لاله رهبین |
فرانسیس بیکن، فیلسوف بریتانیایی، در مورد انتقام گفته است: «آن کس که به انتقام فکر میکند، زخمی را که به مرور خوب میشود را تازه نگاه میدارد.»
روش انتقام سالم را فرانک سیناترا (خوانندۀ فقید) در یک جمله بیان کرده است:
«بهترین انتقام، دستیابی به موفقیت بزرگ است.»
بار دیگر که احساس کردید شاخکهای تاریک انتقام در روحتان سرک میکشد، این حس قوی را در دست بگیرید و آن را به سمت و سوی موفقیت جهت دهید.
- از این نیرو در جهت اهدافتان استفاده کنید.
- از این نیرو در جهت به دست آوردن آنچه میخواهید استفاده کنید.
- از این نیرو در جهت رشدتان استفاده کنید.
این مشکل به خصوص در کسانی که علیه والدین خود خشم ناخودآگاه دارند بسیار به چشم میخورد. آنها سعی میکنند با گفتن، «والدین من حداکثر تلاش خود را کردند که والدینی خوب باشند و من حق ندارم که از دستشان عصبانی باشم»، احساسات ناخوشایند خود را انکار کنند.
اما حقیقت این است که حتی والدینی که بیشتری تلاش خود را برای خوب بودن میکنند، گاهی اوقات فرزندان خود را از لحاظ احساسی آزار میدهند، حتی غیرعمدی. مثلاً حتی اگر بهترین دوستتان هم باشد که پایتان را لگد کرده است، اما هنوز هم پایتان درد میکند، درست است؟ روش درمانی این است که همه آسیبهای دوران کودکی خود را قبول کنید، والدینتان را مقصر نکنید و اجازه بدهید که نور صداقت زخمهایتان را التیام دهد.
آنوقت میتوانید همه آسیبهایی که دیگران به شما وارد کردهاند را پذیرفته و بعد بتوانید که آن افراد را ببخشید.
همه اینها نشان میدهد که توصیه مشهور «ببخش و فراموش کن» چندان درست نیست. فراموش کردن در زبان روانشناسی سرکوبی نامیده میشود. وقتی چیزی سرکوب میشود، فقط در سایههای تاریک ذهن ناخودآگاه همراه با همه احساسات وابسته به آن میماند. و تازمانیکه آن احساسات، مثلاً عصبانیت، به طور مخفیانه در ناخودآگاه شما باشند، بخشش واقعی غیرممکن خواهد بود.
در چنین مواردی که خیانت شخصی درمیان است یک واقعیت مهم را به یاد داشته باشید:
«بخشش مثل فراموش کردن نیست»
بخشیدن یعنی اینکه دیگر نخواهید انتقام بگیرید و نخواهید ببینید که متهم هم مثل شما چنین آسیبی ببیند. اما بخشش کور نیست. چون اعتماد از بین رفته است نمیتوانید آنچه اتفاق افتاده را فراموش کنید. بااینکه ممکن است کسی که به اعتماد شما خیانت کرده را بخشیده باشید، اما اعتماد شما به آن فرد دیگر از بین رفته است.
اعتماد فقط با گذر زمان و تدریجاً دوباره برمیگردد. باید دوباره نسبت به فرد مورد نظر شناخت پیدا کنید. مسئله ناراحتکننده این است که با درسی که میگیرید باید این واقعیت را قبول کنید که دیگر نمیتوان به آن فرد اعتماد کرد. از طرف دیگر، برای اینکه اعتماد بین شما دو نفر دوباره رشد یابد مستلزم این است که آن فرد واقعاً پشیمان باشد و به طور کامل اعتراف کند و جبران خسارت نماید.
چند پیشنهاد
اگر فقط به فکر رضایت خودتان باشید، بخشش واقعاً دشوار خواهد بود. پس سعی کنید به این توصیهها فکر کنید:
- چطور انرژی زنده نگه داشتن یک کینه همه قدرتتان را خالی میکند.
- چطور میل به انتقامجویی آلودهتان میکند و به طور ناخودآگاه به فردی تبدیلتان میکند که به اندازه همان کسی که آزارتان داده، پرآزار و بدطینت خواهید شد.
- شرایط نامساعد زندگی و ضربههای روحی و و روانی که به فرد قربانیکننده انگیزه داده است.
مهم نیست که دیگران چه کاری در حقتان بکنند، هیچکس نمیتواند ظرفیت و قابلیت خوب بودن را از شما بگیرد. فقط خودتان هستید که میتوانید آنرا کنار بگذارید.
