بازیگران عنکبوت مقدس چگونه انتخاب شدند

گفت‌وگو با علی عباسی کارگردان عنکبوت مقدس؛ بخش دوم

بازیگران عنکبوت مقدس چگونه انتخاب شدند

تا کنون یک بخش از صحبت‌های من، مصطفا عزیزی، با علی عباسی کارگردان «عنکبوت مقدس» که در حاشیه جشنواره جهانی فیلم تورنتو انجام شد در ایندیپندنت فارسی و مجله هفته منتشر شده است در این بخش که آخرین قسمت این گفت‌وگوست به موضوع بازیگری در عنکوبت مقدس پرداختیم امیدوارم نکات خوبی برای‌تان داشته باشد. این قسمت هم برای خواننده‌های علاقه‌مند به سینما مهم است هم برای کسانی که در کار ساختن فیلم هستند به‌ویژه در خارج از ایران که موضوع پیدا کردن بازیگر درست و به جا مسئله مهمی است.

در تمام متن هرجا صبحت از «زری» می‌شود منظور خانم «زهرا امیرابراهیمی» که اکنون با نام «زر» شناخته می‌شوند است.

 همان‌طور که در مستند مازیار بهاری دیدیم، یکی از خانم‌های تن‌فروشی که از دست سعید حنایی فرار می‌کند و پلیس او را به خاطر کاری دیگر می‌گیرد و بعد او داستان را تعریف می‌کند. ولی شما کمی خبرنگار را قهرمان کرده‌اید که خودش را در معرض خطر و تجاوز و مرگ قرار می‌دهد؟

علی عباسی: چرا همین فکر را هم می‌کنم؛ من یادم است یکی از مشکلات اصلی هم با انتخاب بازیگر و همچنین زری همین بود، چراکه فکر می‌کنم زری مثل همه هنرپیشه‌های خوب کاریزمایی دارد که آدم احساس می‌کند هر نقشی به او بدهد هم خوشش می‌آید و هم به آن نقش کشش دارد. این باعث می‌شود آدم به طرفش کشیده شود. درصورتی‌که من خودم همیشه از نقش‌های خبرنگار در فیلم بدم می‌آید چراکه نقش‌هایی مثل خبرنگار، روانشناس، هنرمند این‌ها نقش نیستند فانکشن هستند.

ما یک ورژن از فیلم‌نامه داشتیم که واقعیت کیس سعید حنایی را دنبال می‌کرد. منتها چند مسئله وجود داشت؛ اول اینکه من احساس کردم در فیلم نوآر، بودنِ تم گذشته‌ات که داری به‌جایی می‌روی که خودت هم نمی‌دانی کجاست، بعد یک‌دفعه دو نفر آدمی که اصلاً…

آن‌وقت نوآرتر نمی‌شد؟

علی عباسی: آن نوآر جور دیگری می‌شد…

از چپ به راست: علی عباسی، زر امیرابراهیمی، بجستانی

زن فم‌فتال نوآر نمی‌تواند خبرنگار باشد!

علی عباسی: هامفری بورگارد چه‌کار می‌کند؟ او هم در حقیقت آدمی است که می‌خواهد یکسری سؤال بپرسد و ملت مدام می‌دوانندش. دقیقاً همان کاری که زری می‌کند. منظورم این است که آن فانکشن یا عملکرد؛ فانکشن آدمی ست که به تو این امکان را می‌دهد که در سطح جامعه بروی و یکسری سؤال‌ها را بپرسی و در سوراخ‌های مختلف انگشت بزنی و ببینی از هرکدام چه چیزی بیرون می‌آید. منت‌ها این حرفت را قبول دارم و خودم هم ترجیح می‌دادم این‌قدر قهرمانانه نشود.

