بخش دیدگاه، ستون آزادی در «هفته» برای بیانِ نظرگاههای متفاوت است. انتشار «دیدگاه»ها به معنای تایید یا رد آنها توسط «هفته» نیست. |
دکتر شکیب نصرالله|
خیلی خوشحالم که ما در شرایط کنونی دربارهٔ معلولیت صحبت میکنیم؛ چراکه در زمان قرنطینهٔ عمومی هستیم و کرونا درواقع همهٔ ما را معلول کرده است. شما فرض کنید که پاهایتان قطعشده و شما را فرد «معلول» یا بهتر بگویم «فرد دارای معلولیت» میگویند. فرد دارای معلولیت حرکتی، اول نیاز به یک ویلچر دارد که هزینهٔ خود و مسائل مربوط به خودش را دارد؛ گر چه باوجود ویلچر هم آن فرد به بسیاری از جاها نمیتواند برود و ترجیح میدهد که از خانه کار کند. البته بسیاری از کارها و مشاغل امکان کار از خانه را ندارند یا حداقل تا قبل از پاندمی کرونا این امکان وجود نداشت. تفاوت دوران کرونا آن است که همه مردم کمکم تفاوت را احساس میکنند و میفهمند که در دوران جدیدی قرار گرفتیم که همه بهنوعی ناتوان شدهایم. اتفاقاً در رویکردهای جدیدتر، معلولیت فقط یکچیز خارجی تصور نمیشود که دیگران بهصرف نداشتن چیزهای خاص، معلول هستند. بر این اساس، همهٔ ما معلول هستیم و فقط میزان و زمان آن متفاوت است.
ناتوانی همگانی
در حقیقت سؤال اصلی این است که شما چقدر و چه موقع ناتوان هستید و معلولیت دارید. ممکن است سؤال عجیبی به نظر برسد اما اگر کمی فکر کنیم، میتوانیم به این سؤال جواب بدهیم. بهعنوانمثال، در دوران کووید۱۹، قرنطینه و عدم بیرون رفتن از خانه یا تحرک، حداقل از ابعادی، توانایی شما را تحت تأثیر قرار خواهد داد. این یعنی آنکه شما در این دوران «معلولتر» شدهاید. درواقع ما در مقاطع مختلف زندگی ناتوان هستیم و در مورد بعضی موارد خاص، ناتوانتر. هر کسی تواناییهای خاص خودش را دارد و ناتوانی فقط برای اشخاص خاصی نیست اما نکتهٔ مهم این است که جامعه شرایط را چگونه برای انواع معلولیتها مهیا کرده که تحمل بعضی از انواع معلولیتها بیشتر سخت باشد. در حقیقت از دو مدل روانشناسی نگاه به معلولیت صحبت میکنم. یکی مدل سنتی طبی و دیگری اجتماعی. در مدل سنتی طبی، معلولیت جزئی از وجود فرد تصور میشود و به این معناست که یک نقص (جسمی یا ذهنی) در فرد وجود دارد که باعث میشود که آن فرد تبدیل به فردی معلول شود.
رویکردهای متأخر
در دیدگاههای متأخر که دیدگاه اجتماعی است، معلولیت یک «سازهٔ اجتماعی» تلقی میشود. در این دیدگاه، معلولیت درون فرد نیست و درواقع معلولیت عدم وجود امکاناتی است که یک جامعه، توان فراهم کردن آن را برای فرد معلول ندارد.
با توجه به تعریف فوق، دیگر روش صحیح برخورد با معلولیت، لزوماً تغییر یا «درمان» فرد نیست بلکه جامعه باید امکانات حضور یک فرد معلول را با توجه به محدودیتهایش در مسائل شغلی، تحصیلی، فرهنگی و زندگی شخصی فراهم آورد و موانع موجود برای هر نوع مشارکت معلولین باید در زیرساختهای جامعه موردتوجه جدی قرار گیرد.
