نرگس هاشمی|
آقای فضل؛ ممنون از اینکه همکار خوب برنامههای ما استید. لطف نموده دربارهی خودتان به علاقهمندان این صفحه معلومات بدهید!
من درسال ۱۹۶۵در شهر کابل تولد شدم. دروس ابتدایی را در مکتب سعدالدین انصاری و متوسطه و عالی را در لیسهی عالی استقلال، ادامه دادم. بعد از مهاجرت به کشور کانادا در سال ۱۹۸۳ براساس قوانین تدریسی ایالت کبیک مجبور به ادامه تحصیلات متوسطه برای اخذ مجوز تحصیلات عالی گردیدم.
بعد برای مدت دو سال در یکی از انستیوتهای خصوصی مشغول فراگرفتن «الیکترونیکس» در رشتهی برق گردیدم؛ اما تحصیلات نهایی خود را تا سطح کالج و قسمتأ در دانشگاه در رشتهی برنامهنویسی کامپیوتر بسر رساندم.
شما گفتید که در دو رشته درس خواندید، علت آن چی بود و آیا این رشتهها مورد علاقهتان بود و یا خیر؟
سیفالله فضل: نخستین رشتهی مسلکیام، برق بود. اما از آنچه در بازار کار برایم میسر بود راضی نبودم، بنابراین برای باردوم در رشتهی برنامهنویسی کامپیوتر درس خواندم که از این انتخاب پشیمان نیستم.
از تجارب کاریتان بگویید.
سیفالله فضل: در زمان تحصیل و زندگی متعلمی مانند هر محصل دیگر مجبور بودم برای امرار معاش کار کنم. نخستین کارم در یکی از هوتلهای مونتریال به صفت محاسب بازرس بود که نهایتأ باعث این شد که یک مدت زیادی را در رشتهی هوتلداری درهوتلهای متفاوت و در پستهای متفاوت کار کنم. چنانکه تا حال در پهلوی رشتهی برنامهنویسی کامپیوتر هنوز هم به شکل بعد از وقت مشغول آن هستم.
برعلاوه رشتهی اختصاصی مصروف کدام فعالیتهای فرهنگی استید؟
سیفالله فضل: بنده از بدوجوانی تاکنون به فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی رغبت داشته و مشغول بودم. از تأسیس اتحادیهی افغانان مونتریال گرفته تا ایفای «ادیتوریال دری» در نشریهی محصلین دانشگاه کارلتن اتاوا، از نمایندگی «بنیاد مهاجران مسلمان» گرفته تا «تصدی تلویزیون افغانان» در مونتریال که نمونهایی ازین مشغولیتهای فرهنگیام را تشکیل میدهد.
شما یکی از متصدیان دانشنامهی افغان و صفحهی اجتماعی «هوشیار خبردار» استید. اگر دربارهی این دو فعالیت فرهنگیتان معلومات بدهید که هدفتان از ایجاد اینها چی بود و بیشتر کدام موضوعات را میگنجانید؟
سیفالله فضل: صفحات اجتماعی در دنیای مجازی، بیشتر حیات کوتاهمدت دارند که برگههای مانند؛ «هوشیار و خبردار» و امثالهم اساساً برمبنای انگیزه و ضرورتهای آنی استواراند که طبعاً با مرور زمان بیرنگ و بیرنگتر میشوند اما آن شمار فعالیتهای فرهنگی که براساس ضرورتهای مبرم جامعه پدید میآیند. آنها بیشتر متداوم و پایدار باقی میمانند.
برگهی دانشنامهی افغان براساس یک ضرورت مبرم تأسیس و تدوین گردیده است. آنچه هدف اساسی و کلی این دانشنامه را تشکیل میدهد، همانا حفظ و گسترش فرهنگ اصیل افغانستان است. همکاران این دانشنامه در حال بازسازی «صورت جدید» این برگه استند که شاید در ظرف چند ماه آینده آمادهی بهره برداری گردد.
چه زمانی مجبور به ترک وطن شدید و چگونه کشور کانادا را برای زندگی انتخاب کردید؟
سیفالله فضل: بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق؛ وطن را ترک کردم و بعداً برای مدت یکسال و نه ماه در کشور پاکستان بودم.
طبعاً مانند هر افغان مهاجر دیگر؛ منهم اختیار انتخاب کشور میزبان خود را نداشتم. مهاجرت به کانادا از روی ناچاری و مجبوریت بود که انصافاً از این انتخاب سرنوشت شکایت و گلایه نداشته؛ برخلاف سپاسگزار و شاکر استم.
طی مصاحبههای متعددی که با افغانهای کانادا داشتیم آنها کانادا را کشور فرصتها مینامند، شما کانادا را برای محل بود وباش چی مینامید؟
سیفالله فضل: در اینکه کانادا یکی از کشورهایی است که امکانات و فرصتهای مناسب برای مهاجرین دارد، جایی شک نیست اما، «استفاده مثمر از این فرصتها»، طرف دیگر این معادله است که متعلق به ارادهی افغانان است. مثلاً، ما شاهد موفقیتهای بسا افغانانی استیم که از این فرصتها بهره بردهاند و همچنان نظارهگر براقلیت دیگری که فیسبیلالله از فرصتهای امدادی فیض میبرند نیز هستیم.
