مصاحبۀ اختصاصی «هفته» با ستارۀ سینمای افغانستان، عادله ادیم

اگر روزی فلم بسازم، داستان زندگی خودم خواهد بود

اگر روزی فلم بسازم، داستان زندگی خودم خواهد بود

هیچ وقت به فکر هنرپیشه شدن نبودم. رفتنم به سمت سینما و بازیگری بطور تصادفی و فقط روی نیاز جامعه بود و سینمای وطنم به من ضرورت داشت.

نرگس هاشمی |

تاریخ نیم سدۀ سینما در افغانستان، نشیب‌هایِ زیادی را سپری کرده و گرم و سرد روزگار را بیشتر از دیگر عرصه‌ها تجربه نموده است. سینماگران تنها دهۀ شصت را فرازِ کارهای سینماییِ افغانستان می‌دانند. در فلم‌های ساخته‌شدۀ دهۀ شصت، نمونه‌هایِ خوبی از نوآوری، کشف‌هایِ جدی و پرداخت‌هایِ بکر را در سینمای افغانستان می‌تواند بخوبی مشاهده کرد. در این دوران ژانرهایِ گوناگونی از کارهای سینمایی توسط هنرپیشه‌ها و کارگردان‌های موفق افغانستان به جریان افتاد که توانست هویتِ مشخصی را برای سینمای افغانستان خلق کند و هنرپیشه‌های موفقی در سینما حضور یافتند و به جذابیت سینما افزودند و به زیبایی هنر افغانستان قدم برداشتند. یکی از این هنرپیشه‌های موفق در عرصه سینما عادله جان ادیم است که تا امروز چهرۀ شناخته شده و محبوب مردم افغانستان می‌باشد و اکثریت مردم افغانستان او را دختری خاطره‌ها می‌نامند.

با این هنرپیشه موفق افغانستان مصاحبه‌ای را انجام داده‌ام که بی‌گمان همه شما منتظر خوانش آن استید:

عادله ادیم کیست؟ درکجا تولد شده و دورۀ تعلیمی و تحصیلی را در کجا به پایان رسانده؟

عادله ادیم: سلام وعرض ادب خدمت شما وخوانندگان ارجمندمجلۀ با ارزش تان.

من در یک روز گرم تابستان در همان خانه‌های کاگلی کوچۀ عاشقان عارفان شهر کابل تولد شدم، دورۀ ابتدایی را در مکتب مستورۀ غوری با شوق وذوق کودکانه تمام کردم و بعد شامل مکتب متوسطه آمنه فدوی شدم و با لقب دانش‌آموز شایسته از مکتب آمنه فدوی فارغ شدم و از دیدن عکس‌هایم به صفت شاگرد ممتاز در جراید مکتب به وجود خودم می‌بالیدم. در سال ۱۹۹۴ تحصیلات عالی را در روسیه در انستیتوت (پوشکین) در رشتۀ ادبیات روسی به پایان رساندم و موفق به اخذ دیپلوم شدم. در دورۀ مهاجرت، مدت سه سال در کشور هالند در رشته‌های دفتر داری و تجارت مختص به بانوان درس خواندم و دیپلوم آن را نیز کسب کردم.

ازدواج نموده‌ام و آشیانۀ خود را با عشق آراسته و با سه فرزند و همسرم در کشور هالند زندگی می‌کنم.

هنر را چطور انتخاب کردید و چگونه وارد سینما شدید؟

عادله ادیم: روی آوردنم به سینما به گفته عوام نصیب و قسمت بود و یا هم می‌توان آنرا تصادف عنوان کرد. علاوه برآن، تشویق دوست خوب دوران مکتبم هنرمند توانای کشور؛ بانو صدیقه جان تمکین و هکذا ترغیب و کوشش‌های پیگیر مرحوم توریالی شفق (دایرکترمؤفق سینمای افغانستان) توانستند که پایم را به جهان هنر سینما بکشانند.

شما در مشهورترین فلم‌های هنری و سینمایی مانند «مرد‌ها ره قول است» هنرنمایی کرده‌اید که تا هنوز فکر نکنم فلم دیگر جایگزین آن شده باشد، اگر در بارۀ فلم‌های که در آن هنرنمایی کرده و باعث به شهرت رسیدن‌تان شده است بگویید.

عادله ادیم: من تقریبآ در ده فلم بلند هنری بازی کردم. فلم‌هایی که در آن نقش داشتم اینهاست:

صبور سرباز، آرمان، مرد‌ها ره قول اس، پرنده‌های مهاجر، عشق من مهین من، فرار، بیگانه، کج راه، سقوط و فلم مستند امریکایی.

