معمولا افراد مختلف به دلیل پیشینه متفاوتی که دارند، نگاهی متفاوت به مسائل خواهند داشت. در نتیجه گاهی نکتهای که ممکن است برای گروهی از افراد معنی خاصی نداشته باشند، برای گروهی دیگر خاطرات خاصی را زنده میکند. مثلا اگر کسی در کودکی بعد از خوردن موز تجربه ناخوشآیندی را از سرگذرانده باشد، شاید تا سالها وقتی یک موز را میبیند، حس خوبی نداشته باشد، در حالی که اساسا موز چیز بدی نیست.
تغییرات زبانی، واژهگزینی و همخوان کردن زبان در مسائل گوناگون تجاری و علمی، فعالیتی است علمی و لازم، اما من هرگاه به خبرهایی از این دست میرسم، بیاختیار یاد یکی از برنامههای طنز مهران مدیری میافتم و خندهام میگیرد، گرچه که میدانم ما بسیاری از واژگان امروزمان، مثل باشگاه، گذرنامه، شناسنامه و گواهینامه را از فرهنگستان زبان فارسی داریم.
ماجرای نوشته این هفتهام به زبان فارسی و فرهنگستان زبان و ادب فارسی ارتباطی ندارد، بلکه به کوششهای سیاسی در استان کبک مرتبط میشود که میخواهد به خیال خود زبان فرانسوی را مصون نگاه دارند و هرچه را که رنگ و بوی انگلیسی میدهد تغییر دهند.
البته این تغییرات از زمان دولت استانی لیبرال کبک به نخستوزیری فلیپ فیلیپ کوئیار آغاز شده و ربطی به دولت فرانسوا لوگو ندارد. شرکتهایی مانند Costco و Walmart طی مدت زمانی سه سال با این تغییرات هماهنگ شدند، اما بعضی از شرکتها همچون Best Buy همچنان از نام تجاری خود، بدون توضیح فرانسوی، استفاده کردهاند.
آیا حمایت از هنرمندان، حمایت از تولیدات هنری به زبان فرانسه، تشویق کردن هنرمندان بینالمللی همچون سلین دیون به خواندن به زبان فرانسوی، علاقه بیشتری به فرانسوی را به همراه ندارد؟ منظورم آن نیست که همچون جمهوری اسلامی، یک سری اثر هنری سفارشی و بیمخاطب تولید شود. منظور این است که آثاری تولید شود که چنان مردم را سرشوق بیاورد که عاشق فرانسوی شوند.
در آخرین فعالیت سیاسی در کبک، قانون اعمال تغییرات در تابلوهای نصب شده در فضای باز به طور کامل اجرایی میشود و فروشندگان مجاز به استفاده انحصاری از زبان انگلیسی در تابلوهایشان نیستند. مطابق قانون جدید، آن دسته از شرکتهایی که دارنده نام تجاری به زبان انگلیسی هستند باید از کلمات فرانسوی توصیفی درباره موضوع فعالیت خود در تابلوهای فروشگاههایشان استفاده کنند.
نگاهی اینچنین به مسئله زبان و فرهنگ، علاوه بر آنکه من را یاد طنزهای مهران مدیری میاندازد، برایم تداعی کننده سیاستهای جمهوری اسلامی به منظور غربیزدایی است. در سالهای نخستین تغییر حکومت پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، میخواستند هرچه را که رنگ و بوی غربی میدهد از جامعه بزدایند.
این نگاه به شاه و اسمهای مرتبط با شاه هم وجود داشت و چنان نگاه کمدیواری حاکم بود که گمان میکردند حتی باید اسم شهری همچون کرمانشاه را هم به دلیل داشتن اسم شاه تغییر دهند، فارغ از آنکه آن شاه در کرمانشاه، هیچ ربطی به محمدرضا شاه ندارد. حماقت ماجرا چنان بود که یکی از اقوام ما، تغییر نام شاه نعمتالله ولی شاعر و صوفی قرن هشتم را در متنی دیده بود و تا مدتها آن را به همگان نشان میداد میخندید.
اگر با این پیشینه به تغییرات اجباری دولت کبک به عنوان مغازهها و افزودن توضیحات فرانسوی زیر عنوان انگلیسی نگاه کنیم، همان ماجرای غربی و شاهزدایی جمهوری اسلامی یادمان میآید و خندهمان میگیرد. قسمت تلخ ماجرا این است که بار این اتفاق در کشوری روی میدهد که قاعدتا در آن همه چیز باید با عقلانیت بیشتری همراه باشد.
