گام اول: گوش دادن فعال
درحالی كه به نظر میرسد گوش دادن به دیگران بسیار ساده است، اما اگر شنونده، فن گوش دادن را نتواند به درستی بكار ببندد ارتباط، دچار مشكل میشود. گوش دادن فقط شنیدن كلامیكه طرف مقابل به زبان میآورد نیست، بلكه شامل برخی موارد به شرح زیر است :
اینكه گوینده كیست؟
دیدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چیست؟
چه مسائلی او را نگران میكند، احساساتش چگونه است و چه انتظاری از ما دارد؟
علاوه بر اینها یك شنونده موفق بخوبی میتواند هماهنگی لازم بین ارتباط كلامی و غیركلامی برقرار نماید، قادر است به كلیه ژستها و حالات بدنی گوینده توجه كند و خود نیز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدنی مناسب جهت تایید و اعلام درك طرف مقابل استفاده كند. او هیچگاه با خمیازه كشیدن و یا با نگاه كردن به اطراف، نگاه خود را از گوینده نمیگیرد و دائما درصدد است تا با تماس چشمی مناسب این موضوع را به گوینده منتقل نماید كه علاقمند است به حرفهای او گوش دهد.
به خاطر داشته باشید تا زمانی كه شما به جای تمركز و دقت در سخنان دیگران به افكار درونی خود گوش میدهید، قادر نخواهید بود شنونده خوبی باشید.
شنیدن با گوش کردن تفاوتهایی دارند:
شنیدن: عمل ادراك اصوات است، این عمل غیر ارادی بوده و فقط به دریافت محركهای شنیداری اطلاق میگردد.
گوش دادن : فعالیتی انتخابی است که شامل دریافت و تفسیر محركهای شنیداری میباشد. این عمل رمزگردانی اصوات به معانی را نیز دربردارد و شامل موارد زیر میباشد:
– اهداف گوش دادن
– راهنمایی گرفتن
– درك دیگران
– حل مشکلات
– فهمیدن احساسات دیگران
– حمایت عاطفی دیگران
– کسب اطلاعات
خصوصیات گوش دادن فعال :
– اختصاص زمان بیشتر به گوش دادن بجای صحبت کردن.
– تکمیل جملات دیگران.
– عدم پاسخ به سوال با یک سوال دیگر.
– آگاه بودن از سوگیریهای شخصی.
– نپرداختن به تخیل یا عدم اشتغال ذهنی با مسائل دیگر.
– عدم سلطهجویی در مکالمه.
– پاسخ دادن به فرد مقابل پس از پایان یافتن صحبتهای وی.
– دادن بازخورد.
– پرسیدن سوالات باز.
توصیههایی برای بهبود ارتباط کلامی هنگام صحبت کردن :
– به شنونده نگاه کنید.
– آنچه را میخواهید بگویید، واضح بیان کنید.
– تن و آهنگ صدای خود را بر طبق گفتههایتان تغییر دهید.
– مبهم صحبت نکرده و با بیان جزئیات زیاد موضوع را پیچیده نکنید.
– از دیدن علائم آشفتگی در شنونده غفلت نکنید.
– سعی کنید خود را جای شنونده قرار دهید و احساسات او را در نظر بگیرید.
– مطمئن شوید که آنچه میگویید با تن صدا و زبان شما هماهنگی دارد.
توصیههایی برای بهبود ارتباط کلامی هنگام گوش دادن :
– سوال بپرسید تا کاملا متوجه شوید که موضوع چیست.
– موضوعات را طوری که فهمیدهاید، خلاصه کنید.
– گوش کنید و از قضاوت درباره آنچه که گوینده میگوید، پرهیز کنید.
گام دوم: صریح و صادق بودن
صراحت و صادق بودن فرایندی است كه در ارتباطات انسانی به شكل نامحسوس، نقش موثری بازی میكند. این فرآیند قابل دیدن یا شنیدن نمیباشد. بلكه دو طرفِ درگیرِ ارتباط، آن را حس میكنند.
اگر ارتباطی فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شك، یا قطع خواهد شد و یا به شكل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه مییابد. اگر نتوانیم یا نخواهیم منظور خود را با صراحت بیان نماییم، طرف مقابل به اشتباه میافتد و به حدس و گمان متوسل میشود و از واقعیت دور میگردد.
به خاطر داشته باشیم ابهام و عدم صداقت در ارتباطات انسانی، سرمنشاء بسیاری از مسائل و مشكلات در ارتباطات فردی است.
گام سوم: همدلی و همدردی
اغلب ما زمانی كه با یكدیگر ارتباط برقرار میكنیم همواره افكار، آرزوها، تمایلات، نگرانیها و ترسهای خود را آشكار میسازیم. بدین جهت نیاز داریم كه دیگران اولا درك درستی از ما داشته باشند و ثانیا با ما در زمینه نگرانیها، ترسها و مشكلاتمان همدلی و همدردی كنند.
