ادب از که آموختی، از بی‌ادبان؛ حکمرانی از جمهوری اسلامی

ادب از که آموختی، از بی‌ادبان؛ حکمرانی از جمهوری اسلامی

دختر کرد ایرانی، مهسا امینی، که به همراه برادرش به تهران که به‌نوعی خانه پدری ایرانیان است، آمده بود، در خوش‌بینانه‌ترین حالت به دنبال فشار روحی ناشی از دستگیری‌اش توسط گشت ارشاد، جان می‌بازد.

 

بخش «خوانندگان» هفته متعلق به خوانندگان است. تنها محدودیت انتشار مطالب در این صفحه قوانین کاناداست. سلیقه سردبیر و دست‌اندرکاران هفته در انتشار مطالب در این بخش تاثیری ندارد.

دکتر محسن فرهادلو|

از روز قبل از این حادثه وقتی خبر بستری شدن مهسا امینی می‌آید و عکس او بر تخت بیمارستان و بعد خبر به کما رفتن او منتشر می‌شود، جامعه منتظر روشن‌شدن ماجرا و پاسخ‌گویی است.

فردایش رسانه‌ها می‌گویند مهسا امینی که پلیس امنیت اجتماعی (گشت ارشاد) به دلیل آنچه آنان حجاب نامناسب پنداشتند، دستگیرش کرده بودند و درحالی‌که به بهانه شرکت در کلاس توجیهی در اختیار آنان بوده است، جان‌باخته است. جامعه از این اتفاق ناگوار جریحه‌دار و خشمگین می‌شود و موج اعتراض‌ها بلند می‌شود.

این آغاز ماجرا بود و باقی آن را در هرکجای دنیا هم بوده باشید در این هفده روز شنیده و یا دیده‌اید. روشن است که افکار عمومی ایرانیان همچنان قانع نشده است، پرسش و اعتراض دارد: برخی درباره/به جان باختن مهسا امینی، برخی درباره/به گشت ارشاد، برخی درباره/به حجاب اجباری، برخی درباره/به نظارت استصوابی شورای نگهبان، برخی درباره/به اصل ولایت مطلقه فقیه، و برخی درباره و یا به‌نظام جمهوری اسلامی.

اما حاکمیتی که سی‌وچهار سال پیش خود نیز به ناشایستگی‌اش اعتراف کرده بود، و باکمال تأسف سی‌وچهار سال است که در این مقام قرار دارد، بعد از هفده روز سکوت، بار دیگر با عملکردش مدرک مستدل دیگری بر ناشایستگی‌اش مستند می‌کند.

من نیز همدل با کسانی که می‌دانند در کشور ایران بجای رئیس‌جمهور، اینک رئیس‌الوزرا داریم، و بجای نمایندگان مردم در مجلس، اینک کارمندان مجلس داریم و یا بجای سه قوه در ایران چهار قوه داریم؛ اما بدون کنایه و به‌صراحت مسئول تمام آنچه بر کشورمان ایران در این سی‌وچهار سال و بخصوص در این هفده روز اخیر رفته است را «قوه مسئولیت‌ناپذیر نظام» می‌دانم.

نگارنده در نوشته دیگری مثال‌هایی از چهار نوع حکمرانی بد (استبداد، جاه‌طلبی، بی‌خردی و بی‌کفایتی) در دوران حکومت رهبر کنونی جمهوری اسلامی آورده‌ام که نمی‌خواهم به تکرار آن‌ها بپردازم. قصدم در این نوشته آن است که نشان دهم با بسیاری از معیارهای رایج منطقی، تجربی/انسانی و دینی، حاکمیت کنون جمهوری اسلامی ناشایستگی‌اش را ثابت کرده است.

یکی از رایج‌ترین تعریف‌های ارائه‌شده برای رفتار منطقی، تعریف مبتنی بر محاسبه سود و زیان است. انسان منطقی قبل از انتخاب دست به محاسبه سود و زیان گزینه‌های پیش رویش زده و گزینه‌ای را انتخاب می‌کند که مجموع سود آن بر مجموع زیان آن بچربد. هرچند بین صاحب‌نظران در مورد رجحان سود و زیان شخصی یا جمعی اختلاف است، اما همگی اتفاق‌نظر دارند که سود و زیان شخصی حداقل سطح رفتار منطقی است. حال اگر تصمیم‌ها و رفتار حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی را در طول دوره طولانی ۳۴ ساله‌اش، در نظر بگیریم، آیا می‌توان محاسبه‌ای مبتنی بر سود و زیان انجام داد که نشان دهد تصمیم‌های او برای حفظ قدرت دنیوی‌اش، منطقی است؟ نویسنده باورمند است حتی اگر سود و زیان را محدود به دنیای مادی نکنیم، رفتار ایشان تضمین‌کننده خسران دنیوی و اخروی است. خسران اخروی برای شخص ایشان می‌تواند کمی از دردهای بخشی از ایرانیان بکاهد اما تأسف آنجاست که خسران دنیوی که شخص ایشان مسببش است، دامن تمام ایرانیان را گرفته است. آیا داشتن پشتوانه مردمی و مقبولیت از مهم‌ترین عناصر حفظ قدرت سیاسی نیستند؟ حال آیا رهبری که همواره به‌صراحت با نظر بخش قابل‌توجهی از جامعه‌اش، اگر نگوییم اکثریت جامعه، دهن‌کجی می‌کند، در حال محاسبه سود و زیان دنیوی است؟

