الهام گرامی|
۱۰ خطای شناختی کدامند؟ شناسایی و تغییر تفکرات غیر منطقی در زندگی زناشویی(قسمت 2 و پایانی)
برای داشتن یک زندگی زناشویی موفق، راههای پیچیده و معجزههای عجیب و غریب لازم نیست. در یک رابطه سالم بین همسران در گام نخست، میبایستی عناصر مخرب در آن رابطه شناسایی و برطرف شود. عوامل بسیار زیادی درزندگی افراد وجود دارد که باعث به خطر انداختن سلامت زندگی زناشویی در جوامع امروزی میشود.
این عناصر مخرب در زندگی زناشویی به قرار زیر است:
دنیای تکنولوژی:
توجه بیش از حد افراد به دنیای تکنولوژی، امروزه باعث ازهم پاشیدن بسیاری از خانوادهها شده است. وقت گذراندن بیش از حد در این فضا که در بعضی افراد اعتیاد گونه نیز هست، باعث دور شدن زوجها از یکدیگر و شکاف در رابطه آنها شده که وقت و انرژی بسیار زیادی لازم دارد تا دوباره ترمیم شود.
متاسفانه تاثیر منفی دیگری که از آسیب دنیای مجازی پدید آمده است، وجود روابط موازی و خیانت زوجین به یکدیگر است که برگرفته از همین دنیای مدرن مجازی است.
ظاهر نامناسب:
رسیدگی کردن به وضع ظاهری از سوی زن و شوهر میتواند نقش بسیار تعیینکنندهای در دوام زندگی زناشویی داشته باشد، اما متاسفانه بعضیها گمان میکنند به دلیل اینکه سالها از زندگیشان گذشته است این کار دیگر ضروری نمیباشد.
رسیدگی به خود و تحسین وضع ظاهری یکدیگر یا هر توجه مثبت دیگری برای انگیزه گرفتن همسران در زندگی، نقش بسیار مهمی دارد.
روزمرگی در زندگی زناشویی:
وقتی همسران در رابطه زناشویی طولانی مدت قرار میگیرند، دچار روزمرگی در زندگی زناشویی میشوند و این روزمرگی برزندگی و رابطه آنها تاثیر میگذارد. اگر فکر، احساس، رفتار، مدل معاشرت، تفریحات و حتی نوع پوشش ظاهری و وسایل و مبلمان منزلتان را تغییر ندهید.
زندگیتان دچار روزمرگی شده و مشکل جایی خواهد بود که به محض اولین هیجانی که برایتان خوشایند باشد، جذب آن خواهید شد. پس لازم و ضروری است که همیشه و در همه جنبهها مرتبا در تغییر به سمت خودشکوفایی باشید.
وابستگی بیش از حد به همسر:
اگر برای مدتی دور از همسرتان باشید و دچار اضطراب و تشویش شوید و به خاطر ترس از تنها ماندن، همسرتان را دو دستی چسبیدهاید و فضای شخصی برای خودتان نداشته و اجازه نمیدهید او هم فضای شخصی خودش را داشته باشد، شما دارای شخصیت وابسته هستید که یکی از عناصر مخرب در زندگی زناشویی است.
برای ایجاد تعادل در زندگی سعی کنید استقلال خود را حفظ کرده و برای خودتان فضای شخصی داشته باشید. و به فضای شخصی همسرتان نیز احترام بگذارید. شغلی برای خود دست و پا کنید و برای معاشرت و حضور در جمع وقت بگذارید و دوستان تازهای پیدا کنید. سعی کنید آگاهانه تعداد پیامکها و تماسهای روزانه را به همسرتان کاهش دهید تا وابستگیتان به تعادل برسد.
فداکاری بیش از حد در زندگی زناشویی:
در عین حال که همسر و فرزندانتان اولویت اول زندگیتان است و بیقید و شرط عشقتان را نثارشان میکنید، لازم نیست همه انرژی خود را صرف کمکرسانی و سرویس دادن به آنها بکنید.
زیرا اگر بخواهید همیشه در این نقش بازی کنید، پس از مدتی خسته و عصبی و حس قربانی شدن خواهید داشت. بنابراین سعی کنید در کنار عشقی که به زندگی خانوادگیتان میدهید، از خودتان غافل نشده، در طول روز زمانی را برای رسیدگی به خودتان در نظر بگیرید و هنر «نه گفتن» را تمرین کنید.
