طنز و حکایت هفته ۷۰۰

طنز و حکایت هفته ۷۰۰

حکایت هفته

ایران

مکانی را گویند که بتوان در آن با استفاده از منابع فراوان نفت، گاز، معادن بی‌پایان، نیروی انسانی ارزان، پتانسیل گردشگری کم‌نظیر، محصولات زراعی متعدد، صنایع‌دستی گوناگون و... به این وضع اقتصادی رسید!

کشوری را گویند که نخستین پادشاهانش در آن از خشک‌سالی و دروغ می‌ترسیده‌اند و هنوز بعد از چند هزار سال بزرگ‌ترین گرفتاری‌اش دروغ و خشک‌سالی است. (ایستادگی روی مواضع به این می‌گویند). جایی که زمانی عراق به آن تجاوز کرد، پیش‌تر هم دیگران به آن تجاوز کرده بودند، در دوره‌ای هم اعراب به آن تشریف آوردند. کلاً تجاوزخورش گویا ملس است.

سرزمینی را گویند که در آن همان‌طور که گنجشک را رنگ کرده به‌جای بلبل تحویل می‌دهند خان مغول را که تخصص جر دادن دل و روده دارد رنگ کرده، رسدخانه‌ساز و شیفته نجوم تحویل می‌دهد! با پسوند «ی» به ما اطلاق می‌شود و ای‌کاش به انسان‌های بهتری اطلاق می‌شد که در حد فرهنگ و تمدن آن باشند.

مادر. موطن. مولد. مونس. ناموس. شرف. خون... چند روز پیش خواننده‌ای به یک برنامه‌ی تلویزیونی آمده و می‌خواند «وطنم ای شکوه پابرجا...» در روزگار «خودسیب‌زمینی‌بینیِ» جمعی بد نیست آدم یک‌زمان‌هایی را بگذارد برای «سیخ شدن مو» روی تنش. حتی اگر گذراست.

من کتابی دارم به نام «چقدر خوبیم ما» که در آن به‌قدر کافی با خلقیات ایران و ایرانی شوخی کرده‌ام؛ اما در اینجا و در این سطوری که قاعدتاً باید مقابل واژه‌ی ایران طنزی بنویسم می‌خواهم بگویم اگر صدبار دیگر به دنیا بیایم و بتوانم سرزمین تولد و زیستم را خودم انتخاب کنم بی‌تردید ایران را انتخاب خواهم کرد. با احترام، با عشق و باافتخار. برای این انتخاب هم دلیل بسیار دارم. ما از سرزمینی حرف می‌زنیم که از تاریخ قدیمی‌تر است. نخستین دلیلم اینکه وقتی همین سطور را می‌نویسم حالم دگرگون شده...

منبع: (کتاب طنز پس‌کوچه، ابراهیم رها. تهران؛ فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵)

 

لطیفه‌های هفته

دانش بنیان خوب چی سراغ دارید؟ دانش بنیان من خیلی قطع می‌شه و بعضی وقتا هم اصلا وصل نمی‌شه.

تو یه سایت خارجی زده بود اگر پول ندی عضو شی، برای دانلود باید یک دقیقه صبر کنی ... نمی‌دونه ما سه دقیقه صبر می‌کنیم صفحه باز شه ... ما رو از چی می‌ترسونی؟!

حتی خود خدا هم می‌دونست ایران جای زندگی کردن نیست ... ترجیح داد تو عربستان خونه بسازه!

بچه که بودم خونمون چسبیده بود به مدرسه ... هیچی دیگه هر وقت از بلندگو صدام می‌کردن هم تو مدرسه کتک می‌خوردم هم تو خونه!

کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی خطاب به خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی: ...آروم برید مام برسیم!

تنها چیزی که تو این مملکت رو حساب و کتاب و برنامه‌ریزی بود پخش مختارنامه و یوسف پیامبر بود که اینم با کشف حجاب بازیگراش مالیده شد رفت ... اگر جومونگ هم یه استوری یا پست بزنه دیگه تلویزیون فقط برفک می‌تونه پخش کنه و آخوند!

تو راهپیمایی یه دختر پرچم ایرانو با ماژیک کشیده بود رو صورتش ... پریدم پرچم رو ببوسم با کیفش کوبید تو ملاجم! ... آیا این بود احترام به پرچم؟ ... آیا چنین برخوردی با یک شخص وطن‌پرست صحیح است؟!

 

 

نکته هفته

آری آری زندگی زیباست، زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست، گر بیفروزیش رقص شعله‌اش در هر کران پیداست، ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست.

نقل‌قول هفته

مولانا: گر جان عاشق دم زند، آتش بر این عالم زند، وین عالم بی‌اصل را، چون ذره‌ها برهم زند...

ضرب‌المثل هفته

پارسی: دلی سوخته را گر ز کرم شاد کنی، به ز صد مسجد ویرانه که آباد کنی...

انگلیسی: قلم، بر شمشیر پیروز است.

شعر طنز هفته

پرنده

 

رمق نمونده تو تن پرنده

حروم اگه شادی کنه بخنده

نوحه شده ترانه‌هاش یک‌یکی

مونده بگه درد دلش رو با کی!

ز دست نامردا دلش خون خون

کی می‌شنوه آیا صداشو اکنون؟

قفس براش معنی شده زندگی

روز و شبش رفته به بیهودگی

نمی‌گیره سراغِ اونو هیچ‌کس

بی‌ارزشه انگاری چون خار و خس

بال و پرش شکسته آری انگار

زل می‌زنه به سایه روی دیوار

قفس براش چرخ بدون محور

نمی‌بره اونو یکم جلوتر

خسته ز تکرار و همش بی‌تابه

بیداره یک‌لحظه و گاهی خوابه

تا می‌بینه یک‌شبی خوابِ جنگل

گر می‌گیره مثلِ آتیش رو منقل

مثل طوطی تو قصه‌ی بازرگان

می‌زنه مردن خودشو ناگهان!

راه رهایی از قفس همینه

طفلی اینا رو داره خواب می‌بینه

فردا دوباره وقتی میشه بیدار

قصه براش دوباره میشه تکرار!

نه فکر آزادی نه فکر جفته

این حرفا مفته، بگو تو کی گفته؟

تا اینکه یک شب واقعاً می‌میره

تندیس اون توی قفس می‌مونه

دنیا همینه، تا بوده همینه

عبرته واسه اون که خوب ببینه

خشک و ترش با هم می‌سوزه جونم

توی قفس منم باهات می‌مونم

معنی نداره واژه‌ی رهایی!

پرنده جون به من بگو کجایی؟

منبع: (پینوکیو کجایی؟، سید هادی حیدری. یزد؛ نیکوروش، ۱۳۹۳)

ارسال نظرات