در آغاز برنامه حسیبالله فضل مجری برنامه گفت: «نای و نوای نیستان که اکنون شیون کابلی را با وجودی که بیشتر در سایه قرار گرفته اما با آنهم کسانی استند که در باره او چیزهای نوشته و اشعار او را در قالب کمپوز درآوردهاند را به معرفی میگیرد.»
سمیع رفیع فعال مدنی و فرهنگی جامعه مونترال دربارۀ شیون کابلی چنین سخنرانی کرد: «در تاریخ بشریت شخصیتهای زیادی بهعنوان شاعر و نویسنده درج تاریخ شدهاند که یکی از آنها شیون کابلی مرد مشروطهخواه است که با مردمان صاحبنام و با دانش و علم و هنر سروکار داشت. او آلات موسیقی بخصوص رباب و هارمونیه را بامهارت تمام مینواخت و آواز خوب داشت و برعلاوۀ زبانهای ملی فارسی و پشتو، به زبانهای هندی، ترکی، عربی، انگلیسی و روسی نیز مکالمه میکرد.
شیون کابلی هیچگاهی اسارت بیگانهگان را نمیپذیرفت و با استاد خلیلی میزیست و اما مانند او مدیحهسرایی نمیکرد و با نظام مستبد وقت همکار نبود. او در جایی از سیاستهای دوستش خلیلی چنین انتقاد میکند:
استاد ما گرفته کنون رتبه وزیر
منصب برابر است به شخصیت کبیر
از روی لطف، شاه نشاندنش به مسندی
کز لطف آن بلخ و بخارست ازش به زیر
و یا در جایی دیگر برای سرکوب کردن حکومت مستبد وقت گفته است:
من نوکر سرکار نیهم همچو خلیلی
یعنی که نمک داغ و نه شیطان، نه وزیرم
از وصف گل و وهم خزان شرح نمایم
من بلبل آزادم و نی بند اسیرم
امروز نه امریکا و نه روس و نه جرمن
از من نشود خوب به این نکته خبیرم”
آقای رفیع به ادامه افزود: «چون شیون کابلی به ارتجاع انگیس سرخم نمیکرد؛ مجبور به ترک وطن شد و پس از به قدرت رسیدن نادر خان توسط انگلیسها به کابل برگشت ولی در اثر گفتههای بدون پرده و تسلیم نشدن به حکومت استبدادی که اشعار انتقادی سر میداد؛ مورد غضب قرار میگرفت. اگرچه او هفت سال زندان را سپری کرد اما شیوه آزادهگی را فراموش نکرد.»
حسیب فضل بار دیگر رشته سخن را به دست گرفت و گفت: ولی نوری و عارف عزیز در این اواخر کتاب اشعار شیون کابلی را در فرانسه به چاپ رساندند. قبلاً کتاب اشعار شیون در کابل دستبهدست میشد ولی اکنون آثارش در دسترس نیست همچنان آقای فضل این شعر شیون را به زمزمه گرفت:
«زتنهایی به تنگ آمد دلم کو یار دمسازی
که پیشش سر دهم اشکی و گویم شمه رازی»
خانم فاطمه اختر یکی دیگر از اشتراک کنندهها در باره شیون کابلی چنین گفت: «اشعار شیون ما را کمک میکند؛ تا حکومتهای قبل و دورههای استبدادی آن زمان را بیشتر بشناسیم. شیون کابلی از آن روزگار نابسامان با وجودی که نواسه شاه بود؛ ولی برای آزادگی و آزاد زیستی معیشت را رها کرد و مجبور به مهاجرت شد و او که نواسه غدارترین پادشاه افغانستان بود به مبارزات سیاسی پرداخت و با وجود ضدیت با دوره حبیبالله کلکانی و همفکر امانالله خان بود.»
خانم اختر در باره میرمن پروین دختر شیون کابلی نیز معلومات داد و گفت میرمن پروین موسیقی را از پدرش آموخت.
آقای دستگیر نایل سخنانش را از این شعر شیون کابلی آغاز کرد:
«یاد ایامی که ما هم آرزویی داشتیم
گردن جان در خم زنجیری مویی داشتیم
بیسبب بیگانهگی دارد به ما پیر مغان
بر در میخانه ما هم ابرویی داشتیم
کار ما زانرو به آه و شیون و افغان رسید
کاش ما هم عالم بیگانه خویی داشتیم»
آقای نایل گفت: «خود شخصأ در باره شیون کابلی چیزی ننوشتهام و اما جناب ولی احمد نوری به تمهید پروفیسور عبدالواسع لطیفی اشعار شیون را جمع آوری و به چاپ رسانده و در این کتاب نوشته است که از نثر شیون بوی سنایی میآید و شعر شیوای او نگهت ندیم و جامی را دارد.»
آقای نایل افزود: “شیون کابلی در جوانی با مردان هنرمند و روشن ضمیرِ هم عصر خود دوست بود و معاشرت داشت. از آن جمله به محمود طرزی نویسنده و شاعر مشهور آن وقت علاقه داشت و او را بنیانگزار و پدر مطبوعات جدید کشور و اساسگزار وزارت امور خارجۀ افغانستان به شکل عصری آن میدانست و همچنان محمود طرری در اولین شماره جریده انیس از شیون کابلی به نیکی یاد کرده است. شیون زمانی که بنابر دلایل سیاسی وطن را ترک کرده دخترش خدیجه یا میرمن پروین به پدر نامههای حسرت دوری مینوشت.
شیون کابلی در پهلوی نهضت مشروطهخواهی طرفدار نهضت و توالی زنان بود.”
حسیب فضل در اخیر برنامههای قبلی را که در صفحه نوای نیستان به نشر رسیده را به نمایش گذاشت. مانند بوقلمون سیاسی، عرفان یا قصه خود شیفتهگی هفت شهر عشق، عشق و تردید یک صوفی و خود فروشی در بازار مجازی را با این شعر به نمایش گذاشت:
“به بازار مجازی هر طرف بینم دکان خود فروشی
کسی نام و کسی وعظ و کسی هم جلوه و تن میفروشد”
از سوی دیگر عارف عزیز یکی از فعالین ادبی در صفحۀ نوای نیستان اینگونه شیون کابلی را به معرفی گرفت:
محمد رحیم ضیایی متخلص به «شیون کابلی» فرزند سردار محمد عمرخان و نواسه امیر عبدالرحمن خان «ضیاء الملت والدین» در سال ۱۸۹۵م سرطان ۱۲۷۴ ه– ش، در شهر کابل به دنیا آمد.
او تحصیلات ابتدایی را در مکتب حبیبیه فرا گرفت و بعد شامل مکتب حکام کابل شد و از آنجا فارغ گردید. تعلیمات زبان و ادبیات عربی و علوم متداول را نزد استادان هندی و ترکی که در آن وقت در افغانستان مشغول تدریس بودند آموخت.
شیون کابلی از طفولیت تا جوانی تحت تربیه مستقیم مادر کلان خود (بی بیحلیمه) مشهور به «بوبوجان» قرار داشت و از همان آوان شباب به مطالعه و خواندن آثار بزرگان و به شعر و شاعری تمایل داشت و در حلقۀ ادبای وقت شامل بود. باخلیل الله خلیلی جوان که همسن و سالش بود و دانش و احاطة او در شعر و ادب دری زبانزد همه محافل ادبی کابل بود، دوستی و نزدیکی خاص داشت. او در شعر و ادب زیادتر از فیض کلام مرحوم قاری عبدالله خان ملک الشعرای وقت بهره میبرد.
در اینباره بیشتر بخوانید:
|
ارسال نظرات