نوشتهٔ شهرزاد طباطبایی|
ماه مه امسال مستند زاگرس ساختهٔ آریان لرن و ، شهاب میهندوست در مونترال اکران عمومی شد. این مستند که جایزهٔ اول جشنوارهٔ مستند مونترال ۲۰۱۸ را برنده شده است، زندگی عشایر بختیاری ایران در کوههای زاگرس را نشان میدهد. آریان و شهاب تمامی کارهای این مستند از تهیهکنندگی، کارگردانی و فیلمبرداری را برعهده داشتند.
آریان که از پدری کِبِکی و مادری ایرانی از تبار بختیاری متولد شده دربارهٔ این کار میگوید: «ایدهٔ این فیلم از یک مکالمه دربارهٔ مهاجرت و حس تعلق متولد شد. از نظر هردویمان، قالی نماد خانه و نوعی حس تعلق بود. نخستین خاطرات ما با رنگها و الگوهای مسحورکنندهٔ آن شکل گرفت و ما سفر خود را با سؤالاتی که در ذهن داشتیم و یک دوربین کوچک آغاز کردیم و از کوههای زاگرس تا دشتهای خوزستان با این ایل همسفر شدیم.»
فیلم ما را با خود به کوههای زاگرس میبرد و در طول 58 دقیقه، افکار، احساسات و داستانهای مختلفی از بافندگان، چوپانان و رنگرزان بازگو میکند که پنجرهای به دل زندگی روزمرهٔ ایل بختیاری به روی ما میگشاید. محور اصلی فیلم، قالی بختیاری است که به نوعی نماد خانه و هویت بختیاری هستند. در عین حال، در طول مستند، با فرهنگ و آداب و رسوم این ایل دیرینهٔ ایرانی نیز آشنا میشویم.
پس از یکی از اکرانهای این فیلم در تاریخ ۱۹ مه در سینما دوپارک، میزگردی با حضور سازندگان آن به علاوهٔ دکتر هما هودفر و دکتر میلاد ادبایی برگزار و مباحث متنوعی مطرح شد، که در ادامه چکیدهای از آن را میخوانیم.
برای مردم بختیاری قالی تنها یک کالا نیست، بلکه نماد فرهنگ و هنر و هویت آنهاست. طرح و نقش قالیهای بختیاری الهام گرفته از درختان، گیاهان، حیوانات و به طور کلی طبیعت میباشد و معمولاً از مربعهایی تشکیل شدهاست. هر مربع یک خانه است که نمادی است از بهشت.
تار و پود این قالیها، تماماً با رنگهای طبیعی به هم تنیده میشود. برای این کار، ابتدا پشم گوسفندان گله را همراه با گیاهان یا دانهٔ میوههای مختلف مانند انار در آب میجوشانند و پس از چندین ساعت پشمها را از آب بیرون آورده و خشک میکنند. گرچه این روش رنگرزی، قالی مرغوب با رنگ بادوام حاصل میکند، اما در جدال صنعت و سنت، جای خود را کمکم به رنگهای شیمیایی داده است.
در طول فیلم صحنههای شعرخوانی بسیاری دیده میشود. شعر در فرهنگ بختیاری جایگاه بسیار مهمی دارد و دکلمه کردن شعر نوعی سبک زندگی است. برای بختیاریها، شعر نه تنها وسیلهای برای ابراز احساساتی مانند عشق، گله و شکایت و رنج است، بلکه نوعی وسیلهٔ سرگرمی و معاشرت نیز هست.
برای مثال، قالیبافی در بین زنان با مشاعره همراه است، بدین صورت که گروهی از زنان شعری را میخوانند و گروه دیگر با شعر پاسخ میدهند، و این خود یک سرگرمی در حین قالیبافی است. این شعرها سینهبهسینه و نسلبهنسل شفاهاً منتقل میشوند و کودکان بختیاری بدون تلاشی برای یادگیری آنها، به دلیل بودن در چنین محیطی، ناخودآگاه شعرها و آوازهای بختیاری را یاد میگیرند. بسیاری از زنان درس نخواندهٔ بختیاری میتوانند شعر بخوانند و حتی گاهی بخشی به شعر اضافه میکنند و یا آن را تغییر میدهند، درست مانند قالیبافی.
لباسهای رنگارنگ بختیاری و حتی نحوهٔ بستن روسری زنان نیز بخشی از فرهنگ و هویت آنهاست. به همین دلیل، حتی در خانه آن را بر سر دارند. در سرتاسر فیلم و در طول زندگی روزمره، زنان بختیاری به صورتی خستگیناپذیر، همپای مردان در رتقوفتق امور زندگی تلاش میکنند و کارها مثل زندگی شهری بر اساس جنسیت تفکیک نشده است.
در طول مستند، سختیها و مشقتهای زندگی عشایری به تصویر کشیده شده¬اند. مسیرهای صعبالعبور و پرپیچوخم و نبود زیرساختهای مناسب، از جمله دغدغههای عشایر است. علاوه بر آن، پیشرفت سریع فنّاوری، فرصت سازگاری به ایل بختیاری نداده است که در نتیجهٔ آن، این ایل جایگاه اقتصادی مهم خود را از دست داده است.
گسست و ناپیوستگی فرهنگی بین نسل قدیم و جدید بختیاری، مانند دیگر قومها، امروزه بیش از پیش به چشم میخورد. نسل امروز بختیاری که اکثراً دیگر کوچنشین نیستند و یکجانشین شدهاند، رغبتی به دنبال کردن شغلهای پدران و مادران خود مانند رنگرزی و قالیبافی ندارند. اگرچه این کار برای نسل قدیم تنها راهی برای امرار معاش نبود و از جوهره و جان و عشق خود در قالیها میدمیدند، نسل جدید با ظهور فنّاوری و ماشینیشدن، این روشها را پردردسر میداند.
علاوه بر پیشه، بخشی از زبان بختیاری نیز در معرض فراموشی است. نسل جدید، بسیاری از واژهها و اصطلاحات زبان بختیاری قدیم را نمیداند یا از آن استفاده نمیکند. با این وجود، آنچه این دو نسل را به هم پیوند میدهد و ارتباطشان را میسر میسازد، هنر و شعر است. همچنین بسیاری از سنتها و رسوم بختیاری به دلیل غفلت در معرض ناپدید شدن هستند. آنچنان که در انتهای فیلم مرد رنگرز از فیلمبردار میپرسد «آیا این فیلم تا 50 سال دیگر باقی خواهد ماند؟ زیرا بعید میدانم من و یا این رسوم بمانیم!»