همدردی تلاشی است برای درك و فهم دنیای ذهنی طرف مقابل.
برای همدلی باید بتوانیم خود را جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آنها نگاه و احساس كنیم. در همدلی شما میتوانید سخن طرف مقابل را تكرار كنید تا بداند كه شما منظور او را دریافتهاید. بطور مثال: فرزندتان به شما میگوید دوستم مرا ناراحت كرده است به هیچ وجه نمیتوانم او را تحمل كنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه میتوانید به او بگویید: ( مثل اینكه از دست او خیلی عصبانی هستی، این طور نیست؟ )
به خاطر داشته باشید كه در برخورد همدلانه مجبور نیستید در جهت موافقت با طرف مقابل خود حرف بزنید. به جای آن با تكرار صحبت او احساساتش را تصدیق كنید. در ضمن لازم نیست در مقابل حرفهای طرف مقابل قضاوت و نتیجهگیری كنید. نكته قابل ذكر اینكه میان همدلی و همدردی تفاوت وجود دارد. در همدردی شنونده سعی میكند با احساسات و عواطف گوینده همنوایی داشته باشد. بدین معنی كه خوشحال شدن به خوشحالی او و متاسف شدن به ناراحتی او منجر میشود ولی همانطور كه اشاره شد در همدلی، شما الزاما درصدد تایید و موافقت با طرف مقابل خود نمیباشید. در همدلی نقش منطق قویتر از احساس است و شنونده با همدلی به خوبی به حرفهای گوینده گوش میدهد تا بتواند برای حل مسئله به او كمك كند، ولی در همدردی صرفا با تخلیه هیجانات و عواطف منفی به او كمك میكند.
گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل
ما اغلب در ارتباطات خود با دیگران درصدد ارزیابی آنها برمیآییم و گاه فكر میكنیم یا باید نظرات و احساسات آنها را رد كنیم و یا به نوعی (مستقیم و غیرمستقیم) نظرات و احساسات خودمان را به آنها تحمیل نماییم. ارتباطاتی كه بر پایه این روش شكل میگیرد، غالبا دوام نمییابد و هر دو طرف درگیر در ارتباط را دچار مشكل میسازد.
ما بدین دلیل با یكدیگر ارتباط برقرار میكنیم تا از طریق آن به حل مسائل و مشكلات، رفع تضادها و تعارضات، ردوبدل كردن اطلاعات، درك بهتر خود و رفع نیازهای اجتماعی دست یابیم.
در روابطی كه (ارزیابی دیگران) عنصر اصلی آن میباشد، نه تنها اهداف مذكور تحقق نمییابد، بلكه آرامش لازم در ارتباطات انسانی نیز از بین میرود.
باید به خاطر داشته باشیم که همه ما میخواهیم دیگران با نظرات ما موافقت كنند و یا حداقل به افكار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تایید كنند.
اگر در ارتباط با دیگران این تصور پیش آید كه به نظرات آنها احترام نمیگذاریم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طی نمینماید.
در نظر گرفتن این نكته كه اغلب مردم مانند ما فكر نمیكنند، احساس نمیكنند و به روش خود به دنیا نگاه میكنند بسیار اساسی است.
گام پنجم: مخالفت نمودن به شیوه مناسب
اگر بتوانیم بپذیریم كه دیگران مانند ما نیستند آن وقت میتوانیم به شیوه مناسب با نظرات و عقاید آنها كه به نظر ما صحیح نیستند مخالفت كنیم. به عبارت دیگر بدون بحث و جدلِ مخرب كه غالبا همراه با بلند كردن صدا، داد و فریاد، خشم و غضب است میتوانیم به نتیجه مناسب دست یابیم.
یكی از مناسبترین شیوهها برای مخالفت كردن با نظرات و عقاید دیگران روش خلع سلاح است. در این روش، فرد در سخنان طرف مقابل حقیقتی را پیدا میكند (حتی اگر با مجموعه سخنان او موافق نیست) و سپس در مقام موافقت و تایید آن حرف میزند. این روش بر طرف مقابل تاثیر آرام بخش عجیبی میگذارد.
جنگ و جدل، بیفایده و همیشه بیسرانجام است. با شیوه خلع سلاح در واقع شما پیروز از بحث خارج میشوید و طرف مقابل نیز احساس پیروزی میكند و با آمادگی بیشتری به حرفهای شما گوش میدهد.
بطور مثال دوست شما میگوید: اصلا حرفهای تو را قبول ندارم. پاسخ شما: بله حق با توست، ما همیشه نباید دربست و به صورت صددرصد حرفهای دیگران را بپذیریم.