در شرایط غیربحرانی، ارزیابی توانمندی‌های حاکمیت بر اساس توانایی او در تشخیص اولویت‌ها، هدف‌گذاری، سیاست‌گذاری، ریل‌گذاری، همراه‌سازی و نظارت او در جهت نیل مجموعه زیر نظرش به توسعه سنجیده می‌شود. بر لبه تیغ بودن کشورمان که روایت بسیاری از کارشناسان حوزه توسعه از ایران زیر نظر حاکمیت کنونی است، نشانه‌ای از ناکارآمدی غیرقابل‌انکار است. به عبارتی ناتوانی قوه چهارم حاکمیت در زمان‌های غیربحرانی، چنان آتش زیر خاکستری در ایران برپا کرده است که کوچک‌ترین دمی جامعه را دچار بحران می‌کند.

یکی از کلیدی‌ترین روش‌های ارزیابی یک حاکمیت، ارزیابی عملکردش در هنگام بحران و یا به هنگام وجود اختلاف بین نیروهای موجود است. در ادبیات مدیریت بحران از سه مقطع پیشابحران، بحران و پسابحران نام‌ برده می‌شود و تأکید بسیاری بر دوران پیشابحران برای جلوگیری از بحران و یا برنامه‌ریزی برای مدیریت بحران می‌شود. همچنین در مدیریت بحران چگونگی عملکرد در ساعت‌ها/روزها/ هفته‌های اول بحران (بستگی به دامنه بحران) تعیین‌کننده موفقیت و یا عدم موفقیت مدیریت بحران است.

اگر مدیر بحران نتواند در ساعت‌های ابتدایی بحران حضور همه‌جانبه و مسئولانه خود را در میدان به اثبات برساند، سردرگمی و عدم قطعیت شرایط بحرانی در دست گرفتن اوضاع را به‌شدت دشوار می‌کند. در این هنگام است که بحران زدگان به هر منبعی برای کاهش عدم قطعیت بحران دست میازند. همچنین در ادبیات مدیریت بحران پاسخ‌هایی چون تکذیب، فرافکنی، قبول، جبران و حمایت به‌عنوان روش‌های پاسخ‌گویی به بحران نام‌برده شده‌اند. با چنین خلاصه‌ای از ادبیات برگرفته‌شده از مدیریت بحران، عملکرد حاکمیتی که بعد از هفده روز غیبتی که حتی شایعه مرگش را تقویت می‌کرد، در همین بحران اخیر مهسا امینی چگونه ارزیابی می‌شود؟ آیا هرگز در تمام این دوران، نمونه‌ای جز تکذیب و یا فرافکنی در تحلیل‌های این حاکمیت از بحران‌هایی که کشور را دچارش کرده است، می‌توان سراغ گرفت؟! آیا می‌توان موردی را پیدا کرد که این حاکمیت، اشتباه خودش را قبول کرده باشد، در جهت جبران و حمایت از مردمی باشد که آنان را به خاک سیاه کشانده است؟ اگر تعبیر خاک سیاه در مورد ایران تحت حکومت مطلقه کنونی موردتردید است، به گروه توسعه پایدار دانشگاه اصفهان (زیر نظر دکتر رنانی) مراجعه کرده و رتبه ایرانمان را در تقریباً تمامی شاخص‌های توسعه در قعر جدول‌ها ببینید. باز در همین مورد اخیر خیزش «زن، زندگی، آزادی» بجای پاسخ‌گویی ایشان تحلیل ارائه می‌فرمایند و در آن‌همه چیز به آمریکا، اسرائیل و ایرانیان خائن نسبت داده می‌شود.

