رژیم هوشمند یا…؟

تریبون آزاد هفته

رژیم هوشمند یا…؟

این روزها تحلیل‌های فراوانی در خصوص استفاده جمهوری اسلامی از روش‌های مختلف برای به انحراف کشاندن مسیر جنبش انقلابی، گروه‌های لابی‌گر در غرب، وجود سوپاپ‌های اطمینان داخلی برای سرگرم کردن مردم و روش‌های پیچیده برای مدیریت افکار عمومی استفاده می‌کند. سؤالی که پیش می‌آید این است: آیا جمهوری اسلامی رژیمی هوشمند است؟

توضیح «هفته»: بخش دیدگاه نظر شخصی نویسندگان است. انتشار آنها به معنای تایید یا رد آن دیدگاه نیست.

بابک فرزامی

تردیدی نیست که جمهوری اسلامی به دلیل تجربه چندین مورد اعتراض سراسری و مدیریت میدانی (جمع‌کردن اعتراضات از کف خیابان) آن‌ها، تجربه خوبی در مقابله سخت و نرم با اعتراضات دارد. جمله «ما کارآزموده‌ایم» حسین سلامی فرمانده سپاه در هفته‌های ابتدایی جنبش اخیر موید این موضوع است. سرمایه‌گذاری زیاد بر روی روش‌های سرکوب، ازجمله ایجاد و تجهیز نهاده‌ای سرکوب فیزیکی و اطلاعاتی، ایجاد و انتشار سیستم‌ها و بدافزارهای جاسوسی و کنترل اطلاعات، پاسگان سایبری و فعالیت در شبکه‌های اجتماعی به‌منظور اثرگذاری روی جریان‌های فکر و هم‌زمان شناسایی عوامل تأثیرگذار در آن فضا با حمایت مستقیم سپاه، بسیج و حالا قوای سه‌گانه هم، نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی مطالعه و آمادگی خوبی برای برخورد با جنبش‌های اعتراضی دارد. اما آیا می‌توان این هوشمندی را به کل روش حکومت‌داری جمهوری اسلامی تعمیم داد؟

نگاهی به استراتژی کلی جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که این رژیم با قائل شدن نقش رهبری جبهه حق علیه باطل، خود را در پیشانی نبرد با استکبار جهانی می‌بیند. این نگاه تنها به عرصه بین‌المللی محدود نیست، بلکه در داخل هم همین نگاه حاکم است. آقای خامنه‌ای به خود حق پنداری، هر دیدگاه مخالفی را در جبهه باطل دیده و طبعاً با آن وارد مذاکره نمی‌شود، بلکه با آن به مبارزه برمی‌خیزد و دستور به حذف آن می‌دهد. «علف هرز»، «خس و خاشاک» یا «مگس» خواندن مخالفان توسط آقای خامنه‌ای و همفکرانش نشان‌دهنده بی‌مقدار دانستن آنان و این دیدگاه حذفی است. این نگاه هیچ تفکر زاویه‌دار با خط فکری مقام عظمای ولایت را برنمی‌تابد و آن را حذف می‌کند.

حکومت ابتدا گروه‌های اصطلاحاً چپ (مجمع روحانیون مبارز، سپس اصلاح‌طلبان) را با اکراه تحمل کرد اما با ایجاد محدودیت‌های زیاد، بازداشت بدنه مطبوعاتی و طرد سران آن باعث از ایجاد شکاف در آن شد به طوری که اندک چهره‌های نزدیک‌تر به قدرت آن به اطلاح‌طلب بی‌اثر یا استمرارطلب بدل گشتند اما عمده نیروهای بدنه اصلاح‌طلبی با نامیدی از اصلاح تبدیل به اپوزیسیون شدند. آن ناامیدی امروز به امید به تغییر از طریق براندازی تبدیل‌شده است. کم‌وبیش همین رویکرد در مواجهه با احمدی‌نژاد و نزدیکانش و درنهایت اعتدالیون (روحانی) و همین‌طور گروهی که به اصولگرایان میانه‌رو معروف‌اند، ازجمله لاریجانی‌ها، ناطق نوری و… اتخاذ شد که درمجموع باعث خروج این نیروها از چرخه تصمیم‌گیری شده و به با خروج هرکدام، بخشی از حمایت اجتماعی نظام از دست رفت و اگرنه تبدیل به معارض، حداقل تبدیل به مخالف ساکت گردید. یک سیستم هوشمند، قاعدتاً باید این نمایش «پلیس خوب - پلیس بد» را حداقل برای مدتی حفظ می‌کرد، در حالی که این موضوع هر دوره یک‌بارمصرف بوده، بنابراین به نظر من اصلاحات نه بااراده جمهوری اسلامی، بلکه به دلیل ناتوانیش از پیش‌بینی یا کنترل پیش از وقوع آن اتفاق افتاد.

