند.
بعدازاین دیدار که موجب خشم و تعجب بسیاری شده و درست درزمانی که جامعه مبهوتِ کشته شدنِ کیان پیرفلک است، عکسهای شادمانی بازیکنهای فوتبال در سایت فیفا، منتشر میشود.
این برخود تیم فوتبال که مردم گمان و امید داشتند که در این روزهای سخت همراهیشان کنند، موجی از انتقادها و خشم را به بار میآورد تا جایی که بنرها و تصاویر آنها به آتش کشیده میشود.
اما این برخورد تیم ملی همچنان ادامه پیدا میکند و آنها در نشست با خبرنگاران هم سعی در نادیده گرفتن وضعیت موجود داشته و ذرهای به شرایط مردم اشاره نمیکنند؛ حتی زمانی که مستقیماً و مشخصاً از آنها درباره اعتراضات پرسیده میشود، چنین جوابهایی را میدهند:
کریم انصاریفرد: ما یک تیم واقعی هستیم و به همین خاطر از یکدیگر دفاع میکنیم. همانطور که من وظیفه دارم بازی کنم، وظیفه شما هم سؤال کردن است. ولی همه باید کارمان را در حرفه خودمان درست انجام بدهیم.
علیرضا جهانبخش: این تیم میخواهد بر مسابقات خود تمرکز کند و به مسائل سیاسی مرتبط با اعتراضات سراسری کاری ندارد. شادی کردن یا خواندن سرود ملی تصمیمی شخصی است و سعی میکنیم آن را بزرگ نکنیم.
کارلوس کیروش هم در پاسخ به این سؤال که سرمربیگری تیم کشوری که حقوق زنان در آن رعایت نمیشود چه منفعتی برای او دارد؛ با تندی گفته بود: «شما که خبرنگار یک کمپانی خبری خصوصی هستید چه مبلغی برای این سؤال دریافت میکنید؟» پاسخی که موردتوجه و تشویق رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی قرار گرفت.
- آخرین پنالتی گل میشود؟
جام جهانی ۲۰۲۲ در قطر یکی از متفاوتترین، جام جهانیهایی است که مردم ایران تجربه میکنند. آن هم نه به دلایلی فوتبالی، نه به دلیل این که تیم کشورشان در گروهی قرار گرفته که کارشناسان به آن عنوان «گروه مرگ» را دادهاند؛ نه به خاطر اینکه بعد از ۲۴ سال، ایران دوباره رودرروی آمریکا میشود یا با یکی از بهترین تیمهای جهان، انگلیس که جزو ۵ تیم اول فوتبال است، بازیها را شروع کرده است.
این جامِ جهانی متفاوت است چراکه اگر بخواهیم به سادهترین شکلش بگوییم، این بار حمایت بسیاری از هممیهنانشان را به دلیل عملکردی که پیش گرفتند از دست دادند و کار تا جایی پیش رفت که این بار مردم به جای اظهار امیدواری برای پیروزی، برایشان آرزوی شکست کردند.
فوتبالیستها و ورزشکاران رشتههای مختلف هم در صفحههای اینستاگرام و توییترشان، انتقادهای تندوتیزی به آنها داشتند.
حشمت مهاجرانی، سرمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران به بازیکنان تیم ملی گفت: «مگر شما فرزندان این آبوخاک نیستید؟ پس با مردم مصیبتزده و داغدیده حرکت کنید و دین خود را به مردم ادا کنید. تاریخ قابل تکرار نیست، از خود نام نیک بر جای بگذارید.»
یحیی گل محمدی نوشت: «توی درس معرفت نمیشه بیشتر از صفر به شما داد.»
امید نمازی، کمکمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران عکسی از علی کریمی و علی دایی را گذاشت و نوشت: «این دو مرد خیلی چیزها برای از دست دادن داشتند، ولی کنار مردم ماندند. شما چی؟»
سردار پاشایی، مربی سابق تیم ملی کشتی فرنگی ایران گفت: «ملاقات ورزشکاران با مقامات دولت بخشی معمول از زندگی ورزشکاران است، درک میکنم. خود من نیز با مسولان حکومت دیدار داشتهام. اما در بزنگاهی که مردم در حال انجام یک انقلاباند و در تلاش برای تغییر حکومت، ورزشکاران نمیتوانستند رفتن به جام جهانی و دیدار با قاتلان مردم را تحریم کنند؟»
داریوش یزدانی، ملیپوش پیشین فوتبال هم تصویر دیگری از سر خم کردن ملیپوشان مقابل ابراهیم رئیسی را گذاشت و بهطعنه نوشت: «ظاهراً این بازیکنان به خاطر انعطاف خوب بدنی، راهی جام جهانی شدند. شرمساری.»
اما شگفتزدگی مردم از نحوه عملکرد تیم ملی فوتبال به همینجا ختم نشد و در نشست مطبوعاتی شب قبل از بازی ایران و انگلستان؛ احسان حاجصفی، کاپیتان تیم؛ موضعگیری کاملاً متفاوتی با روزهای قبل پیش گرفت.
او صحبتش را با جمله «به نام خدای رنگینکمان» از کیان پیرفلک، پسربچه نهساله ایذهای که به دست مأموران جمهوری اسلامی کشتهشده، شروع میکند، به مردم تسلیت میگوید و با آنها ابراز همدردی میکند.
کاپیتانِ تیمی که تا آن روز همگیشان به نحوی – و گویا دیکته شده- مدام تکرار میکردند که تمرکزشان روی «فوتبال» است و دیگر هیچ؛ حضورشان در جام جهانی را بهمنظور بیاحترامی به مردم نمیداند: «اگر ما اینجاییم دلیل بر این نیست که صدایشان نباشیم یا به آنها احترام نگذاریم. ما هرچه داریم از مردممان هست. اینجا هستیم تا سخت تلاش کنیم، بجنگیم، بهترین عملکردمان را در زمین بگذاریم و گل بزنیم و گلمان را تقدیم به مردم داغدار ایران کنیم و امیدوارم که شرایط آنطور که مردممان میخواهند رقم بخورد و همه شاد بشوند.»