اگر تا به حال در حق کسی بد کردهاید، تنها کاری که میتوانید بکنید این است که از عملتان احساس ناراحتی کنید. در ناراحتی و غم میتوانید عذرخواهی کنید، رفتارتان را اصلاح کنید، چه طرف مقابل شما را ببخشد چه نبخشد.
اما اگر به خودتان آزار رسانده باشید چه؟ اگر باور داشته باشید که میتوانید خودتان را ببخشید، مطمئن باشید که فقط خودتان را گول زدهاید. بااینکه رفتارهای خودویرانگر نشاندهنده عصبانیت نسبت به خود است اما در واقع نمود عصبانیت از کسی دیگر به خاطر کاری است که در حقتان کرده یا نکرده است. اینطور به نظر میرسد که انگار تاثیرات آن آسیب اصلی را وسعت دادهاید و ناتوانی خود را به چشم کسی که آزارتان داده آوردهاید تا ببیند که چقدر آسیب دیدهاید. قبول آن شاید خوشایند نباشد اما واقعیت این است که با این روش شما به طور ناخودآگاه از ناتوانیتان بعنوان یک شکل زیرکانهتر از انتقام استفاده میکنید که خود نوعی نفرت است. برای اینکه زخم اصلی التیام پیدا کند، باید میل شخصی خودتان برای رضایت را کنار گذاشته و نه خودتان را بلکه آن کسی که آزارتان داده را ببخشید.
یک توضیح شخصی
«من همه این مقاله را خواندم. من در بخشیدن مادرم مشکل دارم چون مادرم قبول نمیکند که به همه ما بچههایش آزار رسانده و درواقع بعضی از خواهر برادرهایم طوری وانمود میکنند که انگار اتفاقی نیفتاده و آن آزار احساسی را برای فرزندان خودشان هم تکرار میکنند. مشکل من این است.»
بخشش مثل هدیهای است که به کس دیگری میدهید. بخشش عمل اراده خودتان است. بخشیدن مادرتان به این بستگی ندارد که او اشتباهش را پذیرفته است یا نه. اما رسیدن به چنین نقطهای باعث میشود فرد فکر کند، «اگر نمیتوام از کسی که به من آزار رسانده رضایت داشته باشم، با دردم چه باید بکنم؟» پاسخ این سوال کاملاً احساسی است. بخشش از ناراحتی شما به وجود میآید. نه ناراحتی از کارهایی که کردهاید، بلکه ناراحتی از این واقعیت که همه آدمها حتی خود شما قابلیت آزار رساندن به دیگران را دارند. خوب به جملهام دقت کنید: «حتی خود شما» به همین دلیل است که برای خواهر برادرهایتان ساده است که مادرتان را آزاررسان ببینند؛ اما قبول اینکه خودشان هم همان مقدار ظرفیت را برای آزار رساندن به دیگران دارند دشوار است. در واقع، هرکسی که قربانی چیزی شده است، نیازی انسانی به دریافت غرامت دارد و برای شما قبول اینکه خودتان و فرد آزاررسان هیچ فرقی با هم ندارید کمی وحشتآور است.
واقعیت این است که بعنوان یک انسان شما و مادرتان تفاوتی با هم ندارید. او برای انتقام گرفتن از همه آزاری که در دوران کودکی به خودش رسیده، به طور ناخودآگاه به شما آزار میرساند. و شما هم برای انتقام گرفتن از آزارهایی که در کودکی متوجهتان بوده، نمیخواهید او را ببخشید. و این واقعیت که خواهر برادرهایتان هم همان آزارها را تکرار میکنند ثابت میکند که هیچ تفاوتی با مادرتان ندارند.
اما این واقعیت به آن معنا نیست که درد شما واقعی نیست. به این معنی هم نیست که مادرتان مسئول کارهایی که انجام داده نمیباشد.
اما اگر بتوانید درک کنید که همه کارهایی که او انجام داده، باوجود مسئولیت شخصیش، به خاطر زخمهایی بوده که خود در کودکی خورده، آنوقت میتوانید خودتان را در او ببینید و در ناراحتیتان او را ببخشید. در بخشیدن او در آخر برای خودتان هم احساس بخشش میکنید و خودتان را از سنگینترین بار دنیا یعنی نفرت رها میکنید. و به این ترتیب میتوانید در خودتان آنچه را که همیشه از مادرتان میخواستید را پیدا کنید: عشق واقعی.
