نجات دو کودک کانادایی از مرگ توسط جوان ایرانی در تورنتو

مسعود نظری: همه می‌گفتند دنبال دردسر نگرد

نجات دو کودک کانادایی از مرگ توسط جوان ایرانی در تورنتو

آقای مسعود نظری کارگر ساختمانی و از همراهان اینستاگرام هفته در تورنتو است. او می‌گوید سه سال و چند ماه است که به کانادا آمده و چند ماهی است در یک پروژه ساختمانی در محدوده پلاک ۶۱ پالهام (تقاطع خیابان‌های سن کلر و کیل کار می‌کند.

پگاه شریفی|

آیا دغدغه دیگری را دغدغه خود دانستن خطاست؟ بویژه دغدغه‌ی افرادی که نسبت به ما شرایط آسیب‌پذیرتری دارند، مثلا کودکان....
ماجرا از آنجا شروع شد که یک جوان ایرانی صدای گریه یک کودک را از خانه شماره ۶۱ خیابان پلهام، واقع در مناطق مرکزی تورنتو شنید. مسعود همراه با همکارانش مشغول کار ساخت‌وساز در همسایگی ساختمان مذکور بود که صدای گریه کودک توجه‌اش را جلب کرد.

درحالی که بسیاری از همسایگان تصمیم گرفتند صدای گریه کودک را که حتی بعد از یکی دو روز شنیده می‌شد ناشنیده بگیرند مسعود نظری تصمیم گرفت چیز دیگری را نشنیده بگیرد: «برای خودت دردِ سر درست نکن». او این توصیه آشنا را نشنیده گرفت و آنقدر با پلیس پیگیری کرد تا.....
نتیجه این شد که دو کودک از سرنوشتی ناگواری نجات یافتند.

این داستان بعد از درج در شبکه های اجتماعی هفته بازخوردهای فراوانی را برانگیخت. گروه بزرگی از مخاطبان واکنش نشان دادند.

در پرونده این شماره روایت ماجرا از زبان آقای مسعود نظری و هچنین گزارشی از بازخوردهای ایرانیان کانادا ارایه شده است.

طبق روایت مسعود جمعه ۱۲ اوت ۲۰۲۲ و زمانی که او مشغول کار بود، صدای گریه کودکی را می‌شنود. او از همکارانش پرس‌وجو می‌کند و آن‌ها هم می‌گویند این صدا را از دیروز شنیده‌اند. مسعود ابتدا فکر می‌کند که شاید صدای رادیو بوده وگرنه یک کودک چرا باید این‌همه مدت گریه کند. بااین‌حال او در میانه کار دوباره به نزدیکی خانه‌ای می‌رود که صدا را از آن شنیده و همانجا مطمئن می‌شود صدا متعلق به یک کودک است که به‌وضوح مادرش را صدا می‌کند و از او می‌خواهد در را باز کند!

کم‌کم حواس همکاران مسعود هم متوجه صدا می‌شود و در نهایت با پیگیری مسعود و تماس آن‌ها پلیس به محل می‌آید اما هرچه مأموران پلیس در می‌زنند کسی در را باز نمی‌کند. در این میان صدای بچه هم به دلیل نامعلومی قطع شده بود و در نهایت پلیس محل را ترک می‌کند.

مسعود که نمی‌تواند بی‌خیال صدا شود، از همسایه‌ها پرس‌وجو می‌کند. باوجوداینکه بعضی همسایه‌ها صدا را شنیده بودند اما در نهایت می‌گویند پیگیری ماجرا وظیفه پلیس است و اهمیت چندانی به موضوع نمی‌دهند.

مسعود نگران از در پیش بودن روزهای تعطیل و سرنوشت کودکی که صدای آن را شنیده دوباره به ۹۱۱ زنگ می‌زند و در نهایت با اصرار او پلیس دیگری به محل می‌آید. مسعود از او می‌خواهد تا ابتدا بی‌صدا و آرام به صدایی گوش کند که از خانه می‌آید و اینجاست که پلیس صدای کودک را می‌شنود. در نهایت پس از باز شدن در خانه با کمک تأسیساتی آن محل، پلیس با یک زن مرده روبرو می‌شود و کودکی که در اتاقی گیر افتاده بود. مسعود می‌گوید پس از پایان ماجرا متوجه شده که دو کودک در آن خانه حضور داشتند.

پس از این اتفاق همسایه‌های بی‌تفاوت از مسعود تشکر می‌کنند و به او لقب قهرمان می‌دهند که البته به گفته مسعود برایش اهمیتی نداشته است.

مسعود در پایان از شک و دودلی خودش برای کمک و تماس گرفتن با پلیس می‌گوید: «در فرهنگ ما گفته می‌شود در کاری که مربوط به تو نیست؛ دخالت نکن (سری را که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند!) اما حالا می‌بینم ما واقعاً باید نسبت به اطرافمان توجه داشته باشیم. شاید کسانی؛ مانند این بچه‌ها نیازمند کمک ما باشند و بتوانیم زندگی آن‌ها را نجات دهیم.»

آقای مسعود نظری در گفت‌وگو با «هفته» همچنین گفت: «رئیس من، آقای رضا شقاعی و همکارم آقای منصور رشیدی هم خیلی نگران بودند و پیگیری‌های زیادی کردند.»

 

در این رابطه بیشتر بخوانید:

ارسال نظرات