سوتِ پایان به هنگامِ یک شروع تازه
کاپیتان، تلاشی میکند تا شاید در آخرین فرصتها بتواند، دل طرفدارانش را به دست بیاورد، تا دوباره بتواند آنها را به زمانی برگرداند که تیم ملی را از «ایران» و نه از «جمهوری اسلامی» میدانستند. اما گویا و بازهم به گواهِ نظرهای بسیاری که برای این خبر و درجواب به او نوشتهشده؛ فرصتها سوخته و وقتِ بازی به پایان رسیده است و تیم فوتبال جمهوری اسلامی در نگاه بسیاری، دیگر تیم ملیِ «ایران» نیست.
علی دایی، جام جهانی ۲۰۲۲ و امید به روزهای روشن
علی دایی در خیزش این روزهای مردم ایران، نهایت همراهی و همدردی را با مردم داشته و سعی کرده است، صدای آنها باشد. در این مسیر، او تهدید و پاسپورتش هم برای مدتی ضبط شد اما همچنان به حمایت خود از مردم ادامه داد.
دایی که یکی از باارزشترین فوتبالیستهای دنیا به شمار میآید، در این دوره هم رسماً از سوی فیفا و فدراسیون فوتبال قطر به همراه همسر و دو دخترش برای حضور در جام جهانی دعوتشده بود اما او در یک پست اینستاگرامی اعلام کرد این دعوت را رد کرده است. او نوشت: «با درود به هموطنان عزیز و بزرگوارم. در این روزها که حال دل اکثر ما خوب نیست به دعوت رسمی فیفا و فدراسیون فوتبال قطر برای حضور در جام جهانی به همراه همسر و دخترانم جواب منفی دادم، که کنار شما در میهنم باشم و همدردی خود را با تمام خانوادههایی که عزیزان خود را در این روزها از دست دادهاند اعلام کنم. به امید روزهای روشن برای ایران و ایرانی.»
بتا به گزارش بیبیسی، این پست در طول کمتر از ۱۱ ساعت پس از انتشار، از سوی بیش از ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار کاربر، لایک شد.
علی کریمی از بستنِ مچبند سبز تا دعوت به ایستادن در سمت درست تاریخ
علی کریمی، پیشینه پروپیمانی در حمایت از مردم در این سالها دارد، از بستن مچبند سبز در زمان میرحسین موسوی تا حمایت از مردم در آبان ۹۸ و تا همین امروز که به دلیل موضعگیریاش با مال و جانش تهدید شده است.
او که در این روزها ستاره مردم بودن را به ستاره دنیای فوتبال بودن، ترجیح داده است در پاسخ به یکی از نمایندگان مجلس که گفته بود: «اگر فردی فهم خواندن سرود ملی را ندارد لازم نیست در تیم ملی باشد» استوری منتشر و نوشت: «قابلتوجه بازیکنان ملی، سمت درست تاریخ را انتخاب کنید.»
این جام؛ «جهانی» است؟
سپ بلاتر، رئیس سابق فیفا که در زمان ریاست خودش این کشور بهعنوان میزبان جام جهانی ۲۰۲۲ انتخابشده؛ گفته است که تصمیم اشتباهی گرفتهاند، چون قطر کشور بسیار کوچکی است و فوتبال و جام جهانی برایش بیشازحد بزرگ است. اظهارنظری که برخوردها و سیاستهای «قطر» آن را تأیید میکند؛ اما نه به این دلیل که این کشور کوچکترین کشور میزبان در مسابقات جام جهانی بوده است، بلکه به دلیل سیاستها و قواعدی که پیشگرفته است.
قطر در این دوره اعلام کرده اگر تماشاگران زن از لباس باز و برهنه استفاده کنند؛ مجازات و جریمه میشوند و شرکتکنندگان باید شانه و پاهای خود را بپوشانند. همچنین از توریستها خواسته که در جمع ابراز محبت نکنند و به فرهنگ این کشور احترام بگذارند. مصرف الکل هم تنها در مکانهای مشخصشده در ورزشگاهها مجاز است و سن قانونی برای نوشیدن الکل بالای ۲۱ سال است.
این کشور به روزنامهنگاران شبکه ایران اینترنشنال برای پوشش جام جهانی فوتبال، ویزا نداده که گفته میشود این اقدام را تحتفشارهای جمهوری اسلامی انجام داده است.
همچنین ویدیویی از برخورد با یک خبرنگار دانمارکی در قطر منتشر شد. راسموس تانتولت، گزارشگر شبکه TV2، در حال تهیه گزارش بود که امنیتیهای قطر به او حمله میکنند. آنها این خبرنگار را تهدید به شکستن و تخریب دوربینش میکنند در حالیکه راسموس به آنها میگوید: «شما تمام دنیا را به اینجا دعوت کردهاید. چرا نمیتوانیم فیلمبرداری کنیم؟ اینجا که یک مکان عمومی است.»
گرنت وال، خبرنگار آمریکایی هم در صفحه اینستاگرامش خبر داده بود که پس از عکس گرفتن از شعاری روی یک دیوار، مأموری به او نزدیک و به او میگوید عکاسی ممنوع است. در حالیکه هیچ تابلوی عکاسی ممنوعی در این محدوده نبوده است. درنهایت هم از او خواسته میشود که عکس را از گوشیاش پاک کند.
ارسال نظرات