در مواردی به انتخابهای خودتان اعتماد کنید، عزت نفس خود را حفظ کرده و خودتان را بیش از گذشته دوست داشته باشید.
تغییر بالاجبار همسر:
زنان و مردان به دلیل جنسیت و زمینههای تربیتی متفاوت، در روش تفکر، عمل و رفتار با هم تفاوت دارند. نکاتی در شریک زندگی شما وجود خواهد داشت که شما آنها را دوست داشته و برخی را نیز دوست ندارید.
قطعا شما ترجیح میدهید که همسرتان آن نکات و صفاتی را که مورد علاقه شما نیست را نداشته باشد. فراموش نکنید که همه ما به عنوان انسان دارای نقاط ضعف و قوت هستیم و خوب و کامل مطلق وجود ندارد. سعی کنید با آن نقاط اخلاقی و رفتاری همسرتان که دوست ندارید، کنار بیایید و آنرا برای خود قابل تحمل کرده و سعی کنید به آنها عادت کنید.
سعی نکنید او را به سمت علائق خود سوق داده و تغییر دهید، در عوض بیشتر روی آنچه میپسندید، تمرکز کرده و کمتر به چیزهایی که نمیپسندید، فکر کنید.
انتقاد مداوم از همسر:
انتقاد مداوم، بزرگترین آسیب را به رابطه میزند و به زودی عشق را نابود میکند. گاهی به درست یا اشتباه، روش طرف مقابل برای حل یک مشکل را درست و سنجیده ندانسته، شروع به مخالفت کرده و به دنبال تحمیل ایده خود به همسرمان هستیم.
اینجاست که مشکلات شروع میشوند. این مخالفت ما اگر به صورت «فیدبک» باشند، کاملا طبیعی و سازنده است، اما اگر به صورت انتقاد باشند، آسیبرسان میشوند. انتقاد، شخصیت طرف مقابل را نشانه میگیرد و سعی در کنترل کردن او و تخریب شخصیتش دارد.
حال آنکه در فیدبک میگوییم من با این «رفتار» تو موافق نیستم و به فکر این هستیم که نتیجه بهتری بگیریم، در حالی که در انتقاد هدف ما بهبود نیست، بلکه دنبال مقصر میگردیم. به عنوان مثال، عبارت «مشکل اقتصادی که در آن افتادهایم تقصیر تو است» انتقاد، اما عبارت «برای بیرون آمدن از این مشکل اقتصادی باید هر دو با هم از چیزهایی بگذریم» پسخوراند است.
داشتن حالت تدافعی در زندگی زناشویی:
اگر به دنبال رابطهای پایدار و سالم هستید باید قبول کنید که گاهی حق با طرف مقابل است و اشتباهات خود را بپذیرید. هنگامی که شخص رفتاری تدافعی دارد، یا مسئولیت کارهای خویش را نمیپذیرد و یا بیش از حد تمام مسئولیتها را برعهده خویش میداند.
در زمان تدافعی بودن، ما فضایی را برای حضور طرف مقابل باقی نمیگذاریم که همین امر منجر به نابودی رابطه میگردد. ریشه اینگونه مشکلات عموما در گذشته فرد است. افراد تدافعی در محیطی پرورش یافتهاند که احساس میکردند دائما باید خود را به دیگران اثبات کنند و همیشه احساس مورد حمله قرار گرفتن دارند.
چون یاد گرفتهاند که امنیت ندارند، پس حالت تدافعی به خود میگیرند. شناخت ریشه و علل تدافعی بودن به کاهش این حالت کمک میکند. در عین حال، افراد نیز میتوانند به طرف مقابل خود کمک کنند تا طی فرایند صبر، درک و پذیرش، این حس را تحت کنترل خود درآورند.
وجود تحقیر مداوم در زندگی مشترک:
تحقیر کردن یکدیگر در زندگی مشترک یکی از نشانههایی است که میگوید رابطه افراد در شرایط مطلوبی قرار ندارد. بیشتر زوجها نمیدانند که این رفتارها چیزی نیست جز اعلان جنگ و ادامه آن ضربههای جبرانناپذیری به زندگی آنها وارد خواهد کرد.
