رشد در انسان، یا روانشناسی رشد
رشد آدمی با رسیدن به بلوغ به پایان نمیرسد، بلکه جریانی است که مداوم بوده و از تولد تا پیری را دربر میگیرد. تغییرات جسمی و روانی در طول زندگی ادامه مییابد و بر سایر جنبههای شخصیتی، فکری و رفتاری فرد تأثیر میگذارد.
آگاهی یافتن از مراحل رشد از تولد تا پیری از ضروریات زندگی هست.
هفته را دنبال کنید در: اینستاگرام – تلگرام
مراحل رشد شخصیت در نظریه روانی/ اجتماعی اریک اریکسون نظریهپرداز برجسته روانشناسی
اریک اریکسون یک نظام هشت مرحلهای برای رشد آدمی تعیین کرده است. وی این مراحل را مراحل روانی – اجتماعی مینامد، چراکه معتقد است تحول روانی فرد بستگی به روابط اجتماعی خاصی دارد که وی در زمانهای گوناگون در سراسر زندگی خود برقرار میکند. وی معتقد است فرد در هر یک از این مراحل با بحرانهایی مواجه میشود که ناگزیر از حل آنهاست. حل نشدن این بحرانها معمولاً مشکلاتی را برای فرد ایجاد میکند.
از دیدگاه این نظریهپرداز برجسته، سه دورۀ ابتدای بزرگسالی، میانه بزرگسالی و میانسالی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، از مراحل مهم رشد روانی- اجتماعی در طول زندگی افراد است:
صمیمیت در برابر انزوا (۲۱ سالگی تا ۴۰ سالگی)
ورود به دوره بزرگسالی معمولاً با انتخاب شغل و همسر همراه است. این مرحله که دوران نخستین بزرگسالی است، روابط شخصی برای افراد اهمیت خاصی پیداکرده و صمیمیت به معنای علاقهمندی به دیگران و داشتن تجارب مشترک با آنها، مهم میشود. اریکسون باور داشت که برپا کردن پیوندهای نزدیک و متعهدانه با دیگران در این سن بسیار ضرورت دارد. کسانی که در این مرحله موفق باشند، روابط مطمئن و متعهدانهای را پدید خواهند آورد. به یاد داشته باشید که هر مرحله بر پایه مهارتهای یادگرفته شده در مراحل پیش بنا میشود. اریک اریکسون (۱۹۶۳) باور داشت که حس نیرومند هویت شخصی برای برپایی پیوندهای صمیمانه به همراه تعلقخاطر اهمیت دارد. کسانی که حس ضعیفی درباره خوددارند در روابطشان نیز گرایش به تعهدپذیری کمتری دارند و بیشتر در معرض انزوای عاطفی، تنهایی و افسردگی قرار دارند. بحران این دوره در خود فرورفتن و کنارهگیری از روابط اجتماعی است. اخلاق که پدیدهای اجتماعی است، نیز در بیشتر فرهنگها در این مرحله پدید میآید.
بیشتر بخوانید: |
باروری در برابر بیحاصلی (۴۰ سالگی تا ۶۵ سالگی)
در دوران بزرگسالی، ما ساختن زندگی خود را پیگیری میکنیم و تمرکزمان روی پیشه و خانواده است. کسانی که در این مرحله موفق باشند، حس خواهند کرد که از راه کوشا بودن در خانه و اجتماع خود، در کار جهان همکاری دارند. آنهایی که در به دست آوردن این مهارت ناکام باشند، حس غیرفعال بودن، ایستایی و درگیر نبودن را پیدا خواهند کرد.
بزرگسالی در کنار تغییرات فردی، نقشها و مسئولیتهای جدیدی را برای فرد ایجاد میکند. پس از ازدواج زن و مرد خود را با ضرورتها و مسئولیتهای جدید انطباق میدهند. با تولد فرزند این دامنه وسیعتر و مسئولیتهای آنها بیشتر میگردد. نقش همسری، نقش پدر یا مادری و نقش شغلی از نقشها و مسئولیتهای اصلی این دوران هستند.
آگاهی و پذیرش بحران: فرد ابتدا باید وجود این بحران را بپذیرد. آگاهی و پذیرش طبیعی بودن این دوران و تغییراتی که در فرد اتفاق میافتد، میتواند به او کمک کند راهی برای مدیریت این دوران بحرانی بیابد.
سنین میانی بزرگسالی یعنی حدود ۴۰-۶۰ سالگی بارورترین دوره زندگی افراد به شمار میرود. مردها در این سنین در اوج فعالیتهای شغلی خود هستند. زنها نیز که معمولاً بچههایشان بزرگتر شدهاند، مسئولیت کمتری در خانهدارند و بنابراین میتوانند وقت بیشتری را صرف یک کار حرفهای یا فعالیتهای اجتماعی بکنند. درواقع این همان گروه سنی است که خواه ازنظر قدرت و خواه ازنظر مسئولیت، جامعه را میگرداند.
