نکته مثبت هفته
خوشبختی محصول يک زندگی هدفدار است، هدف را از زندگی بگيری، حس خوشبختی هم با آن میرود.
حکایت هفته
«کلاس بگذارید»
جراید: «شمسالواعظین اتومبیلی را که با آن به زندان برده شد هل داده بود تا روشن شود.»
علیرغم ایراداتی که به دادگاه شمسالواعظین میگیرند، چهبسا دادگاه بتواند افتخار ما باشد. چراکه همهچیزش در حد اعلا بود. رئیس دادگاه بسیار جدی بود. مو را از ماست میکشید. شمسالواعظین هم سنگ تمام گذاشت. واقعاً یک متهم درست و حسابی بود. میگفت که بیگناهم ولی حاضرم به زندان بروم. سه وکیل هم خیلی جانانه از متهم دفاع میکردند. همهچیز در حد بالا بود. کلاس داشت. متهم حتی سیگار نمیکشید. کلاس را حفظ کرده بود. پیپ میکشید، آن هم با چه ژستی.
عینک هم داشت. پوشش خبری هم مناسب بود. همه روزنامهها بهطور مفصل به دادگاه پرداختند. تلویزیون هم پوشش خبری داد… بعد از دادگاه شمسالواعظین باید به زندان برود. به او میگویند که وثیقه بگذارد و زندان نرود، اما متهم قبول نمیکند و میگوید که باید حتماً به زندان برود. وکیل متهم هم آنقدر بامعرفت است که با وی به زندان میرود.
واقعاً کمتر دادگاهی آنقدر جالب و پر ابهت بود. متهم سوار اتومبیل میشود که به زندان برود، درست همینجا همهچیز خراب میشود، افت میکند و بیکلاس میشود، چراکه هرچه راننده استارت میزند، اتومبیل روشن نمیشود. معمولاً در این مواقع فکر میکنیم نقشهای در کار است تا متهم فرار کند. اتفاق متهم هم از اتومبیل پیاده میشود. کاپشن خود را درمیآورد. فوری پشت اتومبیل میرود و شروع به هل دادن میکند و آنقدر هل میدهد تا به هن و هن میافتد و ماشین روشن میشود و بعد فوری سوار اتومبیل میشود تا به زندان دیر نرسد.
تقاضا و انتقاد از شمسالواعظین این است حالا که مسئولان قوه قضائیه و رئیس دادگاه کلاس نمیگذارند، چرا خودش اتومبیل شخصیاش را نمیآورد تا پس از رساندن مأموران به محل کارشان با اتومبیل شخصی خودش به زندان برود.
هفته را دنبال کنید در: اینستاگرام – تلگرام – توئیتر
«خودی و نخودی»
یکی از اصطلاحاتی که تازگیها در جامعه بسیار رایج شده اصطلاح «خودی» است و مقصود و منظور از آن این است که خودم و خودت.
درگذشته رستورانی به نام «رستوران من و تو» وجود داشت و هرگاه «من» و «تو» با هم متحد میشدند و میخواستند چیزی بخورند به آن رستوران میرفتند.
کسانی هم که بیرون از دایره خودی هستند اصطلاحاً «نه خودی» گفته میشدند که به علت کثرت استعمال آرامآرام «نخودی» شد و مقصود از آن، کسانی هستند که بازی نیستند.
از این نخودیها، آنهایی که به تقسیمبندی خودی و غیرخودی اعتراض دارند «بیخودی» هستند.
منبع: (مو لای درز فلسفه، اردلان عطاپور. تهران؛ نشر علم، ۱۳۹۱)
بیشتر بخوانید: |
لطیفههای هفته
درحالی که اکثر آمریکاییها نمیدونن ایران کجای کره زمین هست، ما منتظریم انتخابات آمریکا تکلیف قیمت ماست و پراید و شورت و میلگرد رو برامون مشخص کنه.
ای کسانی که ایمان آوردید، عمراً بتوانید بخورید و بیاشامید … چه برسد که اسراف کنید … سوره روحانی، آیه ۱۳۹۹ به بعد.
آخر قیامت میشه … اسرافیل شیپور رو میزنه … مردم بازم فرار میکنن میرن شمال!
تکنولوژی اونا: آی پد، آیفون، آی مک…، تکنولوژی ما: آی دلار، آی مرغ، آی کمرم، آی قلبم…
دویست سال پیش وقتی آمریکاییها در لجن و کثافت زندگی میکردند، ایرانیان مسواک میزدند! … ۲۰۰ سال بعد وقتی آمریکاییان کره ماه را فتح کردند، ایرانیان همچنان مسواک میزدند … آخه بهداشت خیلی مهمه!
پسر آدم که قاتل بود … پسر نوحم که با بدان بنشست … پسران ایوبم که یکیشون آدم بود بقیهشون شارلاتان … ۱۱ تا برادر یوسفم که حسود بودن … این از حاصل تربیت پیامبرها، دیگه از بابای من چه انتظاری دارید؟! … انشای یک کودک با موضوع نقش پدر در تربیت فرزندان.
شما سه هزار میلیارد تومان اختلاس کنی بری کانادا … باز لذتش بهپای دزدیدن یه کتلت از پای گاز نمیرسه.
یه زمانی مادرا میگفتن: … اون بی صحاب (گوشی) رو بذار کنار برو سر درست … الآن میگن پاشو اون بی صحاب رو بردار برو سر درست! … گذر زمان همهچیز رو عوض میکنه.
نکته هفته
خوشبختی زمانی به دست میآید که میان فکر، بیان و عمل یک فرد هارمونی باشد.
نقلقول هفته
دیل کارنگی: هنر گوش دادن را فرابگیرید؛ فرصتها گاهی به آهستگی در میزنند.
ضربالمثل هفته
پارسی: در محفل خود راه مده همچو منی را، افسردهدل افسرده کند انجمنی را.
اسپانیولی: اگر میخواهی نیفتی راه میانه را گزین.
شعر طنز هفته
«ای ساقی»
سهم ما پس چه شد از آب حیات، ای ساقی؟!
کشت ما را به خدا فکر ممات ای ساقی!
حکم کردی که فقط با تو بیامیزم و بس
پس بفرما که کنم با همه کات، ای ساقی!
بس که بر سینه زدم سنگ تو را در همه عمر
شدهام مظهر رمی جمرات ای ساقی!
از گناهان نکرده شده بارم سنگین
با چه جرئت بروم روی صراط ای ساقی!
بر من از خط فرودینه فراتر مپسند
سیئاتم شده بیش از حسنات ای ساقی!
مفتی و شیخ و عسس خوب به هم آمدهاند
چشم بد دور ز جمع حضرات ای ساقی
شاهد و مطرب و می جمله مهیّاست ولی
دارد این هر سه برایم خطرات، ای ساقی!
«پیس قوجالدیم بو گوزل مطلبی حافظ بویوروب
منی میخانه ایچیندهن چوله آت، ای ساقی!»
تا که با جوهر می رفع خماری بکنیم
خُم بیاور که مرا نیست دوات، ای ساقی!
بنشین بر سر جای خودت و عشوه مریز!
که بعید است ز تو این حرکات ای ساقی
منبع: (فیضبوک، ناصر فیض. تهران؛ شرکت انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۲)