بهطور مثال خود من چند ماه گذشته دچار درد زانو بودم و به همین دلیل نمیتوانستم از پلهها تردد کنم. با توجه به اینکه محل سکونتم یک ساختمان نوساز در مرکز شهر است، فاقد دربهای خودکار است. با توجه به درد شدید زانو و لوازم شخصی که در دست داشتم با سختی بسیار درهای ورودی را باز کرده و وارد میشدم. به نظر شما در آن موقعیت چه کسی معلول بوده است؟ من معلول بودم یا سازندهٔ آن ساختمان که در هنگام ساخت نتوانسته امکاناتی برای معلولین احتمالی که ممکن است در آن ساختمان ساکن شوند ایجاد کند؟
در این مدل اجتماعی، رویکرد جامعه به معلولیت است که باید دچار تغییر شود و تنوع که در بین انسانها وجود دارد را به رسمیت شناخته، و برای آن ارزش قائل شود. یعنی جامعه، دولت، و سازمانهای مسؤول قبول کنند که افراد جامعه بهصورت طبیعی (یا به خاطر تصادفات و اتفاقات) توان جسمی و روانی نابرابر دارند و با مهیاکردن زیرساختها (مثلاً با دسترسپذیر کردن ساختمانها برای افراد دارای معلولیت جسمی) و تغییر نگرش مردم نسبتبه معلولیت، زمینه مشارکت هرچه بیشتر همه مردم در اجتماع را فراهم کنند.
تواناسالاری
نکتهٔ دیگر، مسئلهٔ «ایبلیسم» (Abalism) یا «تواناسالاری» است این موضوع یکی از تبعیضهایی است که در جامعه وجود دارد. تواناسالاری در ردهٔ مردسالاری یا تبعیض جنسیتی یا تبعیض قومیتی یا تبعیض نژادی و همانند اینها قرار میگیرد و نوعی تبعیض تلقی میشود؛ بدین معنا که جامعه، افراد معلول را به چشم افراد مشکلدار نگاه میکند که این نگاه در بعضی جوامع مذهبی و سنتی بهوضوح وجود دارد. در حقیقت، این دیدگاه توانا سالار است که تبعیض را علیه افراد معلول در جامعه روا میدارد. با توجه به توضیحی که در ابتدا گفتم، همهٔ انسانها توانایی جسمی و ذهنی یکسانی ندارند و تفاوت میان افراد، نباید مبنایی برای ضعیف دیدن، یا ستم کردن بر بعضی افراد باشد. در جامعهٔ تواناسالار نوعی سرکوب بر اساس قدرت علیه معلولین آن جامعه شکل میگیرد و هر فردی که تواناتر باشد از امکانات و بهرهمندی بیشتری در یک جامعهٔ تواناسالار برخوردار است و افراد ناتوانتر یا به سُخره گرفته میشوند و یا برای حذف آنها از اجتماع تلاش میشود.
هفته را دنبال کنید در: اینستاگرام – تلگرام – توئیتر
بیشتر بخوانید: |
این تبعیض ممکن است بهصورت ناخودآگاه از سوی توانمندان، بدون آنکه بخواهند، نسبت به معلولین انجام شود و معلولین دقیقاً از همینگونه رفتارها آزردهخاطر و دلگیر میشوند. در بسیاری موارد به دلیل تکرر اینگونه رفتارها شخص معلول خود را مقصر میپندارد و متأسفانه این موضوع در ایران بسیار شایعتر از جوامع دیگر است و در جامعهٔ کانادا کمتر به چشم میخورد. این مطلب را به این دلیل مطرح کردم که افراد دارای توانایی بیشتر، دید ترحمآمیزی نسبتبه معلولین دارند.
درعینحال، قدرت و امکانات در جامعه بر اساس انواع تواناییها تقسیم میشوند. برای جمعبندی و خاتمهٔ بحث، توجه شما را به یک مثال جلب میکنم. خانمی سیاهپوست که دچار قطعپا شده، با یک مرد سفیدپوست که دچار همان معلولیت است، امکانات برابری ندارند و یقیناً امکاناتی که در اختیار مرد سفیدپوست دارای معلولیت قرار میگیرد بسیار بیشتر از امکاناتی است که در اختیار آن خانم سیاهپوست با همان معلولیت قرار میگیرد. این امکانات حتی در دسترسی به امکانات و فضاهای اجتماعی هم به طرز قابلتوجهی متفاوت است. بنابراین معلولیت صرفاً تکبعدی نیست و در نظر گرفتن موقعیتهای اجتماعی و دیگر تواناییهایِ افرادِ دارای معلولیت بسیار بااهمیت است.
درباره نویسنده: شکیب نصرالله دارای دکترای روانشناسی از دانشگاه مکگیل و عضو تحریریه نشریهٔ آسو است.