به گزارش هفته و به نقل از «ونکوور سان»، دوست در جوانی به یادگیری هنرهای سنتی ایران پرداخت و نخستین نمایشگاه انفرادیاش را زمانی که تنها ۱۴ سال داشت در انجمن فرهنگی ایران ـ آمریکا برگزار کرد. او که دانشآموختهی دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، در سال ۱۹۹۳ به کویت و از آن جا به بریتیش کلمبیا نقل مکان کرد.
آثار دوست در نگارخانههای ایران، کویت، قطر، بحرین، کانادا و جاهای دیگر به نمایش درآمدهاند.
در این جا، به مناسبت نمایش تازهی رضا دوست، «بانوی جیغ» (Screaming Lady) که در ۱۰ سپتامبر در ونکوور برگزار شد، گفتوگوی او را میخوانید با «پستمدیا» دربارهی حقوق و آزادیهای زنان در ایران.
تصویر زنی که نشان میدهید، کموبیش شبیه یکی از کارهای ادوارد مونک، نقاش برجستهی نروژی، است. در این باره برایمان بگویید.
رضا دوست: این نقاشیای است که از روی نقاشی اصلی که دختری نشسته با گلی در دست را نشان میدهد کشیدهام. در واقع، من آن را ۴۳ بار در چهرهها و موقعیتهای مختلف زنانه کپی کردهام.
این کار ابتدا در موزهای در قطر به نمایش درآمد تا بیانگر ۴۳ سال از گذشت انقلاب در ایران باشد. هدفم هم این بود که بحث دربارهی خشونت نسبت به زنان ایرانی را دامن بزنم.
کی تصمیم گرفتید که یکی از کارهایتان را به بیرون از محیط گالری ببرید؟
رضا دوست: من عاشق به نمایش گذاشتن کارهایم در خیابان و تعامل با مردمم. چندین جا این کار را کردهام که از آنها استقبال هم شده است.
چرا ونکوور را برای نمایش اثرتان انتخاب کردید؟
رضا دوست: به تازگی گزارشهای فراوانی از خشونت نسبت به زنان ایرانی منتشر شده است. من میخواهم هر جا که میروم صدایی، هر چند کوچک، در حمایت از زنان ایران باشم.
آیا این نقاشی خاص معنای ویژهای هم دارد؟
رضا دوست: چهرهی نقاشی چهرهای جهانی است، ولی دور تا دورش خط فارسی دیده میشود که به آن حس خبر یا گزارش میدهد و به گفتوشنود دامن میزند.
نقاشی بدون قاب است. دلیل برای این کار داشتهاید؟
رضا دوست: همهی ۴۳ نقاشی بدون قاب بودند، چون قرار بود که بیشتر شبیه بنر به نمایش گذاشته شوند تا بتوان آنها را دست گرفت و حتی با آنها راه رفت. این کار در گالری معنا داشت، ولی در این جا ناکارآمد است. اکنون هم که برخیشان به فروش رفتهاند این مسئله مفهومش را از دست داده است.
گفتنی است که دوست خود دربارهی این اثر در اینستاگرامش نوشته است: «شاید برای من هیچ چیزی تلختر یا سختتر از کشیدن تصویر زنی که از ته دل از درد فریاد میکشد نبود، شاید اگر داستان دخترکی ۱۴ ساله از خانم حاجیزاده نبود یا شعر دردناک دلشاد خضرى نبود، یا شاید اگر من در ایران متولد نشده بودم این تابلو هیچ وقت به وجود نمیآمد،، من دوست ندارم او در گوشهی اتاقم تنها و افسرده باشد.»
برای آشنایی بیشتر با رضا دوست و کارهایش میتوانید به تارنمای او در «این نشانی» سر بزنید.
ارسال نظرات