دکتر محمدامین محمدپور|
فرهاد مهراد در سال ۱۳۲۶ در تهران به دنیا آمد. نوجوانی او با آغاز یادگیری جدی موسیقی همراه بود. پس از دوره دبیرستان، حدود دو سال را در انگلستان گذراند و در آن جا با موسیقی پاپ آن روزهای انگلستان آشنا شد. پس از آن که به تهران آمد، نخستین برنامه خود را در هتل ریمبو در خیابان ایرانشهر اجرا کرد و پس از آن به رستوران کوچینی رفت. در سال ۱۳۴۶ فرهاد که ترانههای بیتلز و الویس پرسلی را با گیتار مینواخت با پیشنهاد خواندن یکی از ترانههای فیلم «بانوی زیبای من» روبرو شد و چند ترانه دیگر فیلم را هم خواند. در سال ۱۳۴۸ با مسعود کیمیایی، اسفندیار منفرد زاده و شهیار قنبری برای خواندن ترانه فیلم رضا موتوری همکاری کرد. در سال ۱۳۵۰ ترانه «جمعه» را برای فیلم خداحافظ رفیق از امیر نادری با ترانه شهیار قنبری و آهنگ منفرد زاده خواند. در سال ۱۳۵۱ ترانه «خسته» را برای فیلم زنجیری ساخته خسرو یحیایی با ترانه تورج نگهبان و آهنگ محمد اوشال اجرا کرد. در سال ۱۳۵۶ ترانه «سقف» را که جنتی عطایی سروده و آهنگش را نیز منفرد زاده ساخته بود، برای فیلم ماهیها در خاک میمیرند، ساخته امیر مجاهد و فرزان دلجو خواند. در بین سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۸ چندین بار ترانههای «کودکانه» و… از تلویزیون پخش شد و کنسرتهای او نیز با استقبال فراوان مردم روبرو شد. فرهاد با خواندن ترانه کودکانه، سروده شهیار قنبری بهخوبی و صلابت توانست حال و هوای عید نوروز را با سبکی ساده و روان ترسیم کند و سنت دیرپای ایرانی در نکوداشت نوروز را یادآور شود. تا پیش از انقلاب فرهاد ترانههای «آینهها»، «هفته خاکستری»، «گنجشکک»، «شبانه»، «اسیر شب» و «آوار» را نیز خواند. همزمان با انقلاب و روزهای پس از آن، فرهاد ترانه «وحدت» را با شعری از سیاوش کسرایی و آهنگ منفرد زاده خواند. فرهاد در سال ۱۳۶۹ کاست «خواب در بیداری» را که شامل ترانههای «تو را ای کهن بوموبر دوست دارم»، «خواب در بیداری»، «خیال خوشی»، «نجوا»، «کوچ بنفشهها» و چند ترانه انگلیسی است، اجرا کرد. فرهاد در این کاست ضمن آهنگسازی و خواندن ترانهها، تکنوازی پیانو را به عهده داشت. در ایران ما این گذشته را با آثار گوسانها، عاشیقها و یا بخشیها و… داشتهایم اما فرهاد کاری را در ترانه انجام داد که دیگران متوجه یادبودها شدند. او به ابوسعید ابوالخیر و نیما یوشیج برای تصنیف توجه کرد. او شعر اخوان ثالث «تو را ای کهن بوموبر دوست دارم» را با خواندنش به یک سرود ملی تبدیل کرده است. جایگاه او بهعنوان اجراکننده ترانههای معترض به ناهنجاریهای جامعه، نقش مثبتی بود و ادامهدهندگان راه او بعد از چند سال داریوش و دیگران بودند. در سال ۱۳۷۴ کنسرت فرهاد در کلن آلمان اجرا شد. در آغاز سال ۱۳۷۶ کاست وحدت با آهنگهای خاطرهانگیز دهه پنجاه، وارد بازار شد. در سال ۱۳۷۷ کاست «برف» با ترانههای «برف»، «شب تیره»، «کتیبه»، «گل یخ»، «مرغ سحر»، «گاندی»، «رباعیات» و «وقتی که بچه بودم» را که خودش مینواخت، خواند. در سال ۱۳۷۷ کنسرتی در هتل شرق تهران برگزار کرد و پس از آن به کانادا رفت و کنسرتی برگزار کرد. صدای فرهاد شعرهایی از شاملو، اخوان ثالث، نیما یوشیج، سیاوش کسرایی، اسماعیل خویی و… را ترانه کرد و به اعتبار ترانه ایران افزود. آلبومهای خواب و بیداری و برف از فرهاد مهراد باآنهمه گوناگونی شعر از قصیده اخوان تا شعر مشکل «زردها بیخود قرمز نشدند» از نیما یوشیج و ترجمه «خواب در بیداری» از خوان رامون خمینز و «شب تیره» آهنگهای قدیمی روسی با ترجمه اشعار روسی گوناگونی از موسیقی خوب هر یک همخوان با شعرها و همه شنیدنی هستند. فرهاد نشان میدهد که حتی میتوان روی ترجمه شعر روسی بدون وزن، آهنگی به آن زیبایی نوشت. در همین آلبوم، در شعر شفیعی کدکنی نیز تغییراتی برای هماهنگ کردن با موسیقی داده است: که شروع این ترانه، بوی روزهای آخر اسفند و رنگ بنفشهها را با خود دارد و اما در پایان که کلام رو به وطن دارد، کوبیدن ضربدار روی کلیدهای پیانو و تکرار، ضربان قلب وطن را تداعی میکند:
در روزهای آخر اسفند
در نیم روز روشن
وقتی بنفشهها را
با ریشه و پیوند و خاک
در جعبههای کوچک چوبین میآورند
هزار زمزمه در من میجوشد
ای کاش آدمی وطنش را
همچون بنفشهها
میشد با خود ببرد هرکجا که خواست…
فرهاد مهراد در روز نه شهریور ۱۳۸۱ در بیمارستانی در پاریس درگذشت.
ارسال نظرات