مردم فلم «مرد هاره قول اس» و «بیگانه» را زیادتر پسندیدند. البته دیگر فلم‌هایم نیز داستان خوب داشتند مگر زیاد به نمایش گذشته نشدند. زیرا نظر به شرایط آن زمان رسانه‌های جمعی خیلی کم بود و زیادتر فلم‌ها به سینما نمایش داده می‌شد.

متاسفانه در دورۀ طالبان نفس سینما از حرکت افتاد و طالبان بخشی از این فلم‌ها را از آرشیف افغان فلم بیرون آورده آتش زدند که خوشبختانه کارمندان صادق افغان فلم صد‌ها حلقه فلم را در نقاط مختلف افغان فلم پنهان کردند که اگر طالبان این فلم‌ها را می‌یافتند آنان را به مرگ محکوم می‌کردند. خوشبختانه چند حلقه فلم توسط کارمندان هنرپرور افغان فلم محفوظ نگهداشته شد و متباقی فلم را آتش زدند و دو فلمم ناتکمیل ماند.

در عرصۀ هنر سینما مشوق و مربی‌تان کی بود و سرگذشت چطور شما را به سینما آورد؟

عادله ادیم: من در سینما کدام مربی خاص نداشتم. از آوان نوجوانی همیشه می‌اندیشیدم که چگونه می‌توانم در جامعه یک انسان مفید باشم؟ تصادف یک روز که هنوز صنف نهم و یا دهم مکتب بودم، در راه مدرسه مورد نگاه هنرسنج مرحوم توریالی شفیق دایرکتر فلم قرار گرفتم. او سناریویی را روی دست داشت و خیلی‌ها اظهار کرد که در فلم‌شان نقش بازی کنم. من که در اصل در فکر فلم و سینما نبودم، همین که نقطه روشن رسیدن به آرزویم را یافتم که چگونه می‌توانم یک انسان مفید باشم و خدمتی را برای مردم انجام بدهم پیشنهادشان را پذیرفتم و تقریبآ مدت یک سال طول کشید تا رضایت خانواده را حاصل کردم.

آیا کدام کار تازۀ هنری روی دست دارید؟ اگر بلی با کی و در کجا؟

عادله ادیم: نه کدام کار تازۀ هنری ندارم. چون کار سینما مستلزم کار گروهی و مشترک است. متاسفانه خیلی دشوار است تا همه همکاران را دور هم جمع کنیم زیرا همه همکاران به هر گوشه‌ای از دنیا پراگنده شده‌ایم.

اگر روزی بتوانید فلمی بسازید نخستین فلم‌تان بیانگر چگونه داستانی خواهد بود؟

عادله ادیم: نرگس عزیز! من مصروف نوشتن داستان زندگی خودم استم. اگر روزی بتوانم فلم بسازم داستان زندگی خودم را فلم خواهم ساخت تا برای آینده سازان کشور درس بزرگ باشد.

منحیث کسی که بهترین فلم‌های هنری و سینمایی را در کارکردهای‌تان دارید به هنرمندان و سینماگران تازه‌وارد چی گفتنی دارید و آیا در این اواخر فلمی را که سینماگران افغانستان تهیه کرده‌اند سراغ دارید که به دل‌تان چنگ زده و خوش‌تان آمده باشد؟

عادله ادیم: منحیث یک سینماگر به هنرمندان تازه وارد مشوره می‌دهیم تا سینما را مانند هنرمندان سایر کشور‌های جهان مسلکی بیاموزند. خصوصآ در شرایط فعلی که تقریبا همه هنرمندان خارج از کشور هستند و امکانات فراگیری آموزش مسلکی سینما را دارند. در ضمن فلم زیاد بیبند و نقد‌های فلم‌های دنیا را بخوانند و بشنوند و اگر می‌خواهند واقعآ سینماگر خوب باشند سینما را دست کم نگیریند و معلومات خود را دربارۀ سینما گسترش دهند. مطالعه کند و کتاب‌های خوب دنیا را در مورد سینما بخوانند و کوشش کنند محبوب باشند نه مشهور.

درمورد اینکه کدام فلم افغانی به دلم چنگ زده، باید بگویم که به همه سینماگران عزیز ما که در سال‌های آخیر در شرایط دشوار افغانستان فلم ساختند صد‌ها آفرین می‌فرستم. زیرا نگذاشتند صدای سینما خاموش بماند.

از جوایز هنری و افتخارات که کسب کرده‌اید می‌خواهیم بدانیم.

عادله ادیم: در آن زمان تشویق‌های معنوی زیادی وجود داشت. من‌جمله دوکتور نجیب‌الله فقید رییس جمهور اسبق افغانستان چندین بار در بیانیه‌هایش به طور اخص از من نام برده و تقدیرنامه‌ای از طرف مقام ریاست جمهوری مزین به امضای‌شان را به من اعطأ کردند. ناگفته نباید گذاشت که دوکتور نجیب‌الله در رشد و ارتقای هنر سینما نظر خیلی‌ها نیک و فراخ داشت. روحش شاد باشد.

