انگیزه، اولین پله برای یادگیری است
بسیاری از دانشجویان اصلاً درس میخوانند تا روزی درس بدهند. برای آنهایی که رؤیای استاد شدن را در سر میپرورانند خواندن گفتگو با کسی که بهتازگی همین مسیر را طی کرده، میتواند جذاب و آموزنده باشد. دکتر احمد شکیبایینیا، استاد بخش مهندسی عمران دانشگاه پلیتکنیک مونترال است. او که دکترای خود را در رشته مهندسی عمران در دانشگاه رجاینا (Regina) دریافت کرده و فارغالتحصیل کارشناسی و کارشناسی ارشد از دانشگاههای کرمان و امیرکبیر است. او همچنین سابقه کار با مراکزی چون «مرکز تحقیقات اثرات تغییرات آب و هوایی در دانشگاه ویکتوریا» و نیز شرکت مشاور SNC-Lavalin را در کارنامه خود دارد.
اگر دانشجویی قصد دارد بعد از پایان تحصیلات وارد کار آکادمیک شود و به عنوان استاد دانشگاه کار کند، بهتر است از همان زمان تحصیل، تجربه کار و ارتباط با صنعت را داشته باشد. این موضوع باعث میشود که استاد خیلی سریع بتواند پروژههای عملیاتی و تحقیقات کاربردی طرح کند و در دانشگاه و صنعت همزمان پیشرفت کند. |
رشته تحقیقاتی شما؟
رشته تحقیقاتی من در شاخه مهندسی عمران-آب قرار میگیرد و بهطور تخصصیتر هیدرولیک محاسباتی است که عملاً کاربرد مکانیک سیالات در بحث آب است. من بهطور تخصصی بر روی یک سری روش عددی کار میکنم و متدهایی برای حل مسائل جریان سیالات توسعه میدهم بر پایه روشهای «بدون شبکه» که متفاوت با روشهای سنتی شبکه محور هستند. البته برای کارهای کاربردی از مدلها و نرمافزارهای تجاری هم استفاده میکنیم.
پس کارتان بهنوعی خیلی به شاخه سیالات مهندسی مکانیک نزدیک است…
بله کارم خیلی به مکانیک نزدیک است. کاربرد کار من بیشتر سیالات چندفازی است. من البته به کاربرد این مسائل درزمینهٔ عمران و آب علاقهمند هستم، مثلاً انتقال ذرات رسوب شده که در مکانیک معادل آن مادههای گرانولی است. بیشتر کار من چیزی بین مهندسی مکانیک و مهندسی عمران-آب است.
آیا ارتباطات صنعتی هم در این زمینه با شرکتهای مختلف دارید؟
من هم درزمینهٔ تحقیقات پایه کار میکنم و هم کاربردی. تحقیقات پایه با توجه به اینکه زمانی طول میکشد تا جواب خود را پس دهند اندکی زمان میبرد تا وارد صنعت شوند. ولی یک سری تحقیقات کاربردی هم دارم که مشکلات کوتاهمدتی که وجود دارد را برطرف مینماید که با بخش خصوصی و دولتی کانادا در این زمینهها زیاد کار میکنم.
از مسیرتان تا استاد شدن برای خوانندگان جوان ما بگویید؟
من از همان اول هدفم این بود که وارد محیط آکادمیک بشوم و بمانم. من بعد از دوره دکترا در همان دانشگاه رجاینا به مدت کوتاهی برای Postdoc ماندم و به توصیه استادم برای مدت کوتاهی، حدود یک سال، در صنعت کارکردم، دلیلش هم آن بود که معتقد بودند که اگر شما تجربه صنعت داشته باشید مزیت خیلی زیادی برای کار آکادمیک خواهی داشت برای اینکه ارتباطات صنعتی خواهی داشت و با صنعت هم آشنایی پیدا میکنی. بعدازآن یک پستداک در حدود سه سال در ویکتوریا بودم و بعدش هم آمدم به دانشگاه پلیتکنیک.