شما منحیث کسی که از سالهاست در مونتریال زندگی میکنید و به مدارج خوبی دست یافتهاید؛ به افغانهای تازهوارد به کانادا و خصوصأ شهر مونتریال چی گفتنی و پیشنهاد دارید؟
سیفالله فضل: خوب، واضح است در یک جامعهی «گپیتالستی» صرفنظر از نوعیت و ساختار اجتماعی آن، کشور میزبان مهاجران را دعوت و تشویق به فراگرفتن زبان برای آمادهگی در بازار کار میکند که شاید یک امر معمولی و عادی باشد و به عبارت دیگر، دلیل اولیه جذب مهاجر، «استخدام کارگر» است که طبعاً دلایل ثانوی دیگری مانند، بشردوستی، حقوق زنان و اطفال، کمک به جنگزدهگان و غیره، همچنان نقش فعال و صدای شنوا دارند.
انصافأ، یک افغان تازهوارد از این موضوعات مطلع نیست و این را هم نمیداند که توقع کشور میزبان از او چیست.
همین «سردرگمی» باعث آن میگردد که افغان تازهوارد، لااقل سه سال نخست مهاجرت خود را در آشفتگی فکری و اختلال انتظامی بگذراند و نداند که از کجا آغاز کند.
پس، بنده توصیه و خواهش خود را بیشتر به جانب «افغانان ساکن» راجع میسازم تا به افغانان تازهوارد.
به بیان دیگر، اگر ما افغانان ساکن، بتوانیم «تجارب» خود را در خدمت تازهواردان قرار داده آنان را به مسیر مثمر و مفید سوق بدهیم، آنان را به دو پیآمد کامیاب، رهنمون شدهایم:
۱-جلوگیری از ضیاع وقت در امر جذب و وفق در جامعه (نه ادغام)
۲-رهنمایی در جهت خودکفایی اقتصادی و تمویل و تعمیر انفرادی
از آنجایی که قبلاً گفتیم که کانادا کشور فرصتهاست پس استفاده از این فرصتها و تسامح این فرصتها در خدمت افغانان تازهوارد، تنها و فقط بواسطهی همین «افغانان ساکن»، میتواند میسر و مهیا گردد. تا جایی که بنده اطلاع دارم برنامههای دولت فدارال و دولتهای ایالتی، همه و همه برموضوع «ادغام مهاجر» اصرار و تمرکز دارند که شاید به مذاق فرهنگی ما افغانان، چندان برابر نباشد.
طبعاً اقدام به انسجام چنین سهولت برای تازهواردان، از توان فردی اشخاص و افراد بیرون است اما شاید، ایجاد تشکیلات گروهی، بتواند جریان این روند را به مراتب مفیدتر و سریعتر سازد که موضوع دیگر و بحث دیگر است.
آنچه در سطح فردی، به صفت پیام به افغانان عزیز تازهوارد دارم این است که:
یگانه راز موفقیت و بزرگترین فرصت درکشور کانادا، فقط و فقط «تحصیل دانش» و «بدست آوردن سند تحصیلی» در یکی از رشتههای علوم انسانی است و بس.
چقدر از زندگی در مونتریال رضایت دارید و چه فرقها را از اوایل اقامتتان تا امروز مشاهده میکنید؟
سیفالله فضل: آن شمار افغانانی که از شهرهای مهم افغانستان؛ مانند: کابل به کانادا آمدهاند، انصافأ کدام تفاوت چشمگیری عاید حالشان نشده است. یعنی کم و بیش به همان زندگی قبلیشان شباهت دارد اما، شاید یگانه تفاوت در مصونیت و امنیت باشد که طبعاً خود، تفاوت مهمی در امر زیست است. قسمی که قبلاً عرض کردم. ، بنده در سال ۱۹۸۳ به مونتریال آمدم که مونتریال امروز با مونتریال آن زمان، اصلاً قابل مقایسه نیست چه از نگاه جمعیت و چه از نگاه پیشرفت.
به افغانستان و مردم افغانستان چی آرزو میکنید و چقدر پریشان آینده افغانستان و هموطنانتان استید؟
سیفالله فضل: مانند هر افغان با احساس و وطندوست دیگر، پریشان مردم و کشور آباییام استم.
هر روزی که در «کانادایی بودنم» افزوده میشود، احساس میکنم که باز هم، یک قدم نزدیکتر به افغانستانم شدهام. از مشاهدهی اوضاع کشور، بعضی اوقات برایم احساسی دست میدهد که در قالب کلمات هیچگاه بیان نمیشود.
راه حل مشکلات افغانستان را در چی میبینید؟
سیفالله فضل: هرگاه ما قادر به شناسایی مشکل شدیم، آنگاه راه حل، خود پیدا میشود که ما هنوز به آن مرحله نرسیدهایم.
اما، به شکل اجمالی میتوانم اینرا پیشنهاد کنم که «جنگ» دیگر راه حل نیست. اگر ما افغانان، خود مانع و مخالف جنگ در کشور نگردیم، دیگران برای ما هرگز «صلح» نمیآورند.
افغانان به صفت یک ملت، باید سرنوشت کشور خود را خود بدست گیرند و تصمیم و امکانات این امر فقط در تغییر ذهنیت رایج، میسر و ممکن است. مثلأ، با وجود تمام نابسامانیها و کمیها و کاستیها و نارضایتیها و بیباوریها درحاکمیت امارت اسلامی، افغانان برای دفاع از ارزشهای خود، باید در پهلوی طالبان مبارزه کنند نه در مقابل آنان.
اما، درک و تعلیم و تحمیل و تغییر و بالاخره تحکیم چنین ذهنیت، مستلزم درایت و لیاقت و دانش ژرف است که متأسفانه در حیات و ذهنیت سیاسی کشور ما، مصداق ندارد.
با ابراز امتنان از آقای سیفالله فضل
ارسال نظرات