فعالیت و زایندگی و ثمربخشی فرد در این دوره حائز اهمیت فراوانی است. هم ازلحاظ احساس رضایت و خشنودی که در همین دوره برای فرد ایجاد میشود و هم ازلحاظ تأثیری که بر بهداشت روانی دوران سالمندی دارد. فردی که در این دوران باروری بیشتری داشته و احساس رضایت از گذشته خود میکند، دوران سالمندی سالمتر و شادابتری را نسبت به بقیه سالمندان طی میکند.
– یکپارچگی در برابر پریشانی و رکود (بالای ۶۵ سالگی)
این مرحله مربوط به دوران کهنسالی است و بر بازتاب کارهای گذشته تمرکز دارد. آنهایی که در این مرحله ناموفق هستند حس خواهند کرد که زندگیشان تباهشده است و برگذشته افسوس خواهند خورد. در این حالت است که فرد با حس ناامیدی و ناخشنودی روبرو خواهد شد. کسانی که از دستاوردهای گذشته خود در زندگی احساس غرور داشته باشند، حس یکپارچگی، درستی و بزرگمنشی خواهند کرد.
با موفقیت پشت سر گذاشتن این مرحله یعنی نگاه به گذشته با اندکی تأسف و احساس خوشنودی فراگیر در فرد همراه است. این افراد کسانی هستند که خردمندی به دست میآورند، حتی در رویارویی با مرگ. یکپارچگی عبارت است از احساس خوشنودی و خرسندی درباره سازنده و باارزش بودن زندگی. اریکسون واژه «عروج خود» را برای این دوره به کاربرد و ناامیدی را بحران این دوره میدانست. نیرومندیِ من در مرحله پایانی رشد روانی اجتماعی، خرد است. خرد نوع خاصی از نیرومندیِ امید در سطحی بالاتر یا به عبارتی، شکلِ نهایی امید است. خرد یعنی نگهداری و رساندن آموزههای یکپارچه باوجود کاهش کارکردهای جسمی و ذهنی.
- خرید کردن زیاد، مثل خرید اتومبیل گرانقیمت: بحران میانسالی در افرادی که هنوز به دنبال دوران کودکی و نوجوانی خود هستند، معمولاً با خرید اتومبیلهای اسپرت گرانقیمت بروز میکند. جوانی و موفقیت از نیازهای مهم فرد مبتلابه بحران میانسالی است و این نوع اتومبیل دقیقاً نماد جوانی و موفقیت است.
- تغییرات شدید در عادتها، نوسانات خلقوخو و تصمیمگیریهای شتابزده: افراد گرفتار در بحران میانسالی ممکن است ناگهان عادتهای خود را تغییر دهند و احساس کنند به یک برنامه و چالش جدید نیاز دارند. همچنین این افراد ممکن است عصبی و تحریکپذیرتر از گذشته شوند و تصمیمگیریهای شتابزدهای داشته باشند.
- تغییر در عادات خواب: ناتوانی در خوابیدن یا زیاد خوابیدن نیز میتواند از نشانههای بحران میانسالی باشد.
- وسواس در مورد ظاهر: افراد در این دوره ممکن است تغییراتی در ظاهرشان به وجود آورند که عجیب به نظر میاید. بهعنوانمثال، سبک لباس پوشیدن و آرایش خود را تغییر دهند. افراد گرفتار در بحران میانسالی، نیاز دارند احساس کنند همچنان در نظر دیگران جذاب به نظر میرسند.
- قطع رابطه با دوستان قدیمی و جایگزین کردن آنها با دوستان جوانتر: دیدن دوستان و اطرافیان قدیمی باعث میشود که افراد به بالا رفتن سن خود پی ببرند. به همین دلیل فردی که دچار بحران میانسالی میشود، ممکن است اطرافش را با دوستان جوانتر پرکرده و دوستان قدیمی را کنار بگذارد.
- احساس ضعف و ناامیدی: یکی از علائم بحران میانسالی احساس ناامیدی و ضعف است. بسیاری از این افراد فکر میکنند دیگر برای تغییر دیر شده و فرصتی برایشان باقی نمانده است.
- فکر مرگ: بسیاری از افراد دچار بحران میانسالی به مرگ خود و اطرافیان بسیار فکر میکنند. این افکار ممکن فکرهای وسواسی را زیاد کرده و درنهایت به افسردگی بینجامد.
سنین میانی بزرگسالی یعنی حدود ۴۰-۶۰ سالگی بارورترین دوره زندگی افراد به شمار میرود. مردها در این سنین در اوج فعالیتهای شغلی خود هستند. زنها نیز که معمولاً بچههایشان بزرگتر شدهاند، مسئولیت کمتری در خانهدارند و بنابراین میتوانند وقت بیشتری را صرف یک کار حرفهای یا فعالیتهای اجتماعی بکنند. درواقع این همان گروه سنی است که خواه ازنظر قدرت و خواه ازنظر مسئولیت، جامعه را میگرداند.
