تا جایی که یادم میآید از کودکی و روزهای دبستان، به ادبیات علاقه داشتم. شاید بخشیش را بتوان ارثی دانست، بخشیش هم شاید از تأثیر محیط و خانواده و آدمهای اطرافم بوده باشد. بههرحال از خردسالی به نوشتن و خیالپردازی و قصهسازی علاقه داشتم
بیشتر بخوانید »این زُمُرّد، دافع آن اژدهاست
بعد از تجربهکردنش میفهمی که پشتِ تمام نور و صدا و ظاهرِ شادِ آن، چیزی کم است. چیز بزرگ و مهم و نابی از جنسِ خلوتِ آرامِ خانوادگی بر گردِ سفرهٔ هفتسین
بیشتر بخوانید »استاد راهنما یا عریانِ ایکبیری؟ مسئله این است!
استاد راهنمای دوره دکترای من در سوئد، علاقه خاصی داشت دانشجوی بینالمللی بگیرد. البته دانشجوی سوئدی هم داشت، اما تا دلت بخواهد از سریلانکا و مکزیک و ایران و هندوستان و روسیه و کرواسی هم دانشجو میگرفت
بیشتر بخوانید »