زبان فرانسوی و دوستی خاله خرسه
زبان فرانسوی، یکی از مهمترین زبانهای دنیاست و بیان این نکته چنان واضح است که مثلا کسی ادعا کند انگلستان یک جزیره کوچک است. آیا زبانی که نویسندگان بزرگی همچون بالزاک، ویکتور هوگو، الکساندر دوما، آلبر کامو و صدها نویسنده مهم دیگر دارد که جهان مدیون آنهاست، نیاز به آن دارد که کسی اهمیتاش را یادآوری کند؟
تغییرات اجباری از این دست، یعنی افزودن توضیحی زیر اسم مغازههای که عنوانی انگلیسی دارد، چه کاربردی دارد؟ آیا مردم کبک تا دیروز نمیدانستند که مثلا کاستکو، والمارت و بستبای چه جورجاهایی هستند و باید برایشان توضیح بدهیم؟ آیا این نکته کمک میکند تا قدرت زبان فرانسوی بیشتر شود؟
آیا نگاهی از این جنس، همان دوستی خالهخرسه خودمان نیست؟ خرسی که میخواست پشه را از روی بینی مردی براند و سنگی بزرگ را روی او انداخت تا پشه برود. پشه پرید و رفت و مرد زیر بار سنگین سنگ له شد و جان داد و مرد. آیا دوستی و دفاع نادرست از فرهنگ و زبان فرانسوی به منزویشدنش نمیانجامد؟
زبان فرانسوی همچون بسیاری از زبانهای دیگر دنیا، اینروزها نیاز به مراقبت دارد. انگلیسی به دلیل قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا و انگلیس، رسانهها، اینترنت و هنرهایی همچون سینما و ادبیات در حال بلعیدن زبانهای دیگر دنیاست و اگر دنیا با همین فرمان جلو برود، شاید تا صد سال دیگر همه زبانهای غیر انگلیسی بدل به زبانهای محلی شوند.
زبان فرانسوی همچون بسیاری از زبانهای دیگر دنیا، اینروزها نیاز به مراقبت دارد. انگلیسی به دلیل قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا و انگلیس، رسانهها، اینترنت و هنرهایی همچون سینما و ادبیات در حال بلعیدن زبانهای دیگر دنیاست و اگر دنیا با همین فرمان جلو برود، شاید تا صد سال دیگر همه زبانهای غیر انگلیسی بدل به زبانهای محلی شوند.
اما آیا با نگاهی نادرست به مسئله، میتوان سبب نجات فرهنگ و زبان فرانسه شد؟ آنهم در منطقهای از جهان که توسط انگلیسیزبانها احاطه شدهاست و البته بخشی از مردمش هم انگلیسیزبان هستند؟

شاید به جای زیرنویس کردن عنوانهای انگلیسی و تحمیل عقایدی از این دست، باید به تقویت شرکتها و سوپرمارکتهای کبکی پرداخت. مثلا چندی قبل خبری در مورد باز شدن چند شعبه سوپرمارکت Couche-Card در چند کشور دیگر مطرح شد. آیا باز شدن چند شعبه این سوپرمارکت در آمریکا یا دیگر استانهای کبک، یا حتی تقویت آن در خود کبک، راه بهتری برای بیشتر دیده شدن فرانسوی بر سر در مغازهها نیست؟
آیا حمایت از هنرمندان، حمایت از تولیدات هنری به زبان فرانسه، تشویق کردن هنرمندان بینالمللی همچون سلین دیون به خواندن به زبان فرانسوی، علاقه بیشتری به فرانسوی را به همراه ندارد؟ منظورم آن نیست که همچون جمهوری اسلامی، یک سری اثر هنری سفارشی و بیمخاطب تولید شود. منظور این است که آثاری تولید شود که چنان مردم را سرشوق بیاورد که عاشق فرانسوی شوند.
تا اینجای کار که همراه شدن نام تجاری انگلیسی با اسم و توضیح فرانسوی، بیشتر از هر چیزی به رواج بیشتر انگلیسی انجامیده و اغتشاش فرانسوی و دیگر هیچ. یکی از ارزشهای کبک، زبان فرانسه است. اما به چه قیمت و چگونه میخواهیم از زبان فرانسه حمایت کنیم؟
توجه به اقلیت
مطابق آماری که در سال۲۰۱۱ تهیه شده، ۷۸.۱درصد مردم استان کبک فرانسوی زبان هستند، ۷.۸درصد به زبان انگلیسی حرف میزنند و ۱۲.۳ به زبانهای دیگری سخن میگویند که باید بومیان کانادا را در میان این دسته آخری قرار داد.