یعنی «زری» در خبرنگار شدنش نقش داشت؟

علی عباسی: حقیقتش کستینگ اولیه در ذهن من یک هنرپیشه داخل ایران بود که اسمش را نمی‌برم، هنرپیشه بسیار خوبی هم است که من فکر می‌کردم حدود اوایل ۲۰ سالگی باشد و من می‌خواستم کمی حالت سیریش مانند و اذیت کننده و اینکه انگار می‌خواهد فقط خودش را ببیند داشته باشد و لزوماً آدمی کاریزماتیک نباشد. آن اذیت کننده بودنش ناخودآگاه کمی از قهرمان بودنش را می‌گرفت. اتفاقاً همان خانم هم آمد ولی ترسید و درنهایت همکاری نکرد و به ایران بازگشت…

از این که نه شنیدید ناراحت نشدید

علی عباسی: نه ببینید من همیشه سعی می‌کنم یک‌ذره انصاف را رعایت کنم. بله من خودم همیشه از دست کسانی که به من نه می‌گویند عصبانی هستم، هیچ‌کس از چنین مسئله‌ای خوشحال نمی‌شود، ولی این را هم در نظر می‌گیرم که فیلم، زندگی و همه‌چیز من همین‌جاست ولی برای یکسری از آدم‌ها برعکس است و این عجیب نیست که برعکس باشد. من متوجه می‌شوم که ممکن است بازی در این فیلم برای کسی که در ایران است مسئله‌دار شود.

نکته مهم فیلم شما این است که زندگی واقعی را خیلی خوب بازتاب می‌دهد؛ یعنی هر کس در داخل ایران این فیلم را ببیند متوجه می‌شود خیلی واقعی و ملموس است. سؤال بعدی این است که انتخاب بازیگرتان چرا این‌قدر خوب بود؟ یکی از شگفت‌انگیزی‌های کار شما همین انتخاب بازیگران‌تان است. چون به‌هرحال یکی از مشکلات کارگردان‌هایی که می‌خواهند خارج از ایران کار کنند این است که بازیگران حرفه‌ای داخل ایران (به‌خصوص خانم‌ها، مردها وضعشان بهتر است) حاضر نمی‌شوند کار کنند. مثلاً اولین فیلمی که گلشیفته فراهانی در خارج از ایران بازی کرد («یک‌مشت دروغ» ساخته‌ی «ریدلی اسکات») در فیلم نقش پرستاری به نام «عایشه» را بازی می‌کند و روسری به سر داشت ولی بااین‌حال تحمل نکردند درحالی‌که آقای پیمان معادی در یک فیلم هالیوودی بازی کرده و هیچ کاری هم به کارش نداشتند…

علی عباسی: همین موضوع هم جالب است که چطور هنرپیشه‌های مرد می‌توانند در فیلم‌ها هر کار دلشان بخواهد انجام دهند فقط کافی است صحنه سکسی نداشته باشد و چهارچوب‌های رایجی که وجود دارد ولی اگر هنرپیشه زن همان کار را بکند دیگر نمی‌تواند برگردد!

به سؤال برگردیم؛ همه بازی‌ها در فیلم شما خوب بود که بخشی از آن به توانایی‌های خودت بازمی‌گردد ولی از طرف دیگر باید جوهرهایی وجود داشته باشد. از زهرا امیرابراهیمی (زر امیرابراهیمی) که بگذریم که البته سال‌ها بود بازی نکرده بود، بقیه اعضا هم خوب بودند.

علی عباسی: اینجا چند مسئله مطرح است؛ اول این‌که دیدید که مثلاً نصف اعضا تیم ملی فوتبال ما خارجی هستند…

ببخشید میان کلامتان، همان‌طور که شما هم بهتر از من می‌دانید فرق تیم ملی فوتبال با بازی این است که کسی که می‌خواهد فارسی حرف بزند نباید لهجه داشته باشد. وقتی بنای ما بر این است که فیلمی بسازیم که در ایران گذشته و این‌ها مردم ایران هستند بنابراین آن بازیکن نباید در صحبت کردن فارسی لهجه داشته باشد.

علی عباسی: نگاه من به موضوع به این صورت بود که من دارم یک فیلم علمی تخیلی فارسی با یک قبیله مثلاً آواتار می‌سازم. چون معمولاً مشکل اصلی فیلم‌های ایرانی که در خارج از ایران ساخته می‌شوند این است که همان‌طور که گفتید بسیاری از ایرانی‌ها (تقریباً ۹۰ درصد) همکاری نمی‌کنند و اکثر آن درصد باقیمانده در لوس‌آنجلس هستند. مثلاً سریال تهران که البته من ندیدمش…

از این نظر خیلی بد است!

