بحران اوکراین و تأثیر آن بر احیای برجام

بحران اوکراین و تأثیر آن بر احیای برجام

ماجرای منازعۀ روسیه و ناتو بر سرِ اوکراین چیست و سرانجامِ آن به کجا ختم خواهد شد؟ واضح است که روسیه و ناتو هر کدام تفسیر خاص خود را از این منازعه به دست می‌دهند و شرکای آنان نیز بر همان مبنا موضع خود را در برابر این بحران تنظیم می‌کنند.

احمد زیدآبادی

از این رو داوری دربارۀ ماهیت این ماجرا در سطح جهانی، آغشته به نوعی نگاه ایدئولوژیک است، نگاهی که حامیان لیبرال – دمکراسی را در مقابل طرفداران اقتدارگرایی قرار می‌دهد و هر یک از آنان را به سمت جانبداری از یک طرف منازعه هدایت می‌کند.

روشن است که جمهوری روسیه اگر هم خواهان بازسازی امپراتوری فروپاشیدۀ اتحاد شوروی نباشد، در پی اعادۀ اقتدارِ از دست رفتۀ خود در نظام جهانی است. از همین رو، ولادیمیر پوتین، کشورهای جدا شده از اتحاد شوروی را همچنان بخشی از حیاط خلوت روسیه تعریف می‌کند و با نامگذاری قلمرو آن‌ها به «خارج نزدیک» در جهت تداوم نفوذ مسکو بر این کشورها و پیشگیری از نزدیکی آن‌ها به بلوک غرب به هر اقدامی دست می‌زند.

در مقابل، اعضای پیمان نظامی ناتو به رهبری آمریکا نیز چنانچه تغییر ماهیت جمهوری روسیه از یک نظام اقتداگرا به یک سیستم لیبرال – دمکرات را خارج از توان تأثیرگذاری و برنامه‌های خود بدانند، اما در جلوگیری از تبدیل روسیه به امپراتوری و اعادۀ نفوذ و اقتدار جهانی اتحاد شوروی در قامتِ دولتِ پوتینی مصمم به نظر می‌رسند.

بر این اساس، هر گاه که در قلمرو «خارج نزدیک» حرکتی در جهت گریز از مدار روسیه شکل می‌گیرد، از یک طرف مسکو می‌کوشد تا آن را به هر طریقی از جمله به کارگیری زور، سرکوب یا خنثی کند و از طرف دیگر، بلوک غرب در صدد برمی‌آید تا با حمایت از آن حرکت، روسیه را به مرزهای شناخته شدۀ آن عقب رانده و نفوذش را محدود کند.

در این کشاکش، هر دو طرف منازعه خود را محق می‌دانند. روسیه به عنوان یک قدرت جهانی، خواهان به رسمیت شناختن حوزۀ نفوذ و منافع خود از سوی جهان غرب در جغرافیای نزدیک به خود است و بخصوص حضور نظامی ناتو در این مناطق را تهدیدی عیله امنیت ملی خود به شمار می‌آورد. روسیه از این جهت، سیاست خود را مشابه سیاست ایالات متحده در آمریکای مرکزی و منطقۀ کارائیب قلمداد می‌کند، ناحیه‌ای که دولت آمریکا برای کشورهای آن، در برقراری رابطۀ نظامی با کشورهای رقیب یا دشمن ایالات متحده و یا استقرار نیروهای خارجی در خاک آن‌ها، محددیت‌های مشخصی را اعمال می‌کند.

آمریکا و متحدان آن در پیمان نظامی ناتو اما هر یک از کشورهای جدا شده از اتحاد شوروی را کشوری مستقل و دارای حق حاکمیت برای تصمیم‌گیری در مورد سرنوشت خود به حساب می‌آورند و نه فقط حق وتویی برای تصمیمات آن‌ها از سوی مسکو قائل نیستند بلکه از حق آنان بویژه در بخش اروپایی، برای پیوستن به پیمان‌های نظامی با بلوک غرب نیز آشکارا دفاع می‌کنند.

جمهوری اوکراین اینک به نقطۀ ثقل این منازعه تبدیل شده است. اوکراین که به لحاظ تاریخی پیوندهای نزدیکی از هر جهت با روسیه داشته است، در انتخاباتی آزاد، صاحبِ دولتی شده است که خواهان رهایی از نفوذ مسکو است و برای این منظور به حمایت بلوک غرب از طریق پیوستن خود به پیمان ناتو چشم دوخته است. روسیه این رویداد را تاب نیاورده و با دخالت در بخش شرقی خاک اوکراین و ضمیمه‌سازی شبه جزیرۀ کریمه به خاک خود، به رویارویی نظامی با دولت اوکراین برخاسته است.