- تغییر شغل: بحران میانسالی ممکن است بااحساس نارضایتی در زندگی و نهایتاً تغییر مسیر شغلی همراه شود.
- ترک همسر یا برقراری روابط خارج از زندگی زناشویی: ممکن است برخی افراد در این دوره مرتکب خیانت و یا به فکر طلاق بیفتند. این افراد احساس میکنند که به احترام، توجه و دلسوزی بیشتری نیازمندند.
- افسردگی، بیقراری و بیحوصلگی: بحران میانسالی ممکن است با احساساتی مانند غم، نارضایتی، بیقراری، بیحوصلگی و افسردگی همراه باشد. سرگرمیهای قدیمی برایشان کسلکننده شده و درنهایت این نوع افسردگی، عدم تمرکز و انزوا را به همراه میآورد.
- مصرف الکل یا مواد مخدر: افرادی که به بحران میانسالی دچار میشوند، ممکن است به مواد مخدر یا الکل روی بیاورند تا بتوانند احساس پشیمانی، نارضایتی و افسردگی را در خود پنهان کنند.
- سرزنش اطرافیان: سرزنش کردن دیگران یکی دیگر از نشانههای رایج بحران میانسالی است. این افراد ممکن است همسر، فرزندان، اعضای خانواده و دوستانشان را سرزنش کنند که قصد بدرفتاری، بیتوجهی یا آسیبزدن به آنها را دارند.
- تروما یا آسیب روحی: طلاق، اخراج از کار، بازنشستگی، مرگ یکی از نزدیکان یا سندرم آشیانه خالی نیزاز دلایل دیگربحران میانسالی هستند.
نکات و استراتژیهای مقابله با بحران میانسالی
– آگاهی و پذیرش بحران: فرد ابتدا باید وجود این بحران را بپذیرد. آگاهی و پذیرش طبیعی بودن این دوران و تغییراتی که در فرد اتفاق میافتد، میتواند به او کمک کند راهی برای مدیریت این دوران بحرانی بیابد.
– شناخت، بررسی و درمان مشکلات جسمی و روحی خود: همواره در نظر داشته باشید که بیماریهای مختلف جسمی نظیر کمخونی، کمبود ویتامینها، اختلال در کارکرد تیروئید و غیره و نیز مشکلات روحی ازجمله اضطرابها، اختلالات خلقی مثل افسردگی و انواع وسواسها چنانچه در ما بررسی و درمان نشود، میتواند درروند زندگی شما اختلال ایجاد کرده و تأثیر بسزایی بگذارد. هرگاه احساس کردید که دچار این مشکلات هستید، بلافاصله در درمان آن اقدام نمایید…
– فکر کردن قبل از ایجاد هر تغییر اساسی: قبل از ترک شغل، خرید اتومبیل گرانقیمت، جدایی از همسر و دیگر اعضای خانواده یا دوستان فکر کرده و با دیگران صحبت کنید. گاهی اوقات، دیدگاه یک شخص دیگر میتواند کمک دهنده باشد.
– ایجاد اهداف جدید: تغییر برنامههای روتین قبلی و ایجاد اهداف جدید میتواند در این دوران بسیار کمک دهنده باشد. گام برداشتن بهسوی تغییرات مثبت، همچون فعالیتهای جدید، ایجاد شغل جدید یا حتی ازدواج مجدد در صورت تنهایی میتواند مثمر ثمر باشد. فهرستی ازآنچه که میخواهید تا یک سال آینده انجام دهید، تهیه کنید. دربارهی اهداف شخصی جدیدتان با همسر و نزدیکانتان صحبت کنید و با در نظر گرفتن توانمندیها و ناتوانیهایتان، چگونگی دستیابی به اهداف خود را بررسی کنید.
– شرکت در فعالیتهای داوطلبانه و خیرخواهانه: داوطلب شدن در فعالیتهای اجتماعی و کمک به دیگران میتواند چشمانداز جدیدی برای حل مشکلات ناشی از بحران میانسالی ایجاد کند. برای مثال، کمک به افراد بیخانمان یا قربانیان خشونتهای خانگی میتواند بحران میانسالی را آسانتر کرده و در افراد، احساس رضایت و مفید بودن ایجاد کند.
– ایجاد رژیم غذایی مناسب و ورزش: ورزشهایی مثل یوگا، شنا و پیادهروی در ایجاد آرامش افراد میانسال بسیار تأثیرگذار است. رعایت رژیم غذایی و مصرف مواد غذایی سبک و ارگانیک برای سلامت جسمی سالمندان از موارد مهم و اساسی شمرده میشود.
– کمک گرفتن از مشاور و روانشناس: کمک گرفتن از مشاور و روانشناس برای شناخت هر چه بیشتر این بحران میتواند برای افراد میانسال بسیار مفید باشد. درمان میتواند شامل دارودرمانی، رواندرمانی و آموزش مهارتهای زندگی باشد.