علی عباسی: بله اگر اشتباه نکنم آن موقع برای این سریال به من پیشنهاد شد و من گفتم چرا باید برای دولت پروپاگاندای اسرائیل کار کنم، برای دولت ایران نساختم که بروم برای اسرائیل بسازم؟!

از چپ به راست: سارا فضیلت زر امیرابراهیمی و علی عباسی

البته این فیلم پروپاگاندای دولت ایران است چراکه این‌طرفی‌ها را بسیار خوب نشان می‌دهد!

علی عباسی: اتفاقاً این به نظر من نوع جدید پروپاگاندای هالیوودی است. مثلاً می‌گوید پدرت را درمی‌آورند ولی آدم‌های خوبی هستند. جوهر و نگاه آن فیلم این است که اسرائیلی‌ها آن‌قدر تکنولوژی و شعورشان از ما بیشتر است که هر کاری بخواهند انجام می‌دهند ولی ما هم آدم‌های بدی نیستیم.

من به این موضوع این‌طور نگاه کردم که چطور یک شخص استرالیایی می‌آید و لهجه تگزاسی یاد می‌گیرد! این به‌صورت کار است به اینجا می‌آیی، دیالوگ‌کچ داری، روی آن کار می‌کنی و یکسری از مراحل را می‌روی تا به اینجا برسی. ما هم پیش خودمان مشخص کردیم، در درجه اول لهجه‌ای که روی آن کار می‌کنیم لهجه خراسانی مشهد و اطراف آن است. بعدازآن مشهد یک شهر خیلی بزرگ است و همه کسانی که داخل مشهد هستند مشهدی صحبت نمی‌کنند ترک، عرب، یزدی و غیره هم هستند. مثلاً آلیس (رحیمی) نقش سمیه را بازی می‌کرد و پدرش یکی از فیلم‌سازهای برجسته افغانستان است، خود او در اصل فرانسوی است ولی فارسی دری به گوشش خورده. من تلفظ خیلی از جمله‌ها را از پدرش پرسیدم بعد با آلیس نشستیم و آن‌ها را مرور کردیم، او معنی‌شان را می‌دانست ولی یکسری چیزها را به‌صورت فونتیکی یاد گرفت و با تمرین توانست آن لهجه را پیدا کند. من می‌دانستم این چیزها محدودیت دارد، مثلاً آلیس نمی‌تواند improvisation (بدیه‌گویی) کند، ولی او هنرپیشه است و کارش همین است که خودش را جای آدم دیگری بگذارد. من این‌طور فکر نکردم که او افغان است و حتماً لهجه و تلفظ و همه‌چیز را به‌راحتی یاد می‌گیرد…

ولی خیلی خوب بود؛ ببینید در بعضی از این فیلم‌ها آدم می‌بیند طرف یک جمله می‌گوید ولی همان یک جمله را آن‌قدر بد می‌گوید که همه ذهنیت تو را در مورد فیلم به هم می‌ریزد.

علی عباسی: درست است؛ کار من همین است که به جزئیات دقت کنم. اگر این کار را هم نتوانم درست انجام دهم دیگر باید تعطیلش کنم.

شما خیلی خوب توانستید این کار را بکنید.

علی عباسی: سپاس! موضوع دیگری که می‌خواستم بگویم این است که کار کست با من واقعاً کار سختی است و خودم هم این را می‌دانم. مثلاً دو سال طول کشید تا فیلم «مرز» را کست کردیم. چراکه اصلاً ۹۰٪ شیوه کار من این است که آدم‌ها را پیدا می‌کنم، با آن‌ها قرارداد می‌بندم، فیلم‌نامه می‌نویسم، آن‌ها آماده می‌شوند و ۱۰٪ باقیمانده هم روی صحنه است؛ یعنی روی صحنه به این صورت نیست که من یک شگرد یا چوب جادو دارم که تکانش دهم و این‌ها سر جای خود قرار بگیرند. این است که پیدا کردن آن آدم بسیار اهمیت پیدا می‌کند و ما کم‌کم سه سال وقت گذاشتیم و دنیا را تکاندیم تا افراد موردنیاز را پیدا کردیم.

یک موقع می‌بینیم که طرف مثل آرش (آشتیانی در نقش شریفی) خودش دست‌اندرکار این حرفه است، یک‌وقت هم مثلاً آشنای من در دانمارک است که دو تا کیوسک دارد، ولی می‌دانستم این ظرفیت را دارد پس او را تست کردم و دیدم به درد این کار می‌خورد.