رفتار تحقیرآمیز زوجها معمولا در کینهتوزی کهنه ریشه دارد. بعضی افراد بدلیل اتفاقات تلخ گذشته مثل فشارهای مکرر زندگی یا خیانت، نسبت به همسرشان کینه شدیدی پیدا کرده و تحقیر دائم او را در زندگی ادامه میدهند.
البته تحقیر کردن میتواند در برخی موارد علت مشخص و واضحی نداشته باشد و زوجینی که راههای گفتمان منطقی با همسرشان را بلد نیستند، به رفتارهای توهین و تحقیرآمیز روی میآورند. بنابراین اگر مشکلی با همسرتان دارید، باید بدانید که تحقیر کردن به هیچ وجه راه حل مناسبی برای مواجهه با مشکلات نیست و فقط باعث فاصله بیشتر بین شما میشود.
عدم ارتباط کلامی مناسب:
برای ایجاد فضایی عاطفی بین همسران، ارتباط کلامی و صحبت کردن مهمترین گام شمرده میشود. در واقع، سوءتفاهمها، برداشتهای غلط و منفی به علت نبود ارتباط کلامی ایجاد میشود.
رفتار کلامی به خود تنظیمی و دیگر تنظیمی کمک میکند، زیرا ما رفتارمان را بر اساس نشانههایی که از همسرمان دریافت میکنیم، ایجاد میکنیم. بنابراین اگر با کلام این نشانهها را دریافت نکنیم، به ذهنیت خود پناه برده و براین اساس طرف مقابل را قضاوت میکنیم، حال آنکه با ارتباط کلامی سوءتفاهمی شکل نمیگیرد و مسائل به وجود آمده درست تحلیل میشود.
پنهانکاری:
فرق بین پنهانکاری و حفظ حریم شخصی در روابط عاطفی چیست؟ چطور میتوانیم بین این دو تمایز قائل شویم؟ تعاریف متعددی در این مسئله وجود دارد، ولی کلیترین و اساسیترین آن عبارتند از : «حریم شخصی چیزی است که از روی احترام به کسی میدهیم». «پنهانکاری چیزی است که از دیگری دریغ میکنیم».
مثلا، حفظ حریم شخصی وقتی است که میخواهید دور از چشم همسرتان برایش هدیه بخرید و یا مثلا موضوعی در مورد برادرتان پیش آمده که ربطی به زندگی شما ندارد و او از شما خواسته پیش شما بماند و شما هم صلاح نمیدانید به همسرتان منتقل کنید.
«پنهانکاری زمانی است که در مورد چیزی که نمیتوانید به همسرتان بگویید احساس گناه میکنید». پنهانکاری موجب بیاعتمادی، کتمان حقیقت، عدمصمیمیت و دلخوری میشود، که همگی عواقب ناگواری در زندگی به همراه دارند. «حریم شخصی در روابط زناشویی عبارت است از فضایی که به خود فرد تعلق دارد و در ذات آن اعتماد و احترام نهفته است.
طرف مقابل از این فضا آگاه است و به آن احترام میگذارد بیآنکه متعرض آن شود، همچنین نباید شامل چیزهایی شود که به طریقی بر زن و شوهر یا کل خانواده تاثیر منفی میگذارند». اما « پنهانکاری یعنی چیزی وجود دارد که طرف مقابل از آن بیخبر است و این در اساس نوعی دروغگویی است».
عدم وفاداری:
روابط از مراحل دشواری گذر میکنند و در طول این مراحل است که ما آسیبپذیر و حتی گاهی بیحوصله و از زندگی دلزده میشویم. اگر این چنین شد، با شریک زندگی خود صحبت کنید.
در صورتی که چیزی متفاوت میخواهید که رابطه فعلیتان به شما نداده است، شجاعت داشته و آن را بیان کنید، اما اگر این شجاعت را ندارید، اعتماد موجود بین خود و شریک زندگی خود را برای یک لحظه ضعف یا وسوسه تخریب نکنید.
باید طوری با همسر خود رفتار کنید که دوست دارید او با شما رفتار کند. به وفاداری تمام و کمال احترام بگذارید و اگر نتوانستید پایبند وفاداری به همسرتان باشید، صادقانه با او در میان گذاشته و به طور جدی به فکر حل مسئله باشید.