سرودهی زیر از حمید مستعان، با صدای سراینده در این برنامه پخش شد.
لذت مرگ نگاهی است به پایین کردن
لذت مرگ نگاهی است به پایین کردن
بین روح و بدنات فاصله تعیین کردن
نقشه میریخت مرا از تو چدا سازد شک
نتوانست بنا کرد به توهین کردن
زیر بار غم تو داشت کسی له میشد
عشق بین همه برخاست به تحسین کردن
آنقدر اشک به مظلومیتم ریخته ام
که نماندست توانایی نفرین کردن
باوفا خواندمت از عمد که تغییر کنی
گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
خط نزن نقش مرا موقع تمرین کردن
وزش باد شدید است و نخم محکم نیست
اشتباه است مرا دورتر از این کردن
یادبود زندهیاد حمید مستعان در نوروززمین برگزار شد.
دوشنبه گذشته، سوم ژوئن 2018 سفر ابدی زنده یاد حمید مستعان یک ساله شد. تعدادی از همکاران او در هفته و دوستان و اعضای خانواده اش روز پنجشنبه 6 ژوئن 2019 در سالن کتابخانه نوروززمین گرد آمدند تا از این انسان آرام و اهل ادب یاد کنند.
حمید مستعان، یک همسر، پدر، دوست، همکار، برادر و فرزندی مهربان بود. او در ماههای پیش از درگذشتاش، همکاری خود را با بخش ادبیات هفته، با دکتر فرشید ساداتشریفی آغاز کرد و در این دوره داستان کوتاه چند قسمتی او در صفحههای ادبی هفته منتشر شد.
برنامه یادبود روز پنجشنبه با صحبتهای دکتر فرشید ساداتشریفی درباره همکاریاش با زندهیاد حمید مستعان آغاز شد.
سپس پیام خانم نازی صالحی، یکی از اعضای خانواده زندهیاد مستعان، که از ایران فرستاده شده بود توسط خانم نفیسه حقیقتجوان ارائه شد. در این پیام از جمله آمده است:
«کار رود رفتن است، کار باد آمدن.
کار عشق بردن است، کار دل باختن.
کار مرگ هر چه هست، کار ماست، عاشقانه زیستن!
دوستان گرامی با درود به جمع شما فرهیختگان و سپاس از مرام و معرفت انسانی شما که مجالی هر چند کوتاه فراهم آوردید تا شمهای از یک قریحهی بی نظیر آشکار شود.
حمید مستعان سالها عضوی از خانوادهی ما بود، بیآنکه عمق وجود این انسان آرام و درخود فرو رفته را بشناسیم تا آنکه بیمارشد….و افسوس چه دیر او را شناختیم. مردی به غایت عاشق خانوادهاش و بینهایت سختکوش، با وجدان، درستکار، و اهل راستی و درستی و نجابت و شرافت. درست در زمانهای که اخلاق و انسانیت رو به افول است، حمید مجموعهای از خوبیها و ارزشهای اخلاقی و انسانی بود. در کنار همهی این خصایل نیک، ذوق هنری و قریحهای عمیق در وجود او موج میزد که هرگز به ساحل مقصود ره نبرد.
او چنان محجوب و ساکت و درونگرا بود که هرگز از دردهای روحی و جسمیاش چیزی بر زبان نمیآورد تا آنکه سرطان مغز استخوان، فریادش را به آسمان بلند کرد و این شروع لحظه لحظههایی بود که زبان گشود و اندک اندک جراحات روحش را بازگو کرد… قصهای است پر از آه و اشک! طی 5 سال درد و رنج و عذاب و مقاومت و مبارزه و امید و …نهایتا سلوک این مرد به سمت وارستگی.
حمید از خانوادهای خوب و شریف و اصیل، فارغالتحصیل دررشتهی روانشناسی از دانشگاه تهران، اهل کتاب، ادبیات، نمایش، تئاتر و بازیگری، اهل موسیقی، و متخصص پیانو و همچنین نوازندهای خودآموخته بود.»
در ادامه این جمع خودمانیِ یادبود، در نوروززمین سرودهای از زندهیاد حمید مستعان با صدای سراینده پخش شد.
درپایان برنامه فایل صوتی خاطرات تلخ و شیرینی که خانم نازی صالحی از روزهای سختِ بیماری حمید، از ایران ارسال کرده پخش شد.
این برنامه که به همت خانم گیتا صالحی و همکاری بیدریغ نفیسه حقیقتجوان در نوروززمین تدارک دیده شده بود با پذیرایی از حاضران پایان یافت.
با سلام و احترام به تمامی خوبیها
امشب بقدری به فکرش و یاد خاطراتش بودم که با علم بر اینکه مطلبی در اینترنت از حمید نمی یابم ولی بدلیل نیازی روحی خود که همانا تلاش جهت گرفتن تسلی از درگذشت حمید باشد ، سرچ کردم و یافتم که میتوانم هر وقت دلم براش تنگ شد میتوانم مطلب سایت شما رو بارها و بارها بخوانم .
چند سالی بعنوان همکار در کنار حمید بودم و جز انسانیت چیزی از او نیافتم
روحش شاد و یادش گرامی
رضا مرادی