من فکر می‌کنم اگر در کستینگ باید این صحنه دربیاید خوب درمی‌آید و اگر همان مورد در کستینگ درنیاید روی صحنه هم درست درنمی‌آید؛ بنابراین همیشه در کستینگ‌هایم چندین بار بچه‌ها را زحمت می‌دهم که بیایند و تمرین کنند. روند پیشرفت کستینگ برای من به روند روی صحنه مرتبط است.

واقعاً می‌گویم اگر آدم، همراهی مثل خود زری (زهرا امیرابراهیمی) داشته باشد و تهیه‌کنندگانی که متوجه باشند بزرگ و معروف بودن و سرعت در کار زیاد هم مهم نیست و کمی هم شانس داشته باشد کارش درست پیش می‌رود. مثلاً مصباح (مصباح طالب در نقش علی) بااین‌همه استعداد را واقعاً شانس آوردیم که پیدا کردیم. آن‌هم در حقیقت مجید مجیدی برای من پیدا کرد؛ یعنی مجید مجیدی او را برای یکی از فیلم‌هایش که بچه‌های دبیرستانی را کست کرده بود و نمی‌دانم به چه دلیل مصباح را برنداشته بود، حالا یا سنش یا هر دلیل دیگر.

او الآن کجاست؟

علی عباسی: دقیقاً نمی‌دانم مصباح الآن کجاست! ولی می‌خواهم بگویم که ما شانس آوردیم وقتی داشتیم دنبال چنین شخصیتی می‌گشتیم یک نفر او را برایمان پیدا کرد. مثلاً یک نمونه کستی دیگر، ما خیلی از بچه‌ها را در اینجا چک کردیم ولی من در مورد او به زری گفتم بعید می‌دانم بچه‌ای که با منتالیتی اینجا بزرگ‌شده یک سری چیزهایی که این‌ها می‌فهمند بفهمد! یکسری تجربه‌های زندگی مثل زندگی کردن در شهرستان یا در فضای محدود یا مثلاً لهجه را درست بتواند پیاده کند. خیلی سخت است بتوانید یک بچه ۱۶ساله پیدا کنید که ازلحاظ تکنیک، بازی قوی باشد. این است که یکسری جاها باید به‌قول‌معروف اصل جنس را پیدا می‌کردیم.

در مورد آقای بجستانی و خانم امیرابراهیمی چه فکر می‌کنید.

علی عباسی: مثل این می‌ماند که آدم بخواهد بگوید دخترش بهتر است یا پسرش! این است که نمی‌توانم در موردشان ابراز نظری کنم، ولی ازآنجایی‌که زری (امیرابراهیمی) جایزه‌اش را گرفت و مطرح شد، مهدی (بجستانی) کمی در این قضیه گم شد. گاهی اوقات که این صحنه‌ها را می‌بینم مهدی واقعاً در این کاراکتر حل‌شده است!

بازی‌اش فوق‌العاده بود!

علی عباسی: بله واقعاً و غیر از صحبت‌هایی مثل سیاست و… من فکر می‌کنم اگر دوباره زمان به عقب برگردد و دوباره من ۳۰۰ نفر را کست کنم و هر کاری بکنم، بازهم اگر مهدی از در وارد شود انتخاب می‌شود. مهدی دقیقاً همان کاراکتری بود که باید می‌بود؛ هم در آنجا زندگی می‌کرد، هم تجربه آن زندگی را دارد، هم بازیگر ماهری است و هم از هر لحاظ آدمی عالی بود؛ یک هنرمند واقعی یعنی می‌آمد سر صحنه کارش را می‌کرد و می‌رفت نه داستانی داشت و نه حرف‌وحدیث و ادعایی و واقعاً از دید من یک بازیگر ایده‌آل است. می‌خواهم بگویم مهدی بهترین گزینه‌ای بود که می‌توانست آن تصویر دو بعدی داخل نوشته‌ها را به یک آدم واقعی تبدیل کند.

 

 

برچسب ها:

مصطفا عزیزی، کارگردان،‌ تهیه‌کننده و نویسنده سینمایی است.
مشاهده همه پست ها

ارسال نظرات