روسیه در عین حال، درخواست کی‌اف برای پیوستن به ناتو را اقدامی علیه امنیت خود تفسیر کرده و با استقرار نیرو در مرز خود با اوکراین، آمریکا و متحدان آن در پیمان ناتو را برای انصراف از پذیرش احتمالی اوکراین در این سازمان نظامی، تحت فشار گذاشته است.

آمریکا و متحدانش، استقرار نیروهای روسی در مرز اوکراین را نشانه‌ای از قصد پوتین برای حملۀ نظامی به اوکراین و ساقط کردن دولت آن می‌دانند و تهدید کرده‌اند چنانچه روسیه قصد خود را در این زمینه عملی سازد با شدیدترین تحریم‌های اقتصادی ممکن روبرو خواهد شد.

در حال حاضر، دو طرف برای دستیابی به توافقی در این مورد درگیر مذاکره‌اند ولی تاکنون فرمول یا راه‌حل مرضی‌الطرفینی برای حل منازعه پیدا نشده است.

به نظرمی‌رسد سرانجام راهی برای کاهش تنش و یا به تأخیر انداختن بحران پیدا شود، اما اگر دو طرف از خود سرسختی نشان دهند، آیا همانطور که غربی‌ها حدس می‌زنند، گام بعدی روسیه حمله به خاک اوکراین خواهد بود؟

گمانه‌زنی در این باره بسیار مشکل است و در حقیقت فقط پوتین از آن خبر دارد! اما اگر حمله اتفاق افتد، چه پیش خواهد آمد؟

روشن است که در پی چنین حمله‌ای، آمریکا و عموم متحدان آن در سراسر جهان بخصوص در اروپا، تحریم‌های اقتصادی بسیار شدیدی را علیه روسیه به اجرا خواهند گذاشت و اقتصاد شکننده و نه چندان پیشرفتۀ آن کشور را با فشارهای بی‌سابقه‌ای روبرو خواهند کرد. در آن صورت آیا پوتین در پی خنثی‌سازی تحریم‌ها از طریق مکانیسم‌های اقتصادی و دیپلماتیک برخواهد آمد یا اینکه وارد منازعه‌ای سیاسی و امنیتی با دنیای غرب خواهد شد؟

به نظر می‌رسد پوتین این ماجرا را به مسئلۀ مرگ و زندگی برای روسیه تبدیل نکند، اما اگر او در صدد ایجاد منازعۀ امنیتی با غرب برآید، تأثیر آن بر نحوۀ رقابت روسیه و آمریکا در خاورمیانه بویژه برنامۀ هسته‌ای ایران و مذاکرات مربوط به احیای برجام چه خواهد بود؟

به نظرم، این اتفاق تأثیر به سزایی بر رویکرد مسکو در خاورمیانه و سیاست آن کشور در مورد برجام نخواهد داشت. پوتین می‌داند که‌عدم احیای برجام می‌تواند خطر بروز جنگ از طریق حملۀ اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران را افرایش دهد. جنگ و بی‌ثباتی در مرزهای آسیای مرکزی و قفقاز به عنوان بخشی از «خارجِ نزدیکِ روسیه» آن هم در شرایطی که آن کشور تحت تحریم گستردۀ اقتصادی آمریکا و متحدانش باشد، کمکی به مسکو برای خنثی‌سازی فشارهای بلوک غرب نمی‌کند و چه بسا بی‌ثباتی را به این دو منطقۀ همسایه با ایران نیر سرایت دهد و عملاً قلمروی آنجا را به صورت جولانگاه عوامل مخفی دشمنان روسیه برای تضعیف یا قطع روابط‌شان با مسکو در آورد.

در هر صورت، حملۀ احتمالی روسیه به اوکراین، تأثیرات عمیق و دامنه‌داری را در روابط کرملین با آمریکا و متحدانش به دنبال خواهد داشت، اما در نقطه‌ای از جهان یعنی خاورمیانه که گمان می‌رود جدی‌ترین آوردگاه دو طرف باشد، از قضا کمترین تأثیر را به جا خواهد گذاشت!

ارسال نظرات