مریم حبیبی: مونترال قلب هنر کانادا است

گفت‌وگوی هفته با نقاش ایرانی درباره زندگی، هنر و مهاجرت

مریم حبیبی: مونترال قلب هنر کانادا است

مریم حبیبی هنرمند نقاش ساکن مونترال است که در زمینه‌های مختلف هنری در این شهر حضور فعال دارد. از همکاری با تلویزیون آوا گرفته تا حضور در غرفه ایران در «فستیوال اورینتالیس». مریم علاوه بر نقاشی، در زمینه‌ی مجسمه‌سازی و تصویرسازی کامپیوتری هم دستی بر آتش دارد. او مدرک تحصیلی خود را در زمینه حسابداری گرفته است و در همین رشته مشغول به کار است. همچنین او برای کار با رزین و پتینه، مدرک سرتیفیکیت Tuv خود را از کشور آلمان گرفته است. در ادامه گفت‌وگوی ما را با مریم حبیبی بخوانید.

خانم حبیبی برای ما بگویید از چه زمانی به هنر نقاشی علاقه‌مند شدید؟

مریم حبیبی: من نقاشی را زمانی که دبیرستانی بودم با سیاه‌قلم و رنگ روغن شروع کردم. بعد که کنکور دادم و وارد رشته حسابداری شدم نقاشی تقریباً فراموش شد تا زمان کرونا که دوباره دست‌به‌قلم شدم. در آن زمان چند کلاس آنلاین از ایران برداشتم و هنوز هم با بچه‌های هنر ایران در ارتباط هستم.

آیا در سبک خاصی نقاشی می‌کنید؟

مریم حبیبی: سبک موردعلاقه من هنر انتزاعی و آبستره است، یعنی کشیدن شخص، شی‌ء یا منظره‌ای که از دنیای حقیقی نباشد. درواقع هنر آبستره به هر هنری گفته می‌شود که برداشتی از ذهن انسان از دنیای خارج را نشان دهد که در این دنیا وجود ندارد و تنها از ذهن انسان بیرون می‌آید. در نگاه نخست، کشیدن نقاشی‌های آبستره در نظر بسیاری سهل و ممتنع است درحالی‌که انرژی و وقت زیادی برای آفرینش آن‌ها صرف شده است که در اکثر تابلوهای من ذهنی است. من طرح اولیه و ذهنی خودم را که ناشی از حوادث اجتماعی و روح، حس آزادی و احساسات درونی انسان‌ها سرچشمه می‌گیرد را طراحی می‌کنم. گاهی کسی عکس موردعلاقه‌اش را می‌فرستد و من آن عکس را بر اساس دیزاین خانه‌اش، متن یا شعر موردعلاقه‌اش تغییر می‌دهم و سعی می‌کنم از تکنیک‌های مختلف استفاده کنم تا آن تصویر انرژی و حس خاصی را منتقل کند.

من در طراحی و رنگ‌آمیزی تابلوهایم از هنر میکس مدیا و مجسمه‌سازی استفاده می‌کنم. درواقع فقط با یک مواد خاص مثل رنگ روغن‌کار نمی‌کنم. من از رنگ اکریلیک، رنگ‌روغن، تکسچر که نوعی خمیر دست‌ساز است برای برجسته‌سازی و سه‌بعدی کردن تابلوها، کریستال، ورق طلا و ورق نقره و حتی رزین در تابلوها استفاده می‌کنم. این طرح‌ها را بر روی آینه، چوب، دیوار و بوم اجرا می‌کنم.من مدرک TUV کار با رزین به‌صورت حرفه‌ای را از آلمان دارم. از رزین در زیورآلات، لوازم خانه، ساخت میز و لوازم و... استفاده می‌کنند. من ترجیحم از استفاده با رزین برای تابلوها دکوراتیو است.

شما در نقاشی‌هایتان به نظر می‌رسد که به تلفیق مواد مختلف علاقه‌مند هستید. چرا؟ آیا فقط سبک کاری شماست یا هدف دیگری دارید؟

مریم حبیبی: تمام سعی من از تلفیق مواد برای دادن روح و حس زنده‌بودن به تابلو است. هر موادی انرژی خاصی دارد و وقتی در جای مناسب و در کنار هم قرار بگیرند، انرژی بهتری را به شما برمی‌گرداند. من به هنر به چشم بیزینس نگاه نمی‌کنم. اینکه بیننده بعد از دیدن یک تابلو کمی مکث کند و ازلحاظ احساسی و فکری متحول شود برای من خیلی مهم است. درواقع در هنر ازنظر من این مهم نیست که چند سال تجربه دارید یا چند تابلو کشیدید یا چه موادی را استفاده می‌کنید،  این مهم است که چه احساسی را خلق کردید و چه هدفی از خلق آن اثر داشتید.

