داستان کوتاه: فریاد بیصدا
سپیده زده بود و خبر از شروع صبح و روزی دیگر میداد. با صدای زنگ تلفن ایوانا از خواب پرید و خوابآلود...
دوست داشتم یک زن زیبا بودم که اولهای قرن بیستم درست در مرکز پاریس بدنیا آمده … و هر روز در حالِ خواندنِ روزنامه صبح، نان کروسان را توی قهوه میزند و همراه آهنگ خش داری که از دستگاه گرامافون پخش میشود، ترانه را زیر لب زمزمه میکند …
سپیده زده بود و خبر از شروع صبح و روزی دیگر میداد. با صدای زنگ تلفن ایوانا از خواب پرید و خوابآلود...
مریم زهدی متولد ۱۶تیرماه ۱۳۵۲است. او از کودکی در فضای ادبیات نفس میکشد و مینویسد. کتاب اولش به اسم...
وقتی به منظور نجات از تنهایی و خستگی کارهای روزمره برای یکی دو ساعت در پارک مقابل آپارتمانم مینشستم...
همین طور که دارم رکاب میزنم، صدای قیژقیژ دوچرخهام بلندتر میشود و باد بیشتری به صورتم میخورد. حسا...
«الو، سلام» «سلام، بفرمایید، شما؟» «عبدی جان، سلام عرض میکنم، منو نشناختی؟ . . امیرعلی، حالت خوب...
میان دوستانی که ما در گذر سالیان در اینسوی و آنسوی جهان پیدا میکنیم، همیشه کسانی هستند که جای خاص...
«بانو زن» که شاعر است، هرگز تصور نمیکرد که روزی به کانادا مهاجرت کند.
مصلی نژاد در گفتوگو با هفته از وضعیت نامطلوب کتابفروشیها و انتشارات میگوید. او یکی از دلایل مهم ...
بنیاد علمی و فرهنگی زاگرس سال ۲۰۰۹ راهاندازی شد و در مونترال کبک شروع به فعالیت کرد. زاگرس یک مرکز ...