محمد سلیمانی، روزنامهنگار ساکن تورنتو|
بخش «خوانندگان» هفته متعلق به خوانندگان است. تنها محدودیت انتشار مطالب در این صفحه قوانین کاناداست. سلیقه سردبیر و دستاندرکاران هفته در انتشار مطالب در این بخش تأثیری ندارد.
اخلاقا باید پذیرفت که آقای حامد اسماعیلیون و دیگر خانوادههایِ عزیز-از-دست-داده در موقعیتی بسیار شکننده و زجرآور قرار دارند، هستی آنها به آنی دچار دگرگونی وصفناپذیر گشته است. باید پذیرفت در چنین شرایطی که وزنه احساس سنگینتر از تعقل و اندیشیدن است کوچکترین لغزش، انسان را به سرزمین خودخواهی، دنبالهروی کورکورانه و اسارت در فضایی که اطرافیان مقابل پای او قرار میدهند پرتاب خواهد کرد.
هفته را دنبال کنید در: اینستاگرام – تلگرام
من در خلوت خود چند بار کوشیدم خود را در جایگاه آنها قرار دهم تا مگر به حس و حال، و نیز چیستی و چرایی سنجه آنها در گزینش راه مقابله با این حزن سنگین پی ببرم. بیشک در چنین موقعیتی، نمیتوان میزان اندوهی که هر باره یادها و خاطرهها و فضای ناسالم اطراف آگاهانه یا ناآگاهانه برحجم آن میافزایند تصور و محاسبه کرد اما در کنار این شکنجهی روحیِ کشنده یک لحظه جرقه این فکر و پرسش در انسان زده خواهد شد که این ماجرا تنها به من و جمهوری اسلامی محدود نمیماند و خواسته یا ناخواسته جان ۸۰ میلیون انسان دیگر بچه، زن، مرد، پیر و جوان در میانه آتش خشم انتقام من از جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند تکلیف آن جانهای بیگناه در این میانه چه میشود؟ آیا تصمیم نهایی من، بیانگر فاصله فرهنگی و اخلاقی من با جمهوری اسلامی خواهد بود یا شباهتهای انکارناپذیر من با آن پدیده بیاخلاق را آشکار خواهد کرد؟ از این لحظه به بعد، نقش اخلاق در من پر رنگ گشته نه تنها بر آتش حس انتقام و کینهورزی کور آب سردی میپاشد بلکه از حس خودخواهانه انتقام که لحظهای در من جرقه زد، در مقابل تصویر ذهنی عزیزان از دست داده خود احساس شرم میکنم چرا؟ چون من میدانم اتخاذ هر تصمیمی به بازگشت عزیزان من نخواهد انجامید، متاسفانه بهر جهت عزیزان من دیگر باز نخواهند گشت اما من با یک رفتار نیاندیشیده که به نابودی ملتی خواهد انجامید نه تنها باقیمانده عمر را با احساس گناه و عذاب وجدان سپری خواهم کرد بلکه به تکرار و استمرار اخلاق و منش جمهوری اسلامی یاری میرسانم. آنجا است که من باید بتوانم تفاوت ماهوی فرهنگ خود با جمهوری اسلامی را بر سریر آزمون گذارده تفاوتها را جهانی کنم. آنجا است که من کارت برنده اخلاق بدست گرفته نه تنها در عمل بیاخلاقی و حقارت جمهوری اسلامی را در معرض دید جهانیان قرار میدهم، بلکه از دل این حزن سنگین، بذر اقتدار رای، اخلاق و میهن دوستی را در دل نسل جوان کشور میافشانم. اما تمام این تفکرات «شاعرانه» را نیاز به استقلال رای، توان تمیز سره از ناسره و سنگینی مهر میهن در دل است. بدون این پیش شرطها، و با وجود دوستاننابابِ وابسته اطراف، جز حس انتقام، کینهورزی و خونریزی، حاکم روح آدمی نتواند بود. بعبارتی، علیرغم تظاهر به اختلاف با جمهوری اسلامی به استمرار و قوام ساختار اخلاقی او پرداختهایم.
آقای حامد اسماعیلیون نخست باید، چیستی و کیستی خود را با خود روشن کرده، دریابد کجای جهان اخلاقها و منشها قرار گرفته است . اگر فرزند او در قید حیات میبود و این حادثه ناگوار برای دیگری رخ میداد آیا به فرزند خود درس انتقام و خون میداد یا آنکه او را فراتر از مرز تفکرات کهنه، عامیانه و جهتدار به پرواز در میآورد. اسماعیلیون و دیگر داغداران باید در خلوت خود به این نکته و آیندهای که پیش پای آنها است بیاندیشد!
بیشتر بخوانید: |
درود
صرفنظر از دیدگاه شخصی
فکر میکنم لابلای چیدمان مودبانه ی کلمات، خشمی ترسیده و تساهلی کم رمق رو از گفتارهای بی پروای این جناب، با سلیقه ای از تاریخ جا مانده و از فراموشی لذت برده پنهان میکنین.
نوشته تون در لابلا رنگی نیم عیار، لرزان و طعنه آلود داره برای مخاطبینی که جنس و همت قلم رو کارورزی میکنن.
من بضاعت این متن رو بیشتر از جنس وبلاگ و دلنوشته ی شخصی دیدم تا گزیده ای محکم، مستند و قابل اقناع.