تعریف شما از طرح اورجینال چیست؟

مریم حبیبی: اثر هنری اورجینال یا هنرهای زیبای اصلی به این دلیل که خلاقانه هستند «اورجینال» نامیده نمی‌شوند؛ بلکه به‌این‌علت که «تنها یکی از آن‌ها» وجود دارد اورجینال هستند. برعکس آثار کپی و تولیدی که مثل یک چاپ و یا یک پوستر به‌صورت انبوه توسط ماشین‌آلات کارخانه‌ای تولید می‌شوند.

وقتی اثر هنری انبوه تولید می‌کنید، کافی است که دستگاهی را مثل یک پرینتر بزرگ تنظیم کنید تا در لحظه چندین کپی برایتان تولید کند. طبیعت مکانیکی این آثار اجازه تولید انبوه آن‌ها را در لحظه می‌دهد. درحالی‌که تولید آثار هنری اصل زمان زیادی می‌برد. هنرمند، ساعت‌ها، روزها، ماه‌ها و بعضاً سال‌ها زمان صرف می‌کند تا اثر هنری‌اش را به اتمام برساند. به دلیل اینکه خلق اثر هنری زمان زیادی می‌طلبد و یا کسب تکنیک خلق این هنر به‌آسانی ممکن نیست.

ظاهر باکیفیت‌تر، اصالت، عمق و داستان پشت اثر هنری و تکنیک‌های استفاده‌شده همگی دست‌به‌دست هم می‌دهند که ارتباط عاطفی عمیقی بین شما و اثر هنری که خریداری نموده‌اید بسازند. این واقعیت محض که آثار هنری گران‌تر از آثار چاپی هستند به این معناست که شما قطعاً ارتباطی با آن برقرار کرده‌اید، در غیر این صورت آن را نمی‌خریدید. به‌این‌ترتیب، وقتی شما اثر هنری اصیل می‌خرید اطمینان دارید که مجموعه شما از آثار باارزش تشکیل‌شده باشد و نه خریدهای ناگهانی که ارزان‌ترند اما تزیینات کم‌ارزشی هستند که دیوارهای فضای شما را پر می‌کنند؛ اما در حقیقت با شما حرف نمی‌زنند.

چند اثر در کارهای شما هست که مشابه آن‌ها در اینترنت وجود دارد، این تابلوها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مریم حبیبی: اصالت مفهوم شخصی دارد، نه نوعی. بدین معنا که آنچه شرط حمایت محسوب می‌شود، این است که اثر، مظهر شخصیت پدیدآورنده باشد؛ ولی نو بودن آن از نظر نوعی لازم نیست؛ مثلاً اگر دو نقاش، یکی پس از دیگری از یک منظره تابلوهای مشابهی رسم نمایند، بدون اینکه یکی از دیگری تقلید کند، اثر هر یک، باتوجه‌به اینکه انعکاسی از شخصیت پدیدآورنده است، اصیل محسوب می‌شود؛ هرچند که تابلوی دوم، نو نیست.  سنهوری در تعریف اصالت می‌گوید: یعنی اینکه «شخصیت پدیدآورنده بر اثر او سایه افکنده باشد.»

شما تصور کنید عکس یک آدم معروف را چند هنرمند هم‌زمان به نمایش می‌گذارند؛ یکی با رنگ، یکی با اسپری، یکی با میخ و نخ و دیگری با پازل. طرح یکی است؛ اما هرکدام از آن‌ها یک اثر هنری به اسم خودشان خلق کرده‌اند. در هنر مهم‌ترین چیز ارتباطی است که بیننده با دیدن یک اثر می‌گیرد. گاهی من عکسی می‌بینم و از طرح ایده می‌گیرم و یا افراد می‌خواهند عکسی را برایشان نقاشی کنم. در اینجا من سعی می‌کنم با استفاده از تکنیک‌های مختلف به آن طرح حس درونی خودم را انتقال بدهم. حتی قسمت‌هایی از آن را تغییر بدهم. پس یک، اورجینال است؛ چون یک‌بار کشیده می‌شود و فرد در هیچ جای دیگر این تابلو را با این متریال نخواهد دید. دوم، اصالت یا شخصیت دارد؛ چون با ترکیب تکنیک‌های مختلف و مواد مختلف شخصیت خالق در آن نمایان شده است.

