خبر فاجعه در شبکههای اجتماعی حاکیست که؛ بعدازظهر سوم جون سال ۲۰۲۰ میلادی، یک موتر پر از کارگران افغان که برای کارگیری به ایران رفته بودند در راه توسط سپاه پاسداران ایران گرفتارشده، موترشان به آتش کشیده شد؛ که درنتیجه افغانهای که به کارگری برای پیدا کردن لقمه نان به شکل قاچاقی به ایران رفته بودند زنده در آتش سوختند. این ظلم و جنایت حکومت ایران، با افغانها نابخشودنی است. چند روز پیش کارگران افغان را به دریا انداختند و امروز در آتش!
پولیس ایران تائید کرد که بالای موتر مهاجران افغان در این کشور تیراندازی کرده که منتج به آتش گرفتن موتر شده است. این یک جنایت است که شنیدن و دیدنش انسان را به لرزه میآورد.
مردم افغانستان از جنایات پی در پیِ زمامداران ایران سخت متأثر و اندوهگین بوده، موج اعتراضاتشان را در صفحات اجتماعی، رسانههای صوتی، تصویری ابراز نموده با ارسال پیامها، تصاویر و تظاهرات در مقابل سفارت ایران در کابل، اعمال ضد انسانی حکومت ایران را تقبیح نموده تا به گوش جهانیان نیز برسد.
گفتهها و درد دل هموطنان درد دیدهٔ افغان ما حاوی رنج، غم، فقر، آوارگی و درماندگی ملت بیچارهٔ است که شکار قدرتطلبان و خوداندیشان و بیگانان شده است.
هفته را دنبال کنید در: اینستاگرام – تلگرام
سوختم
آتش گرفتم آب را بر روی من بستند
این کوفیان بار دگر هر وعده بشکستند
در جام خود، با ادعا خون مرا ریزند
در انتظار این کباب جان من مستاند
دود تن من میرود تا آسمان امشب
من سوختم آنها به جشن سور پیوستند
هرگز حسین اینجا نمیآید تو باور کن
اینجا یزید و شمر را دیدم که بنشستند
آری علی، مولای من غمگین و در سوگست
حیف علی که پیروانش این گروه هستند
«لینا روزبه حیدری»
کمی آب بیاور که سوختم
در یزد ایران سوختم، در کراچی پاکستان سوختم، در مرز یونان سوختم،
در داخل کانتینر، در مرز آلمان و فرانسه سوختم.
در خانه خودم سوختم.
در دره قیاق غزنی سوختم، در جل ریز میدان وردک سوختم، در تاکستانهای شمالی سوختم، در شهر مزار شریف سوختم.
در میدان فوتبال، والیبال و مراسم جنازه در مشرقی سوختم.
در قریهجات هلمند، قندهار، زابل، خوست و لقمان سوختم.
در مراسم جنازه و عروسی سوختم، در شفاخانه سوختم.
در شهر سوختم و در قریه سوختم.
راه پایان اینهمه مشکلات، فقط داشتن دولت مسئول و پاسخگو است.
آب بی آورید که من سوختم.
بیشتر بخوانید: |
مهاجر به شعله سوزد
تو ببین جوان افغان که به خون تپیده امشب
تو ببین به شعله آتش که جگر دریده امشب
به دو چشم خود بدیدم که مهاجران افغان
که چنین به شعله سوزند که جهان ندیده امشب
تو خبر بگو به تهران، تو مسوز جوان افغان
که به کارد به استخوانم، به جگر رسیده امشب
تو بگو نکاح نبندید که جوان تازهداماد
تو ببین حنا به دستش، کی کفن بریده امشب
تو رسان پیام افغان که رسد به گوش آخوند
تو بخوان شعر نوری، ز قلم چکیده امشب
«بکتاش نوری»
سوختم در آتشت
سوختم در آتشت، تو سوختی در نفرین من
جور نمیآید به هم این کیش تو و دین من
گاه مسلمان میکشی، گاه مرگ بر امریکا کنی
حیلهات را میشناسم و مردم مسکین من
بهر فقر و یافتن نان، کردم برایت دست دراز
قطع نمودی دست من از شانه و آستین من
هم جوانان را کشاندی، سوی فساد و اعتیاد
هم غلام حلقه به گوشت شد، ملای دین من
ظلم نمودی بر سرم، من ظلم تو بر جان خرم
تا دمی محفوظ بماند طفل اندوهگین من
آب را از ما ربودی آتشم روشن کردی
آب بی آور سوختم همسایه یی ننگین من
«زهره مهرجو روفیان»
انسانم آرزوست
تو میگفتی که هستی همزبانم
چسان آتش زدی بر جسم و جانم
ندادی قطرهٔ آبِ به دستم
به نامردی چنین بستی دهانم
«نیما خاموش»
عامل اینهمه بدبختی، ویرانی، فقر، دربهدری، زنده سوختن و زنده در آب غرق شدن این نسل کیست؟
جنگ، نفاق، برادرکشی، خودخواهی، قدرتطلبی سلطه جویان است که باعث قتل، فرار، آواره و بیجا شدن مردم این سرزمین گردیده است.
به امید اتفاق، اتحاد، قطع جنگ، خونریزی، صلح، آرامش و برگشت هموطنان آوارهٔ ما به کشورشان.
یک نظر
بازتاب ها: نگاهی به یک فاجعه: چرا و چگونه مهاجران افغان در آتش سوختند