از اول قصدتان آمدن به کانادا بود؟
شما خودتان میدانید که کشورهایی مثل کانادا، امریکا و استرالیا سیستم آموزشی خوبی دارند و مهاجرپذیر هم هستند. چرا حالا کانادا … خب من اتفاقاً فرصتی هم داشتم که به استرالیا بروم ولی مسیر زندگی بعضی وقتها طوری میشود که شما باید انتخاب کنید. آمریکا را اصلاً اقدام نکردم به دلیل مشکلات ویزا و اینکه شنیده بودم دانشجوهایی که آنجا هستند بهراحتی نمیتوانند خانواده خود را ملاقات کنند. ریسک نکردم و پیشمان هم نیستم. درست است که درآمد در آمریکا بیشتر است و درزمینهٔ تحقیقات هم فعالترند ولی خب همه زندگی فقط درآمد نیست و رفاه روحی و اجتماعی هم مهم است و کانادا در این زمینه مزایای بیشتری دارد.
با زبان فرانسه دانشگاه پلیتکنیک چطور کنار آمدید؟ آیا از قبل فرانسه میدانستید؟
من وقتی آمدم پلیتکنیک زبان فرانسه اصلاً نمیدانستم. الان تقریباً یک سال گذشته است و زبان فرانسهام تقریباً خوب شده است. اینجا به من فرصت دادند که فرانسه یاد بگیرم. اینجا یک دانشگاه فرانسه زبان است، شما برای تدریس فرانسه لازم دارید ولی برای کار تحقیقات نیازی نیست، الان من در پلیتکنیک به زبان فرانسه درس میدهم، کمی در یک سال مشکل است ولی با تمرین و تکرار قابل انجام است.
با توجه به تجربه خودتان به کسانی که بخواهند در زمان کوتاهزبان فرانسه یاد بگیرند چه پیشنهادی دارید؟
فرانسه مثل هر زبان دیگری تمرین بسیار زیادی میخواهد و اینکه انگیزه یادگیری آن را داشته باشید. ما در دوران مدرسه آموزش انگلیسی داشتیم ولی تقریباً چیز زیادی یاد نگرفتیم به این دلیل که نه کسی علاقه زیادی داشت و نه تمرینی وجود داشت. وقتی انگیزه باشد تمرین و تکرار پشت آن است و وقتی تمرین و تکرار باشد یاد میگیرید.
حرفی برای دانشجوهایی که اینجا در غربت زندگی میکنند…
حسنی که جامعهاینجا دارد این است که به کیفیت زندگی خیلی اهمیت میدهد درنتیجه شما خارج از درس اگر با برنامه باشید میتوانید خیلی فعالیتهای مختلفی انجام دهید که میتواند علایقتان باشد، یا تفریح و یا یک کار اضافه یا هر چیز دیگری. برخلاف اینکه در ایران نه وقتی هست و نه امکاناتش و اینکه دانشجو از عهده همه این کارها برنمیآید. اینجا خیلی چیزها با توجه به اینکه از طریق دانشگاه سازماندهی میشود برای دانشجوها با هزینه کمتری در دسترس است. بعلاوه اینکه ما با توجه به اینکه در کانادا جمع کوچکی هستیم نیاز داریم که به یک جامعهای متعلق باشیم تا احساس غربت نکنیم و با همزبانهای خودمان صحبت کنیم. درنتیجه تشکیل گروههای دوستی و دانشجویی میتواند جای خالی خانواده را از این نظر پر کند.
چه نظری در مورد این سیل عظیم دانشجویان ایرانی که به اینجا میآیند، دارید؟
دو مسئله در اینجا وجود دارد، مسلماً اینکه کشور و خانواده بر روی این دانشجو سرمایهگذاری کردهاند و دانشجو متعلق به آنجا هست و حالا که به باروری رسیده است، متأسفانه چون ایران نمیتواند از این باروری استفاده کند این دانشجو مجبور است که برای ادامه تحصیل به اینجا بیاید که احتمالاً هم اینجا خواهد ماند. این مسلماً فرار سرمایه انسانی است و به نظرم از هرگونه فرار سرمایه دیگری چون مالی مهمتر است. از طرفی هم این پتانسیل در کشور وجود ندارد که از این دانشجویان استفاده شود، یعنی نمیشود گفت که اگر اینها بمانند حتماً میتوانند منشأ تحول بزرگی شوند. درعینحال به نظرم تصویر بلندمدت اینقدر هم بد نیست. به دلیل اینکه از این افرادی که به اینجا میآیند اگر درصد اندکی هم به ایران بازگردند چون در یک سیستم سازماندهی شده و شفاف رشد پیداکردهاند، هرچقدر هم سیستم ایران غیر سازماندهی شده باشد میتوانند منشأ تغییر باشند. دوم اینکه کسانی که اینجا میمانند میتواند صدایی باشند برای مردم ایران و در جهت منافع ایران قدم بردارند. از طرفی هر ایرانی اگر شخص موفقی بشود یک نیمنگاهی هم به کشور خود دارد که در درازمدت این تأثیر خودش را میگذارد.
