نرگس هاشمی/زنان شاعر در افغانستان در کنار مردان اهل ادب در ساختن ادبیات این سرزمین تاریخی و بافرهنگ نقش آفریده اند. آنها علیرغم همه محدودیتهایی که با آن مواجه بودند از پا ننشستند و دست از سرایش شعر برنداشتند. تبعیضهای جنسیتی و خشونتهایی که از سوی جامعه مردسالار بر آنها وارد شد همه دردهایی شد در قلبهایشان، و سرچشمه ی پاکی برای سرایش شعرهای ناب. این سرودهها بازتابِ دردِ انسان است از زبانِ زنان شاعرِ افغانستان.
در اینجا به معرفی سه شاعر زن و مبتکر افغان میپردازم که با قریحه بزرگی از معرفت شعر سرودهاند و دردهای شان را به جهانیان باز گو کردهاند :
خالده تحسين یکی از شاعران نامدار و متولد سال ۱۳۴۹ خورشيدی است او از دانشكده ادبيات دانشگاه كابل گواهينامه ليسانس دارد و از سالهای پسين سرايش شعر را از غزلسرايی آغاز كرد و اكنون نمونههای خوب نيمايی و سپيد نيز دارد. او همسر محب بارش آموزگار دانشکده ادبيات دانشگاه کابل و مدير مسوول مجله وزين سپيده كه خود شاعر تواناييست، میباشد. قرار آخرين اطلاع در همين اواخر نخستين مجموعه شعری خالده تحسين زير نام «ابر کوچک غزل» به نشر رسيده است. یکی از شعرهای زیبایش را انتخاب کردهام که به چی زیبایی احساساتش را در قالب شعر بیان داشته است :
ابر کوچک غزل
مرا ببخش الا يار چون غمی دارم
مرا ببخش اگر از گذشته بيزارم
مرا ببخش اگر درد ميکَشی از من
مرا ببخش که من عقده زار بی بارم
خدای من به کجاها روم ز غصه و درد
شکست عالم چينی نمای پندارم
نمی شود که ترا در دلم نهان سازم
تو در صدای منی من صدای بازارم
من آسمان نيم ابر کوچک غزلم
ترا به ملک عجيب قصيده میبارم
ترا به اوج غزلهای خود به اوج غمم
ترا به سينهی هر واژه واژه میکارم.
مژگان فرامنش یکی دیگر از چهرههای تاثیرگذار شعر زن امروز و پرچمدار شعر زن خراسانزمین است که در آفرینشهایش دردهای زنان خفته در بستر رنج و اندوه را به تصویر کشیده است
مژگان فرامنش، شاعر نامآور و پرآوازهی کشور، فعال مدنی و آفرینشگر مجموعههای «اندیشههای دردآلود»، «گرهِکور» و «نَیرنج»؛ زادهی ۱۳۶۹ خورشیدی در هرات و دانشآموختهی دانشکدهی ادبیات فارسی دانشگاه هرات میباشد.
فرامنش از سال ۱۳۸۸ به صورت جدی به شعر گفتن روی آورده است و در کنار شعر گاهی مقالههای تحقیقی و علمی هم مینویسد.
فرامنش با برخورد صادقانه با کلمات و تنندادن به خودسانسوری و گذشتن از قیدوبندهای عُرف و آیین ـ که جسارتیست بزرگ چهرهی واقعی زن امروز را در سرودههایش به تجلی نشسته است. زنانگی در تکتک کلماتش جاریست و اندوه حلشده در جان شعرهایش، مخاطب را در خود هضم میکند. این دو ویژگی برجسته، او را بیشتر از دیگران متمایز ساخته است. او با تسلط بر ادبیات کلاسیک، با دید تازه و هنری خویش در قالبهای سنتی شوری برانگیخته است که کمتر شاعر زنی را در ادبیات معاصرمان میتوان همپایهی وی سراغ داشت. او در کتاب نی رنج این شعر زیبا را سروده است :
خاکستریرنگم، بهاران از تنم کوچید
گلبوتهها از سرزمین دامنم کوچید
تا انتهای زندگانی رفتم و دیدم
از من نمانده سایهای، حتی «منم» کوچید
از عشق حرفی هم به دنیایم نخواهم گفت
دیریست عشق از وسعت پیراهنم کوچید
جامانده تنها ردِّپای وحشت و کابوس
گلهای زیبا از میان گلشنم کوچید
تا خواستم لب وا کنم حرفی بگویم از
یک روسریِ سرخ و آبی… گفتنم کوچید
فاطمه اختر همچنان یکی از شاعران معاصر افغانستان است. وی دارای ۳۰ مجموعه شعری است که چند مجموعه آن مانند «موج دریا» و «کاکل کوه» در هندوستان چاپ و چندین مجموعه دیگرش در کانادا به چاپ رسیدهاست فاطمه اختر در سال ١٣٣٣ هجری خورشيدی مطابق ١٩٥٥ ميلادي در شهر كهنه هرات چشم به جهان گشود.
آغاز كودكی اش در هرات و بادغيس گذشت و بعد ازده سالگی با خانواده در شهر كابل مقيم شد و تا سال ١٣٦٣ در كابل زندگی كرد سرايش شعر را از ١٨ سالگی آغاز نمود. او در سال ١٣٥١شامل دانشکده حقوق و علوم سياسی دانشگاه كابل گرديد و بعد از فراغت در سال ١٣٥٥در ارگانهای عدلی به كار آغاز كرد.
در سال ١٣٦٣ مجبور به ترك وطن شد، بعد از ترك اجباری يار و ديار، در ابتدا تجارب تلخ مهاجرت در پاكستان، ايران و هند اثر عميقی روی روانش گذاشت وی میگويد: آوارهگی تجربه دردناکی است كه تا آخر حيات ضربههای فرو كوبنده سنگين اش را با روح و قلب خود احساس خواهم نمود. و اين قسمتی از شعر «نا آشنايان» گوشه اين درد را تصوير میكند:
نام ما از يك سر «افغانی» بود
و اسم فاميلی ما نيز «پدر سوخته»
ميروم نامه بگيرم
سند حق عبور
چه صف طولانی!
دزديده به شلاق سپاه
مینگرم.
فاطمه اختر نزديك به سه دههاش را در كانادا سپری کرده است . تلخی تجارب غربت در غرب را در سروده «بی زبانی»اش اینگونه بيان میكند:
در خانه با زبان جنس برتر
در مسجد با زبان قوم برتر
در بيرون با زبان نژاد برتر
سخن میگويم
من
زن
مسلمان عجم باشنده غربم.
ای آینه با من چه کردی
در مقطع غرور جوانی
سرو قامت، برافراشته بودم
آن موی تابدار سیاهم
زنجیر سیاه بوستانم بود.
منابع: غزل امروز افغانستان و زنان پیشگام افغانستان