عددها، چه راحت نقابی میشوند برای فریفتنِ ما. اما این یکی فرق دارد. آن پرواز، آنقدر آدم و اسمِ آشنا برای ما قطار کرده که دریافتهایم دنیای ایرانیها، هر طرفِ این جهانِ خرابآباد که باشند چقدر کوچک است؛ چقدر ناامن و چه بههمتنیده.
در ۷۵۲ تهران-کیِف، دهها عزیز ما به امید فردایی بهتر راهیِ مقصدی دور بودند و راهِ ناتمامشان واژه را از ما میگیرد. گیرم که عمری دل در گروِ واژه زیسته باشیم…
این داغ را در عمق جان میچشیم: با سکوت، با گریه، با خشم و با هزار حس عجیب. و تسلیت، ابداً واژهای نیست که به کار آید. نه برای نویسندهٔ دوستداشتنیمان حامد اسماعیلیون و نه هیچیک از بازماندگانِ این فقدان عظیم.
تکتک اعضا و گردانندگان سماک، تسکین یکایک بازماندگان (همشهریان، هموطنان، همزبان) و همهٔ آسیبدیدگان را از صمیم دل طلب میکنند و اعلام برنامههای جدید را به زمانی دیگر وامیگذارَند.