هیچ درستی با توسل به غلط محقق نمی‌شود

نگاهی به انتشار لیست‌هایی تحت عنوان «مزدوارن جمهوری اسلامی»

هیچ درستی با توسل به غلط محقق نمی‌شود

شاید برخی نشر این مطلب را نابجا و‌ یا حداقل کج‌سلیقگی بدانند. عده‌ای هم شاید این را آب به آسیاب رژیم اسلامی ریختن قلمداد کنند...

بخش «خوانندگان» هفته متعلق به خوانندگان است. تنها محدودیت انتشار مطالب در این صفحه قوانین کاناداست. سلیقه سردبیر و دست‌اندرکاران هفته در انتشار مطالب در این بخش تاثیری ندارد.

علی مهاجرانی، تورنتو

شاید کسانی نشر مطلبی از این جنس را در زمانی که در آن هستیم نابجا و‌ یا حداقل کج‌سلیقگی بدانند. عده‌ای هم شاید این را آب به آسیاب رژیم اسلامی ریختن قلمداد کنند.

به گروه اول:

اخلاقا تاخیر و مصلحت‌اندیشی در ابراز آنچه درست می‌دانیم ناپسندیده است. عملا پرهیز از مقابله با غلط، یا بنابر احتیاط و واهمه از غضب توده‌های عصبانی که در پی هدفی مقدس‌اند، یا از روی محاسبه و فرصت‌جویی، به فرجامی تلخ می‌رسد چنانکه ندیدن یا نادیده گرفتن رفتارهای غلط انقلاب ۱۳۵۷ منجر به استقرار نظامی غلط‌مدار شد بسیار سریع‌تر از آنکه جامعه فرصت هضم و ‌دفع آن را پیدا کند.           

به گروه دوم:

اگر صادقانه می‌گویید: من معتقدم اشتباه می‌کنید. اگر برای سبقت گرفتن از دیگران به طمع نامی و جایی در نظمی نو می‌گویید: این بهایی بسیار زیاد برای داشتنی بسیار سخیف است.

چنانکه قوانین جوامع بشری و سیر تاریخ حکم می‌کند، ۴۳ سال بی‌عدالتی، تمامیت‌خواهی، فساد و جنایت جامعه ما را در آستانه انقلابی دیگر قرار داده که اگر امروز به نظام خشن اسلامی پایان ندهد فردا خواهد داد.

همه شاهدیم چگونه خشم‌ و اراده‌ی تغییر، جوانان و ‌نوجوانان بی‌دفاع را به خیابان‌هایی که شاید هرگز از آن برنگردند می‌کشاند.

کیست که این صحنه‌ها را در چند‌ هفته گذشته و تمام ستم‌های روا شده به مردم را در چهار دهه گذشته در ذهن داشته باشد و مملو ازخشمی که مقدس می‌داند نشود؟

این بسیار شبیه خشم و‌ موجی‌ست که ۹۸ درصد از جامعه ایرانی در سال ۱۳۷۵ تجربه و پیروی کرد. مرور وقایع ۱۳۵۷ و اثرات آن بر چندین نسل از جوانان آن کشور نیاز به سواد تاریخی ندارد چرا که هنوز بسیاری از آنها که انقلاب ۵۷ را زندگی کرده‌اند زنده هستند و راویان دست اول آنچه بر ایران رفت.

بنابراین به‌جاست که بدانیم و بگوییم که درستی و ارزشمندی اهداف به تنهایی منجر به تامین آنها و به نتیجه رسیدن تلاش‌ها و مبارزه‌ها نخواهد شد.

روش‌ها و‌ وسیله‌ها اگر نه بیشتر، کمتر از اهداف مهم نیستند.

پایه خرابآباد جمهوری اسلامی اینگونه گذاشته شد که در خیابان‌ها لیست «ساواکی‌ها» را منتشر کردند و ما گرفتیم و مرور کردیم و در پی شناسایی آنها رفتیم و زندگی را ناروا بر هزاران خانواده ناممکن کردیم.

اساس ظلم اینگونه پی‌ریخته شد که بر پشت بام مدرسه رفاه، بی‌هیچ روال پذیرفته‌شده‌ی قضایی و اخلاقی افراد را به گلوله بستند و بسیاری از ما به شادی کف زدند.

بنیان فساد چنین چیده شد که بسیاری از ما برای حواریون خمینی حق ویژه را روا دیدیم و به آن نیز بسنده نکردیم و پیش از آنکه دانسته باشیم در مسابقه قرابت و حق ویژه برای خود ساختن افتادیم.

روزهایمان آنگونه رفت که روزگارمان اینگونه پر شد از اخراج و مصادره و اختلاس و زندان و قتل. از مدعیان سیاست و‌ قدرت شروع کردیم و به بچه‌های بیگناه کوچه و‌ خیابان رسیدیم، تنها به این جرم که به شکل ما نبودند.

وقت آن‌ست که بگوییم که «استقرار درست» با «غلط» میسر نمی‌شود. جاده ظلم هرگز به عدالت نمی‌رسد. آزادی از تمامیت‌خواهی در نمی‌آید.

خشونت مقدس نیست. یک انتخاب ناگزیر است آنجا که خشونت تحمیل شده راه دیگری برای پیشروی مدنی باقی نمی‌گذارد. از خشونت کور و بی‌قاعده و غیرضروری مدنیت حاصل نمی‌شود.

وقت اینکه بگوییم که «هیچ کس صلاحیت ندارد که به تنهایی شاکی ‌و قاضی باشد و مجری حکم شود» همین امروز است.

زمان سکوت نکردن به انتشار عکس و‌ نام افراد به عنوان مزدوران جمهوری اسلامی و‌ اعلام دعوت عمومی برای مجازات‌شان همین امروز است.

فرصت مخالفت با خفه‌کردن هر کس که شعارش عین شعار ما نیست و شجاعت‌اش در ترازوی ما کم وزن‌ است، همین حالاست.

فردا دوباره پیش از اینکه بدانیم دیر خواهد بود.

ارسال نظرات