قدردانی جناب محترم سلطان علی کشتمند بزرگوار در قسمت تشویق و تقدیر هنرمندان قابل یاد آوری است و شخصآ خودم سپاسگزارم.

طوری که از برگۀ فیسبوک‌تان بر می‌آید، علاقه‌مندِ نوشتن استید و نبشته‌های‌تان مورد استقبال گرم هموطنان قرار می‌گیرند، از چه زمانی به نوشتن آغاز کردید و آیا تصمیم دارید؛ روزی نویسنده شوید و کتابِ بنویسید؟

عادله ادیم: علاقه‌مندی‌ام به نوشتن از زمانی آغاز شد که با مطالعه آشنا شدم و این علاقه‌مندی از کودکی در من وجود داشت. گاهی فکر می‌کردم روزی نویسنده می‌شوم.

راستش هیچ وقت به فکر هنرپیشه شدن نبودم. قسمی که در پرسش بالا گفتم؛ رفتنم به سینما بطور تصادفی و فقط روی نیاز جامعه بود و سینمای وطنم به من ضرورت داشت. وقتی که من بازی در فلم را آغاز کردم؛ همیشه با خودم می‌گفتم که اگر نتوانم یک هنرپیشه خوب شوم می‌توانم یک سناریست یا فلم‌نویس خوب باشم. در آن ایام من هنوز متعلم مکتب بودم. به همین منظور رشتۀ ادبیات را انتخاب کردم تا بتوانم نویسنده شوم و در سینما در کنار هنر تمثیل، سناریو بنویسم. مگر از قضا، تقدیر طوری دیگری با من بازی کرد. در مهاجرت از مجبوریت‌های روزگار به جای هنرمند و نویسنده، یک رنگمال، باغبان و راننده شدم، که خوشبختانه در کنار همه مصروفیت‌ها افتخار یک مادر موفق را به دست آوردم و خوشبختانه فرزندانم توانستند؛ بلندترین مکاتب هالندی را به اتمام برسانند و در دانشگاه همزمان به دو رشته درس بخوانند. دختری بزرگ‌ترم که دیپلوم خود را در رشته اقتصاد بین‌المللی و داکتر روان‌شناسی اخذ نموده مصروف درمان کودکان افغان است. حال که مسوولیتم در برابر فرزندانم کمتر شده منبعد وعده می‌دهم بیشتر بنویسم تا بتوانم روزی بخیر نویسنده شوم. اگرچه دوستان و هموطنانم لطف و محبت می‌کنند و همیشه برایم می‌نویسند که دل‌نوشته‌هایم را مرتب کنم و در قالب یک کتاب چاپ نمایم. انشاء الله در آینده‌های نزدیک همه را به چاپ خواهم رساند.

در اخیر علاقه‌مندان‌تان می‌خواهند بدانند که عادله ادیم با کی ازدواج کرده و چند اولاد دارد؟

عادله ادیم: با یکی از جمله خوب‌ترین مردهای دنیا ازدواج کرده‌ام. ازدواجم دقیق زمانی صورت گرفت، که دلم از عالم و آدم گرفته بود، دریک روز سخت جنگ به عزم سفر به اروپا سوار بس‌های کابل-پاکستان شدم. چادری به سر داشتم، پدرم برای خداحافظی داخل موتر آمد و سرم را بوسید و با گلوی بغض گرفته دعا و نصحیت پدرانه‌اش را کرد و گفت: «جان پدر! اگر کدام مرد خوب پیدا شد بخیر ازدواج کن تا خاطر ما جمع شود. راهت سفید و سفرت بی‌خطر. خداحافظ قند پدر! مواظبت باش.»

هنگام خداحافظی، اشک‌های پدرم از چشمک‌های چادری به گونه‌هایم لغزید و با قطرات داغ اشک‌های پدر، بدنم آتش گرفت و فکر کردم در تب شدید می‌سوزم. تا نیمه‌های راه پاکستان آرام آرام اشک می‌ریختم.

درست فردای همان روز به طرف مسکو پرواز داشتم. بطور تصادفی در زینه‌ی طیاره با یک جوان جذاب و مُودب و با قیافۀ مردانه برخوردم، با یک نگاۀ کوتاه قلبم لرزید و با همان یک نگاه کوتاهی سفر طیاره، سفر زندگی ما طولانی شد که تا امروز همسر و همسفر هستیم و در دیار سرد مهاجرت کلبه خود را با عشق آراسته‌ایم و تا امروز نگذاشتیم هیچ توفان و گردبادی متضرر‌اش کند. با همسر و سه فرزندم به دعای پدرم با عشق زندگی می‌کنیم.

با ابراز امتنان از عادله ادیم هنرپیشه مشهور و محبوب خاطره‌ها

ارسال نظرات