حکایت هفته
طبقه متوسط
مشکل، غرق شدن در اقیانوس بیکران طبقه متوسط است. طبقهای که از فقیرترین تا غنیترین مردم خود را متعلق به آن میدانند. نود و دو درصد مردم یک کشور جهانسومی که هشتاد درصدشان زیر خط فقر زندگی میکنند، گفته بودند جزو طبقه متوسطاند و البته بهنوعی درست گفتهاند، همیشه آدمهای بدبختتری وجود دارد همانطور که آدمهای پولدارتر؛ اما من در کشورم واقعاً متعلق به طبقه متوسطم و اصلاً به این موضوع افتخار نمیکنم. چون باعث میشود نفهم باقی بمانم.
هرگز نفهمیدم خانوادهای چهار نفره با درآمد دویست دلار در ماه چطور زندگی میکنند. آنها با پول یک جفت کفش، از پس مخارج مسکن، غذا، پوشاک، دارو، درمان و تحصیل برمیآیند و تازه خوشحال هم هستند. فقرا همیشه راهکارهای خلاقانه دارند و حساب هزینه درآمدشان عالی است، نوعی عقل معاش. درست برخلاف همتایانشان در رأس هرم که ورشکستگی، فساد مالی، رانت، اختلاس و ارتشاء و زندان جزء لاینفک طبقهشان شده است.
امروز اکسسوری یک بچه پولدار شامل تلفن همراه، ساعت، عینک، انگشتر و گردنبند معادل دارایی بیست خانوادهی خوشحال بالا است، در حالی که من و بسیاری از آنها نمیدانیم ثروتشان از کجا میآید، آنها بهاندازه فقرا شاد هم نیستند. البته طبقات بالای جامعه خصلتهای خوب هم دارند ازجمله، همیشه در کوران حوادثی هستند که در آینده اتفاق میافتد. در میهمانیهایی که سفرا و وزرا و اشراف برپا میکنند حضور دارند و میدانند چه خواهد شد. میهمانیهایی که من طبقهی متوسط به آن راه پیدا نمیکنم و اگر هم پیدا کنم آداب حضور در آن را نمیدانم. نمیدانیم مشروب را قبل از سرو شام مینوشند یا بعد از آن یا لیوان مخصوص هر نوشیدنی کدام است.
نکتهای که از نظر من اهمیتی ندارد جایی دیگر خیلی مهم است.
منبع: (این گلستان سعدی نیست، عباس یزدی. تهران؛ روزنه، ۱۳۹۵)
علت وجودی
برخی را عقیدت بر این است که اتومبیل را برای تصادف ساختهاند و دریا را برای غرق شدن و آسمان را برای دود و چرخ را برای پنچر شدن و انسان را برای مردن و هواپیما را برای سقوط و لب دریا را برای سکوت. مصراع:
طیاره چون بلند شود، سرنگون شود
نتیجه اخلاقی- پیش میآید.
منبع: (کمال تعجب!، عمران صلاحی. تهران؛ پوینده، ۱۳۸۶)
هفته را دنبال کنید در: اینستاگرام – تلگرام – توئیتر
بیشتر بخوانید: |
لطیفههای هفته
بیانیه روحانی بعد از فراگیر شدن کرونا: … منم دارم میرم … کلید و میزارم زیر گلدون پشت در … ولی ناموسا این زندگی نیست دارید میکنید … همش هم تقصیر احمدینژاد بود … بای!
چقدر طول میدن این آمریکاییها. الان اگه تو ایران بود رایها رو شمرده بودن، ما هم کتک هامون را خورده بودیم، رئیس جمهور تنفیذ شده بود. ۱۲ تا تصمیم اشتباهم گرفته بود. ۱۵هزار تومنم رفته بود رو دلار، یه مصاحبه هم کرده بود که همه چی تحت کنترله…
الآن که میگن ترامپ میخواد به ایران حمله کنه همه دارن جوک میسازن و میخندن … فقط کافیه روحانی بیاد بگه میخوام گشایش ایجاد کنم، چارستون بدن همه میلرزه … چه کردی با ما مرررررد که حرفهات از جنگ هم خوفناکتره؟!
قرنطینه کلهگنجشکی چیست؟ … به قرنطینه ساعت ۶ عصر به بعد قرنطینه کلهگنجشکی میگویند!
وزیر بهداشت گفته: این پیک سوم و بهاحتمال زیاد آخرین پیک کروناس … وی در ادامه افزود: پیک، پیک آخره جمع، جمع آخر نباشه!
۹۰ درصد ایرانیها به سندرم مقاومت دربرابر خوابیدن شب و بیدار شدن صبح دچارن … ما کلاً تایمامون بر اساس آمریکاست اشتباهی اینجا به دنیا آمدیم!
دخترها گاهی بیمحلی میکنن چون یه پسری رو نمیخوان … گاهی بیمحلی میکنن چون یه پسری رو میخوان! … خلاصه خیلی باید زرنگ باشی تا قضیه رو بگیری.
نصف آمریکاییها به این اعتراض دارن که چرا یه سری از افرادی که مردن، رأی دادن! … بابا ما یه خواننده داریم از اون دنیا داره آهنگ میده، رأی دادن که کاری نداره.
نکته هفته
عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.
نقلقول هفته
موریس مترلینگ: خوشبختی بر سه ستون استوار است: فراموش کردن گذشته، غنیمت شمردن حال و امیدوار بودن به آینده.
ضربالمثل هفته
فارسی: اگر را با مگر ترویج دادند، از آنان بچهای شد «کاشکی» نام.
سوئدی: آفتاب حتی در داخل یک اتاق کوچک هم میتابد.
شعر طنز هفته
دم شیر
شیخ فرمود با دم این شیر
نکن ای دشمنِ وطن، بازی
هرچه گشتم ندیدهام شیری
تا کنم عقل خویش را راضی
که چنین لاف و الدرم کردن
نیست وهم و خیالپردازی
شیخ! تدبیر تو کجا رفته
دیپلماسی کجا و لجبازی؟!
شدهای غرق در منم کردن
یا اسیر بلندپروازی
بیشه بی شیر دیدهای و کنون
یکه بر اسبِ خویش میتازی
یک عدد شیر بود بر پرچم
سالها پیش، دورهی ماضی
آن هم از دست تو فراری شد
تا سر از گردنش نیندازی
شیخ ایکاش حضرتعباسی
مینمودی کلاه خود قاضی
شیری آیا بهجا گذاشتهای
که کسی با دمش کند بازی؟
فکر نانی برای مردم باش
جای نطق و شعار و جوسازی
منبع: (افاضات آقای هالو ۱۰، محمدرضا عالیپیام. تهران؛ محمدرضا عالیپیام، ۱۳۹۹)