ایرانیان-کانادا به نجات جان دو کودک توسط هموطن تورنتویی خود چگونه واکنش نشان دادند؟

از سردی کانادایی‌ها تا بی‌خیالی پلیس

از سردی کانادایی‌ها تا بی‌خیالی پلیس

وقتی داستان مسعود نظری را در فضای مجازی رسانه «هفته» منتشر کردیم؛ بازخوردهای زیادی را از سوی جامعه ایرانیان-کانادا شاهد بودیم. اگر از تشویق‌ها و کامنت‌های احساسی افراد بگذریم؛ چند مورد دیگر هم بود که بسیار زیاد مورد تأکید قرار گرفته بود.

پگاه شریفی|

  • انتقاد از عملکرد پلیس

یکی از این موارد؛ انتقاداتی بود که نسبت به نوع عملکرد پلیس کانادا مطرح شده بود که برخی از آن‌ها را می‌خوانید:

هیلدا: «پلیس فقط تقاضای کمک و همکاری می‌کنه کم کم باید مثل فیلم‌های وسترن از افراد شهر برای تامین امنیت استفاده کنند.»، هنگامه: «پلیس کانادا باید بیشتر پیگیری می‌کرد، متأسفانه پلیس اینجا فقط برای جریمه کردن ماشین خیلی فعالانه انجام وظیفه می‌کنند.»، ملیحه: «شاید اگر پلیس زودتر در را باز کرده بود مادر را زنده پیدا می‌کردند.»؛ شیوا: «آفرین بر هم‌وطن ایرانی پلیس‌های اینجا نمی‌دونم چرا این‌قدر بی‌حال و بی‌توجه هستن آخه» و فردی دیگر که عنوان کرده: «مسعود انسانیتش از پلیس تورنتو بیشتر بوده چه واقعه دردناکی.»

واقعیت این است که بر اساس گزارش سایت 150.statcan.gc.ca در سال ۲۰۱۹، از هر ۱۰ کانادایی چهار نفر به پلیس اعتماد داشتند درحالی‌که حدود نزدیک به نیمی (۴۹٪) به پلیس اعتماد «کمی» داشتند. آماری که نشان می‌دهد احساس جامعه ایرانیان-کانادا نسبت به عملکرد پلیس، خیلی دور از آمار و کل جامعه کانادا نیست.

این آمار در مناطق شهری مختلف؛ باهم تفاوت‌هایی داشت؛ رضایت مردم در کلان‌شهرها نیست به عملکرد پلیس (۴۰٪)، در حاشیه (۴۴٪) و در مناطق روستایی (۴۵٪) بود.

قابل‌توجه اینکه کسانی که دارای معلولیت جسمی بودند؛ (۳۸٪)، آن‌ها که معلولیت ذهنی یا شناختی داشتند؛ (۳۳٪) به پلیس اعتماد داشتند که در مقابل میزان رضایت افراد بدون معلولیت عدد پایین‌تری بود.

این آمار در بین اینوئیت‌ها (مردم بومی با فرهنگ جمعی قطب شمال) و متیس‌ها (مردمی با تبار مشترک اروپایی و بومی‌) حتی کمتر هم بود و از هر ۱۰ نفر؛ تنها ۳ نفر به پلیس اعتماد داشتند. این آمار در بین افراد غیربومی به ۴۲٪ می‌رسید.

کانادایی‌های متعلق به گروه‌های جمعیتی که به‌عنوان اقلیت‌های مشهود شناخته می‌شوند؛ (۳۵٪) و اقلیت‌های کمتر شناخته شده (۴۴٪) به پلیس اعتماد داشتند.

تفاوت این آمار بین دو گروه مسن و جوان کانادایی هم بسیار زیاد بود. افراد مسن (۵۳٪) اما جوانان ۱۵ تا ۲۴ساله کانادایی (۳۶٪) به پلیس اعتماد داشتند.

در حالت کلی هم کمتر از نیمی از کانادایی‌ها (۴۹٪) معتقدند که پلیس محلی با آن‌ها ارتباط خوبی دارد. این میزان رضایت در مورداجرای قوانین (۴۶٪)، تضمین امنیت شهروندان (۴۴٪)، رفتار منصفانه با مردم (۴۲٪)، پاسخگویی سریع به تماس‌ها (۴۰٪) و ارائه اطلاعات به مردم در مورد راه‌های پیشگیری از جرم (۳۷٪) بود.

کسانی هم که بر این باور بودند که پلیس محلی در همه این موارد خوب عمل می‌کند؛ کمتر از (۱۸٪) بودند.

  • مسئولیت‌پذیری پلیس؛ بی‌تفاوتی مردم؛ مسئله کدام است؟

اگر بازهم برگردیم به یکی از نظراتی که در بالا خوانیدم و به‌نوعی طنز بود -کم‌کم پلیس باید مثل فیلم‌های وسترن از افراد شهر برای تأمین امنیت استفاده کند- باید بگوییم این مورد دقیقاً در پایه‌گذاری پلیس کانادا لحاظ شده است و در کانادا، پلیس برای رسیدگی کارآمد و موفقیت‌آمیز وظایف خود به حمایت و همکاری مستمر مردم کانادا خود را متکی می‌داند.