منبع: http://www.mardoman.net
بیشتر بخوانید: |
در جهانی زندگی میکنیم که رویدادهای آن خشم و انتقامجویی را تصدیق میکند. در جهانی زندگی میکنیم که اغلب ساکنانش بیوقفه در حال جنگ و جدالند. در حقیقت جنگ ابزار نهایی انسان برای برخورد با اختلاف نظر است. جنگ بین کشورها توسط افرادی که از صلح و صفای باطنی برخوردار نیستند، برانگیخته میشود. گاه جنگ برای حل و فصل بعضی مسائل از قبیل: فقر، مواد مخدر، بیسوادی و گرسنگی مورد استفاده قرار میگیرد. این نکته جالب توجه است که ما استادان بزرگ معنوی را که به عفو و گذشت تاکید میکنند، عبادت میکنیم و مدعی هستیم که آنان را دوست داریم و به ایشان احترام میگذاریم با وجود این وقتی باید به پیروی از گفته این بزرگان بخشش کنیم به جنگ و انتقامجویی روی میآوریم.
انتقام ناشی از افکاری است که از مقصر دانستن دیگران منبعث میشود. در حقیقت، مقصر دانستن در دنیای درون در شکل و سیمای انتقامجویی در دنیای برون ظاهر میشود. افرادی که انتقامجویی را راه و رسم زندگی خویش قرار دادهاند و مقدسترین شعایر مذهبی را نقض میکنند، دیر یا زود در مسیر زندگی، علیل و زمینگیر میشوند.
در شرایطی که هر روز دامنه جنگ و خشونت فراگیرتر میشود، این پرسش مطرح است که ما بعنوان خانواده بشریت، از این موقعیت چه درسی باید بگیریم؟ در واقع بقای ما و نسل آینده متکی به یافتن پاسخی مناسب به این پرسش است.
همه روزه میشنویم افرادی که به نوعی حقوقشان پایمال شده است میکوشند با انتقام گرفتن، صدمات و جراحات وارده را التیام بخشند. خانواده این قربانیان از خشم و غضب سرشارند و شعلههای انتقام در قلبشان زبانه میکشد. غافل از اینکه سموم حاصل از این احساسات تند و نفرت انگیز ضرر و زیانش دست کم معادل صدماتی است که به عزیزان آنان تحمیل شده است، گاه پس از انتقامجویی هنوز کینه و دشمنی فرد قربانی را آزاد نمیگذارد.
روان این آدم تحت تاثیر سموم ناشی از خشم ناتوان شده و این انگلها اجازه نمیدهند که به زندگیش فارغ از درد و رنج ناخواسته ادامه دهد. در واقع او نه تنها بوسیله فرد خلافکار بلکه بوسیله نیازش به انتقامجویی قربانی میشود.
با مقصر دانستن دیگران در قبال شرایط کنونی زندگیتان به خشم و کینهجویی خود خوراک میرسانید و آن را چاق و فربه میکنید.
بکوشید این عقیده را از ذهن دور کنید که دیگران باید بر حسب میل و سلیقه شما عمل کنند. این نکته را درک کنید که عقیده شما نسبت به آنان، تغییری در رفتارشان پدید نمیآورد. با پیروی از توصیه تمام رهبران معنوی، حتی در قبال افرادی که ظلم و ستم به شما روا داشتهاند، ذهنتان را از عشق و محبت سرشار سازید. بدینسان خشم و انتقامجویی را از قلمروی ذهن زدوده و به آرامش روحی و غنا و برکت خواهید رسید.
وقتی به خودتان بیاموزید که چگونه مخالفت و نفاق را از ذهن دور کنید و به جای آن هماهنگی و توازن بنشانید، دیگر خشم را بعنوان یک شیوه برخورد انتخاب نمیکنید. به مجرد اینکه از ته دل قلم عفو بر کردار ناپسند دیگران بکشید و مسئولیت تمام ابعاد حیات درونی خویش را به گردن بگیرید، خشم و کینه جویی از وجودتان تارومار خواهد شد.
سرانجام وقتی ذهن را به طور کامل از خشم و خصومت پاک و مصفا کنید، دیگر هرگز تحت تاثیر نیاز به انتقامجویی زندگی خود را به بیراهه نمیکشانید. دیگر تمایلی ندارید سرنخهای زندگی تان را به دست افرادی بسپارید که به رغم شما در حقتان ستم روا داشتهاند. بلکه از طریق فرآیند بخشودن از صلح و صفای باطنی انباشته میشوید و در مسیر اشراق و روشنبینی گام برمیدارید.
برگرفته از کتاب: «باور کنید تا ببینید»
مولف: وین دایر
انتقام عین عدالت است کسی که ظلمی را قبول کند تا أخر عمرش احساس ناراحتی خواهد کرد و فقط با انتقام است روحیه درست پیدا می کند گناهکاران باید مجازات شوند وگرنه دنیا پاک نمی شود.