و فکر میکنید برای این دانشجویان بازار کار مناسبی هم وجود دارد؟ منظورمان در رشته تخصصی شماست
به نظرم در کبک بازار کار برای رشته عمران بد نیست چون سیستمهای آبی زیادی در اینجا وجود دارد. در رشته عمران- آب و محیطزیست در کل بازار کار خوبی وجود دارد. بهعلاوه بحثهای تغییرات آب و هوایی و محیطزیست هم اخیراً موردتوجه بیشتری قرارگرفتهاند که این میتواند بازار کار را بهبود بیشتری ببخشد.
خیلی از دانشجویان از ادامه تحصیل نگراناند چون اینجا در زمان اقدام برای کاریابی، بحث تحصیل بیشازاندازه خیلی اهمیت دارد.
تا دوره کارشناسی ارشد اینطور نیست ولی با مدرک دکترا این مسئله وجود دارد. نمیگویم که با دکترا نمیشود کارکرد ولی کمی سختتر است، بهعلاوه اینکه کاری که پیدا میشود ممکن است رضایتبخش هم نباشد، چون میبینید که با تخصص کمتر هم میتوانستید همین کار را انجام بدهید و عملاً احساس میکنید که تماموقتتان را از دست دادید. کسی که میخواهد وارد بازار کار بشود میتواند کارشناسی ارشد بخواند، مثلاً دوره Meng که فقط درس است و برای کار پیدا کردن خیلی خوب است. اگر آنقدر فرصت ندارد و سریعتر میخواهد وارد کار بشود دورههای دیگری هم هست مانند DSS که یکساله است و چیزی بین لیسانس و ارشد است و تعداد درسهای کمتری هم دارد؛ و اگر کسی بخواهد وارد کار بشود به نظرم بیشتر از این صلاح نیست. ولی اگر کسی بخواهد وارد کار آکادمیک شود مسلماً دکترا نیاز هست و باید برای کار تحقیقاتی وقت بگذارد چون آخر کار آکادمیک این است که یا باید در مراکز تحقیقاتی دولتی یا غیردولتی کار کند یا دانشگاه که معمولاً رقابت برای این هم زیاد است.
برای استاد شدن چطور؟ چه فاکتورهایی مهم است؟
در درجه اول مقاله مهم است، اول تعداد بعد کیفیت. بهعنوانمثال اولین چیزی که در رزومه شما جلبتوجه میکند این است که دو مقاله دارید یا ده مقاله. چون در ارزیابی اولیه اولین چیزی که دیده میشود تعداد مقاله است. تجربه تدریس هم خوب است، لازم نیست ولی مثبت است، اینکه شما کورسی را درس داده باشید در طول دکترا خیلی تأثیر دارد، اسکالرشیپ و یا اوارد هم میتواند مهم باشد. الان Postdoc هم تقریباً یک باید شده است. در دوره دکترا شما محقق هستید ولی نه کاملاً مستقل چون یک سوپروایزر دارید ولی در دوره Postdoc شما استقلال تحقیقات بیشتری دارید و این مهم است برای کار آکادمیک چون ازنقطهنظر آکادمیک استادی که استخدام میشود قرار است کار تحقیقات انجام بدهد. اینکه شبکه خوبی داشته باشید و اینکه موضوع تحقیقاتیتان جدید باشد هم مهم هست.
حرف آخر؟
تشکر میکنم از شما. به نظرم اینکه با اساتید مختلف مصاحبه میکنید، میتواند مفید باشد مخصوصاً برای دانشجوهای ایرانی و حتی برای آنهایی که داخل ایران هستند و میتواند گسترش پیدا کند با توجه به اینکه خوشبختانه تعداد اساتید ایرانی رو به افزایش است.
Thanks for another fantastic post. Where else could anyone get that type of info in such an ideal means of writing? I’ve a presentation next week, and I am on the look for such info.