در سوگ مهسا امینی، سروده‌هایی از تورنتو

در سوگ مهسا امینی، سروده‌هایی از تورنتو

مرجان شاهوران

دختری کرده گذر از کوچه‌هایِ روزگار

ردِ خونینش برایِ ما بماند یادگار

اتفاقی رخ نداده، جان دل! اینجا فقط

مادری دیگر شده افسرده دل، چشم‌انتظار

بس کن آقا این پرنده قبل تو جان داده است

جسم بی‌جان را کشانی تا دم آن چوبِ دار!؟

من نمی‌دانم در این دنیایِ پر آشوبِ ما

آنکه بر گوشش زده آیا بگیرد اعتبار!؟

مطمئنا، چون ثوابی کرده و بی‌اختیار

از جهنم دور کرده آدمی با افتخار

غم ندارد ما همه از خاک و بر خاکیم باز

بر سر و سینه بکوب‌ای اربعینت ماندگار…

۲۰۲۲/۹/۱۷

 

کی خدا پایان پذیرد خواب پُر کابوسِ ما

کی بِخُشکانی تمامِ دردِ نامحسوسِ ما

جزر و مدِ شهرِ ما دیگر ز حد در رفته است

کی شود آرام و آبی آبِ اقیانوسِ ما

جمعه را مانند شنبه نقشِ پر رنگی بزن

شاد کن‌ای ناخدا این عصرِ پُر مأیوسِ ما

هر چه غم را پس بزن از خاطرِ افکارِ ما

وصل کن بر قابِ دل، رنگین پرِ طاووسِ ما

ما ز خاکیم و دوباره سوی خاکت می‌رویم

پر ز خیر و برکتش کن «قاف» در قاموس ما

راه دریا پر خطر باشد چه بی‌آلایشی

نورِ خود را هدیه کن بر پیکرِ فانوس ما…

۲۰۲۲/۷/۲۳

 

زمزمه‌های مادر مهسا_امینی…

چند روزی می‌شود رفتی تو از کاشانه‌ات

قول دادی باز گردی پس کجائی مهربان؟

من به خوابِ خود نمی‌دیدم بگیرم در بغل

پیکرِ سرد تو را «ژینای» خوش خلق و زبان

گو نمی‌دانم چگونه صبر را هجی کنم

آتشی در قلبِ من برپا شده در عمقِ جان

دخترِ دستِ گلم! رفتی کجا بی‌کاروان؟

من چگونه سَر کنم بی‌تو در این فصلِ خزان؟

او که مهمان بود و در شهر شماها بیدلان

سوی قبرستان کشیدیدش فغان و صد فغان

ای لجن گیرد چنین رسم و چنین آئین‌تان

بهرِ این سوزنده دل بر من دهیدم یک نشان

حال می‌خواهی بدانی من کیم؟ ای سینه سنگ!

مادرِ «مهسا امینی» هایِ ایران… از زنان…

۲۰۲۲/۹/۱۹

برچسب ها:

ارسال نظرات