البته این آمار نشاندهنده کل جامعه استان کبک است. اگر مونترال را به طور مجزا در نظر بگیریم، ماجرا کمی فرق پیدا میکند. مطابق آمار سال ۲۰۱۶بیش از ۴میلیون نفر در مونترال بزرگ زندگی میکنند. از این تعداد ۶۰درصد فرانسوی زبان هستند و ۲۱درصد انگلیسی زبان و ۱۹درصد زبانی به جز این دو زبان را به عنوان زبان مادری آموختهاند.
آیا اقلیت بیش از ۲۰ درصدی انگلیسیزبانهای مونترال این حق را ندارند که مثلا زیر عنوان مغازههایی که فرانسوی هستند، توضیحاتی به انگلیسی داشته باشند؟ البته کسی نگاهی از این دست را توصیه نمیکند، اما وقتی این حق برای اکثریت فرانسویزبان لحاظ میشود، چرا باید انگلیسیزبانها چنین حقی نداشته باشند؟
با این همه، آنچه در همه شهرهای استان کبک از جمله مونترال وجود دارد، توجه به زبان و فرهنگ فرانسوی است. آیا اقلیت بیش از ۲۰ درصدی انگلیسیزبانهای مونترال این حق را ندارند که مثلا زیر عنوان مغازههایی که فرانسوی هستند، توضیحاتی به انگلیسی داشته باشند؟ البته کسی نگاهی از این دست را توصیه نمیکند، اما وقتی این حق برای اکثریت فرانسویزبان لحاظ میشود، چرا باید انگلیسیزبانها چنین حقی نداشته باشند؟
مغازههای بسیاری همچون کوشتغ، الو مون کوکو، مون امی و آرشامبول هستند که شاید به زیرنویس احتیاج داشته باشند. اما حتی در قسمتهای از شهر که پذیرای گردشگران بینالمللی است، چنین توجهی وجود ندارد.
کلاسهای فرانسوی و اولویتها
در حالی که یکی از بزرگترین انتقادها به دولت پیشین کبک، متوجه خدمات درمانی بود و بسیاری از بیماران از زمان انتظار طولانی در بیمارستانها و مراکز اورژانس مینالیدند و فرانسوا لوگو وعده بهبود داده بود، اما او به جای توجه به مسائلی مهم همچون خدمات درمانی، توجه بیشتری به زبان فرانسوی کرده است.
در طرح جدید دولت لوگو، کلاسهای رایگان فرانسوی نه تنها برای مهاجران است، که غیر فرانسویهای کبک هم میتوانند از این خدمات رایگان استفاده کنند. دولت علاوه بر هزینههایی که برای برپایی کلاسها صرف میکند، بودجهایی هم بابت کمک هزینه درنظر میگیرد.
استان کبک در پنج سال گذشته بیش از ۱۰۰ میلیون دلار صرف مهاجران کرده است که بخش عمدهای از این هزینه به آموزش زبان فرانسه اختصاص داشته است. با این همه آموزش زبان فرانسه با موفقیت همراه نبوده است. براساس گزارش حسابرسی عمومی Auditor General استان کبک، فقط یک سوم از کل مهاجران به این استان، که از طرف وزارت امور مهاجرت و شهروندی برای یادگیری زبان فرانسه، به مؤسسات آموزش دولتی و رایگان معرفی میشوند، در کلاسها ثبتنام میکنند.
همچنین از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳، بیشتر افرادی که در کلاسهای آموزش زبان فرانسه ثبت نام کردهاند، بعد از مدتی کلاسها را ترک میکنند و هیچ کنترلی هم از طرف وزارت امور مهاجرت و شهروندی وجود ندارد. مسئله مهمتر اینکه بیش از ۹۰درصد از مهاجرانی که کلاسهای آموزش زبان فرانسه را تا پایان ادامه میدهند، قادر نیستند حداقل نیازهای روزمره خود به زبان فرانسه را برطرف کنند.
براساس آمارهای سال ۲۰۱۵، فقط ۹درصد از مهاجرانی که کلاسهای آموزش زبان فرانسه را تمام کردهاند، میتوانند در حد تعیین شده از طرف وزارت مهاجرت و شهروندی، از نظر زبان شفاهی و صحبت کردن خودکفا باشند.
در زمینه نوشتن به زبان فرانسه، در حد خودکفا بودن، آمارها تأسفآورتر است، چون فقط ۳/۷درصد از کلاس رفتهها زبان نوشتاری فرانسه را درک میکنند و حدود ۵درصد میتوانند در سطح حداقل به زبان فرانسه بنویسند.
اینکه برای بهبود این قضیه چه باید کرد به این یادداشت برنمیگردد، اما قطعا زیرنویس کردن مغازههایی که اسم انگلیسی دارند، چاره درد نیست. باید راه بهتری یافت.