سجاد صاحبانزند|
این روزها «هفته» عزیز ما دوازده ساله میشود که شاید سن زیادی برای یک مجله به حساب نیاید، اما وقتی به این نکته توجه کنیم که این نشریه، در ولایتی خارج از ایران، آنهم نه ولایتی که مرکز فارسیزبانهاست، منتشر میشود، همین دوازده سال هم خیلی زیاد است. «هفته» دقیقا شبیه افرادی است که سن شناسامهایشان کمتر از سنی است که تجربه کردهاند. «هفته» خیلی بیشتر از دوازده سال تجربه کرده و درد کشیده است.
وقتی با این نگاه به «هفته» نوجوان نگاه میکنم، هم خوشحال میشوم و هم در درونم غمی بزرگ را احساس میکنم. خوشحال میشوم چرا که این نشریه مستقل خارج از ایران، توانسته به هر حال دوام بیاورد و در درونم افسوس میخورم که چرا ما هوای این نهال شکستنی را نداریم. تا کنون از خودتان پرسیدهاید که سهم شما در این نشریه چیست؟
هفته را دنبال کنید در: اینستاگرام – تلگرام
ما نشریات بسیار معدودی در مونترال داریم. حتی اگر تمام نشریات کاغذی، الکترونیک، کانالهای تلهگرامی رسمی و غیررسمی و در نهایت تمام صفحات مجازی ایرانیان کبک را در نظر بگیرد و کسانی که این رسانهها را هدایت میکنند، به تعدادی کمتر از پنجاه نفر خواهید رسید. همه این افراد کم یا زیاد میخواهند به آگاهی جامعه ایرانیان کبک کمک کنند. از خودمان پرسیدهایم که خود ما چقدر میخواهیم به خودمان کمک کنیم؟
برای آنکه موضوع را باز کنم، مجبورم کمی از زاویه بازتر به قضیه نگاه کنم. یک صفحه گوگل یا هر جستجوگر دیگر را باز کنید. یک کالای فرهنگی را به زبان فارسی جستجو کنید، مثلا یک کتاب، یک آلبوم موسیقی یا یک فیلم را. معمولا بعد از نوشتن اسم اثر، گوگل به شما چیزهایی را پیشنهاد میکند. در موارد بسیاری دیدهام که «… دانلود رایگان» را بعد از هر کیلدواژهای به من پیشنهاد کرده است. چرا؟
ما ایرانیها دوست داریم، عادت کردهایم و در خونمان جاری شده که باید آثار فرهنگی-هنری را به رایگان داشته باشیم. گمان میکنیم که اگر حتی یک سنت برای یک اثر فرهنگی بپردازیم، ضرر کردهایم. آیا روزنامهنگاران و هنرمندان ماهی قرمز هستند که برای ادامه حیات فقط به آب تنگ قناعت کنند؟ حتی همان ماهی قرمز هم به کمی غذا احتیاج دارد و به اینکه هفتهای یک بار آب تنگش را عوض کنند.
چه کسی آب تنگ ما روزنامهنگاران را عوض میکند؟ چه کسی به این توجه میکند که روزنامهنگاران هم باید اجاره خانه بدهند، چیزی بخورند و چیزی بپوشند؟ چه کسی؟ آنوقت دیدهام که برخی از دوستان ما با شکمی سیر از «هفته» و دیگر نشریات ایرانی مونترال انتقاد میکنند که چرا محتوایی قوی ندارند؟ باور کنید با داشتن یک پراید حلبی، نمیتوان به جنگ لامبورگینی رفت.
بیشتر بخوانید:
|

شاید بسیاری از شما توجه نکردهاید که «نوروززمین» هفته گذشته فعالیتش را برای مدتی متوقف کرد، چرا که از پس پرداخت اجاره ملکش بر نمیآمد. روزهایی را به یاد میآورم که خسرو با کلی شور و هیجان میخواست «نوروززمین» را راهاندازی کند. به او گفتم که چگونه میخواهد از پس هزینههایش برآید. با خوشبینی همیشگیاش گفت که اگر فلان تعداد عضو شوند و فلانقدر از برگزاری مراسم فرهنگی عایدش شود، «نوروززمین» سرپا خواهد ماند.
تعداد افرادی که قرار بود عضو شوند و درآمدی که قرار بود از برپایی مراسم فرهنگی حاصل شود، به هیچ وجه رویایی نبود، اما همین تعداد اندک هم عضو نشدند. نتیجه این شد که ادامه حیات «نوروز زمین» با وقفه همراه شد، هر چند که خسرو نخواست تا از این بیمهری بگوید و تقصیر را به گردن کرونای بیچاره انداخت.

بگذارید بیپرده حرف بزنم. اگر ما فقط ده درصد هزینه باربکیومان را هزینه یک کار فرهنگی میکردیم، اگر ما هفتهای یک دلار برای یک کار فرهنگی کنار میگذاشتیم، اصلا هفتهای یک دلار نه، ماهی یک دلار، این روزها «هفته» و دیگر رسانههای مونترالی از پس پرداخت یک حقوق بخور و نمیر نویسندگانشان بر میآمدند و نویسنده حرفهای داشتند، نه اینکه نویسندگان «هفته» در کنار هزار و یک کار دیگر، باید نویسنده و خبرنگار هم باشند.
بگذارید یک مثال برایتان بزنم. فوتبال بوندسلیگای آلمان قرار است بدون تماشاگر برگزار شود. برگزاری یک مسابقه فوتبال بدون تماشاگر، یعنی از دست رفتن درآمدی که از فروش بلیت به دست میآید. یعنی هیجانی که تماشاگران به بازی میدهند. شاید بسیاری از شما خوانده یا شنیده باشید که تعداد زیادی از طرفداران موشنگلادباخ، از باشگاه خواستند تا تصاویرشان روی مقوا چاپ شود تا ورزشگاه خالی به نظر نرسد. آنها برای حمایت تیم مورد علاقهشان نزدیک ۲۰ یورو هزینه کردند.
ما برای یک زندگی بهتر، به سرزمینی دیگر مهاجرت کردهایم، اما هنوز بسیاری از عادت بد گذشتهمان را حفظ کردهایم. حتی بسیاری از خصلتهای خوبمان را هم از دست دادهایم. باور کنید اگر اینجا کاناداست، به دلیل فرهنگی است که مردمش داشتهاند. به دلیل توجهی است که به دانستن، به خواندن و شنیدن داشتهاند.
بیاییم بیشتر بخوانیم، بیشتر بشنویم، بیشتر نگاه کنیم. بیاییم ارزش چیزها را بیشتر بدانیم. بیشتر سینما برویم، بیشتر کتاب بخریم، بیشتر موسیقی خوب گوش کنیم. بیاییم این بار که به کاسکو رفتیم، سری هم به بخش کتابهایش بزنیم. بگذاریم فرزندانمان با خواندن، دیدن، گوش کردن و دانش بزرگ شوند. بگذاریم در آینده به «هفته» و دیگر نشریات جامعه ایرانی کانادا ببالند و خجالت نکشند از اینکه ایرانی هستند.
2 نظرات
بازتاب ها: بحث آزاد: آزادیخواهی و مقابله با تبعیضنژادی
بازتاب ها: دوازده سال پیش و آن روز اول؛ تولد هفته مبارک باد!