در چنین بستری همکاری بین مردم و پلیس مانند تمایل مردم به گزارش جرم، همکاری با پلیس در طول تحقیقات، تماس گرفتن در صورت نیاز؛ جنبه حیاتی برای امنیت عمومی پیدا می‌کند تا جرم به پایین‌ترین سطح خود در جامعه برسد. برای همین است که شماره‌تلفن‌های بسیاری برای تماس ضروری و غیرضروری مردم؛ مشخص کرده است.

اما مورد دیگری که در بین کامنت‌ها به آن اشاره شده بود؛ دقیقاً همین موضوع بود؛ عدم تمایل مردم برای تماس برقرار کردن با پلیس و ارائه گزارش.

کامران در زیر پست مربوط به مسعود نظری نوشته است: «من یه روز صبح زود خیلی سرد می‌رفتم سر کار یه خانم بی‌خانمان تو خیابون افتاده بود نفس نمی‌کشید دقیقاً سر چهارراه بود ولی همه بدون توجه به راهشون ادامه می‌دادن من به چند تا عابر پیاده هم گفتم و نشونش دادم اما اونا هم گفتن آی دونت کر»،

فردی با نام اختصاری jk هم کامنت گذاشته: «متأسفانه کانادا فجایع زیادی داخلش هست. اخلاق باتوجه‌به قوانین و شرایط زندگی مردم خیلی دچار چالش است و بی‌مهری زیاد دیده میشه.»

بهناز هم نوشته: «امان از بی‌مهری که تو کانادا به‌وضوح می‌بینی» و… کامنت‌های دیگری که مردم کانادا را افرادی سرد می‌دانند.

از کلیشه کانادایی مهربان تا کانادایی سرد و بی‌تفاوت

در این مورد هم اگر بخواهیم دقیق‌تر باشیم؛ می‌توانیم به مجله macleans. ca نگاهی داشته باشیم. در یکی از گزارش‌های این مجله آمده است که «دو سوم کانادایی‌ها فکر می‌کنند؛ از نظر مردم دنیا افرادی خوب هستند» اما این مورد یک کلیشه است و یا واقعیت؟ کلیشه‌ای که جامعه ایرانی قبول ندارد یا واقعیتی که به‌درستی- بازهم از سوی جامعه ایرانی- دیده و درک نمی‌شود.

نلسون وایزمن، مدیر مطالعات کانادایی در دانشگاه تورنتو، نظریه‌هایی در مورد منشاء کلیشه مهربانی کانادایی‌ها دارد. او می‌گوید: «به طور خاص، کانادایی‌ها ممکن است خوب باشند زیرا تاریخ از ما این‌چنین خواسته است. جان مک‌دونالد، (سیاست‌مدار و اولین نخست‌وزیر کانادا) ما را مردمی مطیع می‌دانست که تا حد زیادی به دلیل مقایسه با فرانسوی‌ها و بریتانیایی‌ها بود.»

وایزمن «خوب بودن» کانادایی‌ها را با امریکایی هم مقایسه می‌کند و می‌گوید: «ایالات متحده برای فردیت ارزش بیشتری قائل است و بنابراین مردم آن خودخواه‌تر به‌حساب می‌آیند اما کانادا نسبتاً نگاه اجتماعی‌تری دارد و به همین دلیل مهربان‌تر _ بخواهیم از کلمه درست‌تر انگلیسی‌ها استفاده کنیم: NICE- دیده می‌شوند.»

حالا جامعه ایرانیان-کانادا که بر پایه آمار وزارت امور خارجه ایران در سال ۲۰۲۱ میلادی ۴۰۰.۰۰۰ نفر هستند؛ در دل جمعیت ۳۸ میلیونی کشوری که بالاترین نرخ سرانه مهاجرپذیری در دنیا را دارد و بیش از ۳۴ گروه قومی در آن زندگی می‌کنند؛ چطور می‌تواند به این نتیجه برسد که مردم کانادا «بی‌تفاوت» و «سرد» هستند، برداشتی که کمی عجیب است. خصوصاً در وضعیتی که ما یکی گروه‌های مهاجر با جمعیت زیاد و درحال‌رشد در این کشور هستیم. (در سرشماری سال ۲۰۰۶ جمعیت ایرانیان و ایرانی‌تبارها ۱۲۱ هزار نفر اعلام شد؛ سال ۲۰۱۶ مرکز آمار کانادا این رقم را ۲۱۰ هزار نفر دانست و روزبه‌روز باتوجه‌به شرایط وضعیت ایران بر سیل مهاجران افزوده می‌شود.)

چسباندن اتیکت «سردی» و «بی‌تفاوتی» به جامعه‌ای که اولاً باور به «خدمات اجتماعی دولتی» در تاریخ آن ریشه‌دار است؛ دوماً یکی از پرجمعیت‌ترین گروه‌های مهاجرش خود ما هستیم، کمی دور از واقع‌بینی است و شاید بهتر است ما هم مانند نلسون وایزمن، تکلیف خودمان را با این موضوع روشن کنیم که داریم کانادایی‌ها- به قول خودمان- با چه کسانی مقایسه می‌کنیم.

دست آخر اینکه هر جوری که به این داستان نگاه کنیم؛ اگر طبقه‌بندی‌ها را کنار بگذاریم؛ انسانی به انسانی دیگر کمک کرده است؛ نسبت به جامعه اطرافش بی‌توجه نبوده و از اتفاقی بدتر – اگر نگوییم فاجعه- جلوگیری کرده است… که اصل همین است؛ به قول شاملو «حضور انسان» است که «آبادانی» است…

در این رابطه بیشتر بخوانید:

ارسال نظرات