به‌طورکلی جمهوری اسلامی وارد یک چرخه معیوب ناکارآمدی-بی اعتمادی شده که بخشی از آن به دلیل شخصیت علی خامنه‌ای است. او به دلیل خود حق پنداری مطلق ناشی از بودن در مقام قدرت بدون پاسخگویی برای سال‌های طولانی، خود را بی‌نیاز از اصلاح دانسته و تنها کسانی را در حلقه قدرت حفظ می‌کند که نظرات خودش را انعکاس دهند. از این طریق تنها تأیید شنیده و هیچ تحلیل مستقلی را برنمی‌تابد. استمرار این روش باعث شده که او در دنیایی غیر از دنیای واقعی سیر کند که در آن خود را در مرکز جهان در اوج اقتدار و در حال ایجاد نظمی نو در جهان ببیند. این وضعیت باعث بروز حدی از خودشیفتگی هم شده است. برشمردن محبوبیت سرود «سلام فرمانده» که در مدح وی سروده شده، به‌عنوان «یکی از دلایل دشمن برای ایجاد اغتشاشات اخیر در ایران» از سوی وی نشان می‌دهد که کیفیت تحلیل‌های سیاسی او و تیم مشاورانش در چه سطحی است. ارائه پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌های نادرست از جانب وی و تیمش نیز کم تعداد نیستند. پیش‌بینی سقوط سرمایه‌داری بعد از جنبش وال‌استریت، زمستان سخت اروپا و دادن امتیاز به ایران در مذاکرات هسته‌ای و بسیاری موارد دیگر.

حتی در حوزه امنیتی، نگاهی به روش‌های جنگ روانی و عملیات میدانی رژیم، نشان می‌دهد که همان الگوهای پیشین، تنها در حجم گسترده‌تر بکار گرفته می‌شوند و خلاقیتی در آن‌ها دیده نمی‌شود. ضمن اینکه نگاهی به سابقه رفتار جمهوری اسلامی بعد از هر یک از موج‌های اعتراضی سال‌های ۷۸. ۸۸، ۹۶ و ۹۸ نشان می‌دهد که به‌جای به رسمیت شناختن اعتراضات و دلایل آن‌ها، تصحیح ایرادات و ایجاد فرآیندهای جذبی، نظام با رجزخوانی و تحقیر مخالفان، زمینه ریشه‌دار شدن کینه و پتانسیل اعتراضات آینده را فراهم کرده.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت علی خامنه‌ای جمهوری اسلامی را به‌عنوان یک سیستم حکومتی از معنی و ارزش‌های اولیه‌اش (صرف‌نظر از خوب یا بد) خالی و به سیستم شخصی خود تبدیل کرده است. سیستمی که خودرای است، حاضر به گفت‌وگو، پذیرش اشتباه و طبعاً اصلاح و یادگیری از آن اشتباه نیست. این سیستم در بهترین حالت فریبکار کم‌حافظه است، هوشمند نیست.

۴ نوامبر ۲۰۲۲

درباره نویسنده:

بابک فرزامی، متولد ۱۳۵۶ تهران و کارشناس ارشد مهندسی صنایع است. او در سال ۲۰۱۶ به کانادا و شهر مونترال مهاجرت کرد. پیش از مهاجرت در ایران در اعتراضات جنبش سبز شرکت داشته و به گفته ی خودش به دنبال استقرار دموکراسی در ایران است.

 

 

در این‌باره بیشتر بخوانید:

 

برچسب ها:

ارسال نظرات