در کارهای شما مجسمه‌سازی هم دیده می‌شود، در این زمینه هم فعالیت دارید؟

مریم حبیبی: نه به‌صورت خیلی حرفه‌ای، بیشتر مواد اولیه را می‌آورم توی قالب می‌گذارم. بعد روی آن تراشکاری و یا کنده‌کاری انجام می‌دهم و اینکه درنهایت روی کار رزین می‌ریزم. بیشترین قسمتی که روی آن کار می‌کنم، کار با رزین است. با رزین تابلوهای ژئود و چشمی انجام می‌دهم که الان خیلی طرف‌دار دارد.

چند وقت است که ساکن مونترال هستید و چه شد که این شهر را برای زندگی انتخاب کردید؟

مریم حبیبی: وقتی دخترم کوچک بود باله می‌رقصید، در یکی از اجراهایش که با گروه موسیقی بود با اینکه سرگروه رقص بود و شش سال بیشتر نداشت؛ ولی چون قدش بلند بود مأمور حراست سالن مانع از اجرای کامل رقصش شد. شاید اتفاقات این‌جوری باعث تصمیم به مهاجرت شد. در جستجوی راهی برای مهاجرت استرالیا  بودیم که وکیل همکارم به شرکت آمد و برگه سی.اس.کیو خودش را داد. از او در مورد روند مهاجرت به کانادا پرسیدم که گفت مسیر خاصی ندارد و یکسری فرم پر می‌کنید و با یک چک مانی اوردر می‌فرستید و ما این کار را کردیم. البته کار چندان راحتی هم نبود؛ چون ما سال ۲۰۱۱ اقدام کردیم و ۲۰۱۷ ویزا گرفتیم. ما ابتدا برای فدرال اقدام کردیم؛ ولی بعد یک سال رشته حسابداری از رشته‌های اصلی خارج شد و جزو رشته اصلی کبک شد. درواقع انتخاب کبک و فرانسه خواندن یک‌جوری به‌خاطر راحت‌تر شدن پروسه مهاجرت کمی به‌دوراز انتخاب ما بود.

برسیم به شهر مونترال، فضای هنری این شهر را چگونه می‌بینید؟

مریم حبیبی: مونترال فضای هنری‌اش عالی است؛ یعنی یک شهر کاملاً هنری است. از معماری‌اش گرفته تا اتفاقات داخلی و فستیوال‌هایی که درش هست. فکر می‌کنم مونترال قلب هنر کانادا است؛ ولی ازلحاظ بیزینسی بخواهی به این قضیه نگاه کنی. تورنتو یا ونکوور برای پیشرفت و آتلیه زدن خیلی بهتر هستند. مونترال بیشتر برای فستیوال‌ها، مسابقات و شاید برای شناخته‌تر شدن اولیه خیلی فضا بازتر است. ولی من چون دوست‌های هنری خودم در شهرهای دیگر هستند ازلحاظ بیزینسی به قضیه نگاه کنید، فروش تابلوهای آن‌ها خیلی بیشتر است. استقبال برای خرید بخصوص ایرانی‌هایی که در اتاوا، ونکوور و تورنتو زندگی می‌کنند، بیشتر از ایرانی‌های مونترال است.

درنهایت اگر نکته ناگفته‌ای باقی‌مانده است، بفرمائید.

مریم حبیبی: دوست دارم در پایان نقلی از یک استاد بزرگ هنر نقاشی؛ کاتسوشیکا هوکوسای بیاورم:

از پنجاه‌سالگی به بعد کارهایم برای من اعتباری آوردند؛ اما هیچ‌یک از کارهایم تا زمان هفتادسالگی واجد ارزشی نبودند، در هفتادوسه‌سالگی شروع کردم به کشیدن ساختار پرندگان و چهارپایان و گیاهان و حشرات. اگر به تلاشم ادامه دهم در هشتادوشش‌سالگی درک بهتری از آنان دارم. پس زمانی که نود‌ساله شوم به جوهر طبیعی‌شان رسوخ خواهم کرد. در صدسالگی به‌احتمال نزدیک به‌یقین به درکی خداگونه از آن‌ها خواهم رسید. در صد و سی، چهل‌سالگی به پایه‌ای خواهم رسید که هر نقطه و ضربه قلمی که نقش می‌کنم زنده خواهد بود. باشد تا آسمان‌ها که عمری طولانی عطا می‌کنند، مرا فرصتی دهند تا ثابت کنم که آنچه گفتم دروغ نیست.

خانم مریم حبیبی گرامی از شما سپاسگزاریم.

ارسال نظرات