ترانهی «برای ...» برآمده از دل یک اتفاق عامدانهی دهشتناک و خشمبرانگیز است. برآمده از دل یک همنوایی و همدلی جمعی، که بنابه شرایط خاص و در زمان خاص نوشته و خوانده و بهسرعت هم فراگیر شده است. بجا و درست هم فراگیر شده. راجع به ارزش ادبی آن بحث نمیکنم چراکه در این زمان و در این بحبوحه بحثی بیهودهست. مهم این است که این ترانه تاثیرگزاری بسیاری داشته و باعث همبستگی مردم شده است. همین برای ارزشمند بودنش کافیست.
ترانهی «برای ...» از جملهبندیها و سطرهای ساده و صمیمی، بدون تکلف و بندهای فخر فروشانه تشکیل شده است و آنچه آنرا مهم وتاثیرگزار میکند این است که هر مصرع آن یک اتفاق ناگوار، یک حسرت جمعی، یک حق طبیعی، و و و را فریاد میزند. و جالب این که انتهای این ترانه به قدر ۴۳ سال ظلم و ستم این حکومت باز است. شما میتوانید ۴۳ سال «برای ...» به آن اضافه کنید و تا این حکومت برچیده نشود ادامه دهید.
علیرضا شمس، کانادا
ترانهی «برای» را نه از دیدگاه ادبیاتی و نه از دیدگاه موسیقی باید مورد توجه قرار داد. مقایسه این ترانه با سرودها و ترانههای زمان انقلاب ۵۷ شاید کار عبثی باشد چراکه آن آثار ساختهوپرداختهی مشاهیر ادبیات و هنر ایران بودند که امروز یا جایشان خالیست و یا زبان سخن گفتن ندارند. آن آثار ماندگار گرچه خرج تفکر اشتباهی شدند اما هنوز پس از چهار دهه قابلشنیدن و حتی تعمیم به جنبش حاضر ایران هستند. پس ترانهی "برای" را باید فارغ از این دیدگاه بررسی کرد. آنچه این اثر را چنان فراگیر کرده است، زمزمهی بغض فروخوردهی نسلی است که هیچگاه فرصت و عرصه برای بیان دغدغههایش نیافته است. این ترانه احساسی است که ازدلبرآمده، و لاجرم بر دل مینشیند. پر بیراه نیست که هر جنبش و انقلابی نیازمند ترانه، سرودهایی است که مطالباتش را به نحوی بیان کند که ورد زبانها گردد و سینهبهسینه منتقل شود. «برای» از این جنس آثار است.
سارا زارع سریزدی، ایران
در مورد ترانهی برای، فقط میتوانم همین را بگویم: زیباترین جلوه ی شکستِ سکوت بود و بلندترین فریادِ آزادی.
بیشتر بخوانید:
ارسال نظرات