باید به خاطر داشت كه لحن پاسخ شما نیز مهم است. اگر پاسخ تحقیرآمیز باشد این روش اثر مطلوب را نخواهد داشت.
گام ششم: خود شناسی و افزایش آگاهی
شناسایی دنیای ذهنی دیگران، همدلی و همدردی كردن با آنها و یا به نتیجه رسیدن بحثهای ما با دیگران، نیازمند خودشناسی و تلاشی برای افزایش اطلاعات و آگاهیهای خود جهت شناسایی دیگران و محیط زندگی است.
آگاهی از نقاط قوت و ضعف، ترسها، امیال، آرزوها و نیازهای خود و پذیرش صادقانه آنها، كمك میكند ویژگیها و وخصوصیات دیگران را واقع بینانهتر ببینیم و آنها را بپذیریم.
در خودشناسی پاسخ دادن به سئوالاتی نظیر پرسشهای زیر كمككننده است :
– دوست دارم دوستان و افرادی كه با آنها ارتباط نزدیك دارم چه ویژگیهایی داشته باشند؟
– آیا میتوانم رابطه صمیمانه و بدون قید و شرط را با دیگران برقرار نمایم؟
– از درگیر شدن در یك رابطه دوستانه چقدر لذت میبرم؟
– میزان تعهد من در ارتباطات اجتماعی چقدر است؟
– در مواقع ضروری چقدر میتوانم به دوستانم كمك كنم؟
– آیا در دوستی و ارتباط با دیگران پیشقدم میشوم؟
– زمانی كه مسئله یا مشكلی در ارتباط با دیگران پیدا میكنم چگونه عمل میكنم؟
– آیا انتظارات من از دیگران واقعبینانه است؟
باید به خاطر داشت خوشناسی و افزایش آگاهی مستلزم صرف وقت، صبوری و تلاشی در جهت تغییر ویژگیهای منفی خود است. علاوه بر عوامل فوق، كمك گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان و مشاوران نیز ضروری است.
گام هفتم: شناسایی افكار تحریف شده
اكثر ما در ارتباط با دیگران در چارچوب افكار خود و احساسات از پیش تعیینشده و كلیشهای خود رفتار میكنیم. در بسیاری از این افكار، تصویر صحیحی از واقعیتها، موجود نمیباشد. بدین معنی كه ما در فرآیند پردازش اطلاعاتی كه نسبت به دیگران داریم دستخوش خطای شناختی میشویم. برای روشنتر شدن مطلب مثالی بیان میكنیم:
آیا تاكنون برای شما پیش آمده است كه سایه یك شیء مثل یك تكه چوب باریك و بلند یا ریسمانی را روی دیوار به شكل مار و یا چیز خطرناک دیگری ببینید ؟ مطمئنا همه ما در طول زندگی بارها تجربیاتی از این دست داشتهایم.
به این قبیل تجربیات در علم روانشناسی احساس و ادراك، خطای حسی گفته میشود.
سیستم شناختی ما نیز بعضا دچار خطا و تحریف میشود. این خطاها را روانشناسان شناختی، تحریف شناختی یا خطای شناختی مینامند. تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند كه اشكال را به همان گونه كه هستند بازنمایی نمیكنند، بلكه شكلهای عجیب و غریب و نادرستی را نشان میدهند.
تحریفهای شناختی در ارتباطات انسانی مشكلات فراوانی ایجاد میكنند، لذا باید آنها را شناخت و در جهت تصحیح آنها گام برداشت. در اینجا به برخی از مهمترین تحریفهای شناختی همراه با مثال اشاره میكنیم:
– مثال: یكی از دوستانتان را میبینید و سلام میكنید، اما او جواب سلام شما را نمیدهد و بیتفاوت از كنار شما میگذرد.
در این زمان، ذهنی كه دچار تحریف و خطای شناختی است، امكان دارد به یكی از شیوههای زیر این رفتار را تعبیر و تفسیر نماید:
او چقدر خودخواه و مغرور شده است: پیش داوری
حتما من كاری كردهام: شخصیسازی
همیشه دیگران را نادیده میگیرد: تعمیم مبالغهآمیز
رابطهام را باید با او قطع كنم: نتیجهگیری و یا تصمیمگیری شتابزده
همانطور كه میبینید، هر كدام از شیوههای مذكور به نوعی منجر به قطع یا مخدوش شدن ارتباط ما با دیگران میشود، در حالی كه شاید مسئله اساسی، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحیح و مبتنی بر واقعیت باشد، كه باعث بوجود آمدن این مسئله شده است.
باید به خاطر داشت زیربنای تحریفهای شناختی، باورهای غیرمنطقی است. برای شناسایی این دسته باورها و مبارزه با تحریفهای شناختی علاوه بر آگاهی، كمك گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان بسیار كمككننده است.