در روان‌شناسی کودک، از ابتدایی‌ترین اموری که به والدینی که بیش از یک کودک دارند آموزش داده می‌شود، چگونگی مدیریت رابطه والدین با کودکانشان و کودکان باهم است که از بروز حسادت بین آنان جلوگیری شود. حال از خواننده محترم می‌خواهم تمام اختلاف‌هایی که در طول مهروموم‌های طولانی حکومت مطلقه کنونی ایران بین گروه‌های مختلف سیاسی، یا مردم و بخش‌های مختلف حکومت مطلقه وجود داشته‌اند را پیش چشم بیاورد و ببیند حاکمیت کنونی ایران در رفع اختلاف‌ها نمره قابل دفاعی می‌گیرد؟! آیا می‌توان به شخصی که در تمامی اختلاف‌ها و رقابت‌ها ازیک‌طرف ماجرا جانب‌داری کرده است و حتی به‌طرف مقابل دهن‌کجی هم کرده است، نمره قابل قبولی داد؟! من قصدم این نیست که اختلاف‌های بین گروه‌های سیاسی را کودکانه جلوه دهم اما می‌خواستم نشان دهم که حتی این مهارت‌های ابتدایی که هرکدام از ما ممکن است برای بهتر انجام دادن وظیفه والدی به دنبالش رفته و کسب کرده باشیم، حکمرانی کنونی ایران در عمل فاقدش است.

اگر بنا را بر ارزیابی عملکرد حکمرانی کنونی ایران با استفاده از معیارهای دینی بگذاریم اوضاع غم‌انگیزتر است. در قرآن بیش از سی بار آخرین پیامبر الهی مورد خطاب قرارگرفته است و به او تذکر داده‌شده است که تو وکیل مردم نیستی، تو هیچ تسلطی بر آنان نداری و وظیفه تو فقط تبذیر و تبشیر مردم است. امام اول شیعیان حکومت را از آب دهان بز بی‌ارزش‌تر می‌شمارد، همان حکومتی که بنی امیه در قالب خلافت آن را عین شریعت می‌داند و برخی آن را از اوجب واجبات. امام سوم شیعیان برای تن ندادن به ظلم، حفظ کرامت و آزادی انسانی‌اش تن به ذلت نمی‌دهد و مرگ با عزت را به زندگی با ذلت ترجیح می‌دهد. حال چگونه حکمرانی که با نگاهی یک‌جانبه امنیت (بخوانید حفظ نظام و حکومت مطلقه‌اش) را محور تمام تحلیل‌هایش قرار می‌دهد و ظالمانه تمام آن‌هایی که در اعتراض به عملکرد سی‌وچند ساله‌اش، بیش از هفده روز است در ایران و خارج آن به خیابان می‌آیند را خائن می‌نامد، بجای ظلم‌ستیزی به مظلوم‌نمایی آنانی می‌پردازد که سطل آشغال را سرمایه ملی می‌دانند و دانشجویان شریف مملکت را در دانشگاه به گروگان می‌گیرند که مبادا به قبای سلطان جائرشان بربخورد، می‌تواند نمره قابل قبولی در ارزیابی بر اساس معیارهای دینی بگیرد؟!

به قول حافظ سینه مالامال درد است، ای‌دریغا مرهمی. و به قول فریدون مشیری بگذارید هواری بکشم. در این جا قصدم این بود که نشان دهم در ارزیابی عملکرد حکمرانی کنونی ایران، از هر دری که رفتم جز وحشتم نیفزود. قدرت مطلقه بدون نظارت چنان حکمرانی دینی افتضاحی را موجب شده است که لکه ننگش به اسم حکمرانی کنونی در تاریخ ایران همواره خواهد ماند. به امید گذشت این دوران تلخ‌تر از زهر و بقول سنایی در قطعه زیر با آرزوی قامتی مستوی برای ملک ایران.

باز دیدم که ظالمان بودند

در جهان هفته‌ای نیاسودند

 

زانکه او ظالم و مسلمان بود

خلق‌، عاجز، خدای ناخشنود

 

چشم دل بازکن ز روی یقین

ظلم حجاج (‌و) عدل کسری بین

 

این یکی کافر و پسندیده

وین مسلمان ولی نکوهیده

 

ظلم از هرکه هست نیک‌،‌ بد است

وانکه ار ظالم است نیک بد است

 

هرکجا عدل روی بنمودست

نعمت اندر جهان بیفزودست

 

هرکجا ظلم رخت افکنده است

مملکت را زبیخ پرکنده است

 

عدل بازوی شه قوی دارد

قامت ملک مستوی دارد

این دیدگاه در تاریخ هشتم اکتبر ۲۰۲۲ برای انتشار به هفته ارسال شده است. 

دکتر محسن فرهادلو، عضو هیئت علمی مدرسه جان مولسون دانشگاه کنکوردیا
برچسب ها:

ارسال نظرات