مهسا زالی بیگی|
رابطه زناشویی یکی از پیچیدهترین روابط انسانی به شمار میآید برای موفقیت در چنین رابطهای نیاز است که زوجین مهارتهایی را از پیش یاد بگیرند. بیشتر ما معمولا مهارتهایی که بتوانند در بهزیستی و داشتن روابط سالم و پایدار به ما کمک کنند را آموزش ندیدهایم. از آنجایی که ازدواج به عنوان آغاز یک رابطه میتواند شروع سوءتفاهمات و از این راه سرچشمه ناخشنودی باشد یادگیری مهارتهایی از جمله مهارت حل مسئله، مهارت گفتوگو و مدیریت تعارضات مهم و حیاتی میشوند.
بسیاری از مشاوران و روانشناسانی که حوزه مهم زوجدرمانی را بهعنوان بخش اصلی فعالیت خود برگزیدهاند در مورد این موضوع اتفاقنظر دارند که درمان روابط در زوجین خصوصاً آنهایی که دیر به زوجدرمانگر مراجعه کردهاند و یا زوجینی که الگوی قالب رفتاری آنها مبتنی بر مسئولیتگریزی است تا چه میزان دشوار و گاهی ناممکن به نظر میرسد.
در گروه اول ما با زوجینی سروکار داریم که نسبت به نشانههای اولیه آسیب بیتفاوت بوده و بهسادگی از کنار آن عبور کردهاند برای توصیف وضعیت چنین افرادی این مثال میتواند کمککننده باشد: فرض کنید در بخشی از سقف خانه شما خرابی وجود دارد و در جایی دیگر لولهای ترکیده و آب به بیرون نشست میکند و شما تمام مدتی که در خانه هستید نسبت به این نشانهها بیتفاوتید بعد از گذران مدتی انتظار چه اتفاقی را دارید؟ آیا بازسازی و ترمیم چنین خانهای آسان به نظر میرسد؟ ممکن است حتی هیچگاه نتوانید آن را بازسازی کنید برای اینکه برای همه چیز دیر شده است.
در گروه دوم زوجهایی قرار دارند که با مسئولیتگریزی سعی دارند همه تقصیرات را متوجه طرف مقابلشان کنند و خود را عاری از هرگونه خطا میدانند این افراد صحنه زندگی زناشویی را تبدیل به یک میدان مبارزه تمامعیار میکنند یک مسابقه طنابکشی که برای بردن در این مسابقه حاضر به انجام هر کاری هستند حتی اگر به قیمت نابودی زندگی زناشویی تمام شود پرواضح است که نتیجه و پیامد چنین رفتاری چیزی جز فروپاشی زندگی زناشوییشان نیست.
آسان نیست دو انسان با وجود تفاوت در نیازها خواستهها و سیستمهای ارزشی و تفاوتهای پایدار شخصیتی و بدون یادگیری هیچ نوع مهارتی در ساختن یک رابطه خشنود و پایدار موفق عمل کنند.
مردی را در نظر بگیرید که آشفته و ناراحت و درحالیکه در صندلی اتاق مشاوره فرورفته با صدایی آرام و بریدهبریده میگوید هیچگاه فکر نمیکردم که زندگی زناشوییمان اینگونه به بنبست برسد.
وقتی علت ماجرا را از او جویا میشویم اینطور پاسخ میدهد که:
روز اول که او را دیدم به نظرم با تمام زنانی که در زندگیم ملاقات کرده بودم تفاوت چشمگیری داشت آدم محکم و قاطعی به نظر میرسید و بهخوبی میتوانست مجموعهای را که تحت سرپرستی او بود را مدیریت کند؛ درعینحال هم صمیمی بود و مهربان. اما حالا همین ویژگی او مرا آزار میدهد او در خانه فکر میکند که من هم یکی از زیردستان او هستم و مدام سعی میکند مرا به انجام کاری وادارد که خودم مایل به انجام آن نیستم. او فکر میکند در خانه هم رئیس است و من یک زیردست ساده. این مسئله مرا بهشدت آزار میدهد بارها از او خواستم که دست از این کارش بردارد اما او مدام در حال توجیه کردن رفتارش است و میگوید هرآنچه که میگوید به صلاح زندگی مشترک ماست.
درست است ویژگی که روزی برای او جذاب به نظر میرسید حالا بلای جان او شده.
به نظر میرسد مشکل این زوج در تمایل به کنترلِ طرف مقابل، تفاوت در اندازه ظرف نیاز به قدرت طرفین، و عدم مهارت حل مسئله و گفتوگو دارد.
در اینجا باید به زوجین یاد بگیرند که:
۱) ما رفتارهای هیچ کسی را جز خودمان نمیتوانیم کنترل کنیم و در صورت مداومت به انجام رفتارهای کنترلگرایانه زندگی زناشوییمان را در معرض فروپاشی قرارمی دهیم. دقت کنید آنچه که میتوانیم به دیگران بدهیم اطلاعات است هم چنین به میزانی که از رفتارهای پیونددهنده رابطه نظیر: احترام، صداقت، گوشدادن، حمایت کردن، و غیره استفاده کنیم احتمال آنکه بتوانیم بر روی فرد اثرگذاری داشته باشیم بالاتر میرود.
۲) همچنین باید بدانیم که ما انسانها به طور ژنتیکی دارای پنج نیاز اساسی هستیم که اندازه ظرف این نیازها میتواند در افراد مختلف متفاوت باشد. تمام رفتارهایی که در طول زندگی انجام میدهیم برای ارضای یک یا چند تا از این نیازهای پنجگانه است یکی از این نیازها، نیاز به قدرت است لازم است که بدانیم چگونه میتوانیم با انتخاب یک رفتار مسئولانه این نیاز خود را به طور مؤثرتر ارضا کنیم بهگونهای که مانع ارضای نیاز دیگری نشویم.
۳) در مثالی که بالاتر زده شد به نظر میرسد ظرف نیاز به قدرت در خانم بزرگتر است اما رفتارهایی که برای ارضای نیاز به قدرت خود انجام میدهد مؤثر و مسئولانه نیست و به زندگی زناشوییشان صدمه وارد میکند.
اگر این مثال و مشابه آن برای شما آشنا به نظر میرسد لازم است که پیش از دیرشدن دستبهکار شوید.
منبع: Glasser's Choice Theory by William Glasser
درباره نویسنده: مهسا زالی بیگی مدرس آموزش خانواده و فرزندپروری و دانشآموخته روانشناسی مشاوره است او همچنین از مؤسسه «ویلیام گلاسر» گواهی گرفته است. |
ارسال نظرات