مشاعره کانون ادبی موج در وصف مادر

در این مشاعره یک روزه که بیشتر از صد شاعر معاصر افغانستان از سراسر جهان اشتراک کرده بودند؛ ۳۳ پارچه شعر برتر از شاعران با احساس افغانستان انتخاب گردید و به شعرای آن لوح تقدیر اهدا شد.

کانون ادبی موج به مناسبت روز مادر در ۲۳ مین برنامه مشاعره این کانون؛ مشاعره تصویری را در قالب دوبیتی و رباعی در میان شعرای معاصر افغانستان به راه انداخت. در این مشاعره یک روزه که بیشتر از صد شاعر معاصر افغانستان از سراسر جهان اشتراک کرده بودند؛ ۳۳ پارچه شعر برتر از شاعران با احساس افغانستان انتخاب گردید و به شعرای آن لوح تقدیر اهدا شد.

اسوه سهاک، به نمایندگی از دست‌اندرکاران این کانون ادبی خطاب به اشتراک‌کنندگان نوشت:

«درود بر همه شاعران، سخن‌آفرینان و فرهنگ‌پرورانِ محترم صفحه‌ی نشراتی کانون ادبی موج!

سپاس‌گزارم از تمامی شاعرانی که در (۲۳) دور مشاعره‌ها در قالب دوبیتی و رباعی درین صفحه با ما بودند و همراهیِ زیبای داشتند و اینک عزیزانی که از جمله برترین‌های این دور مشاعره هستند را خدمت شما خوبان معرفی نموده و اشعارشان را خدمت‌تان پیشکش می‌نماییم.

این موفقیت را برای همه‌ی منتخبین گرامی مبارک باد عرض می‌داریم و درخشش‌شان را روزافزون می‌خواهیم.

قابل ذکر است که اشعار شعرا در برنامه مشاعره این کانون؛ توسط احمدشاه فایض وحفیظ‌الله امین‌پور به بررسی گرفته می‌شوند.

اینک به‌مناسبت روز مادر شعرهای را که در وصف مادر سروده شده است به دست نشر می‌سپاریم:

 

اگر تصویر مادر می‌کشیدم

به دستانش دو تا پر می‌کشیدم

ز دست ظلم و استبداد هستی

دو تا چشم ستمگر می‌کشیدم

مریم همایون کابلی

 

بنازم قامت رعنای مادر

بهشت جاودان شد جای مادر

ببوسم دست و پایش را همیشه

کنم سجده به خاک پای مادر

سید محمد «هاشمی»

 

بیا مادر مسافر گشته این دل

تمام کار من گردیده مشکل

دعایم کن دعایم کن که مادر

دوباره بازآیم سوی منزل

زین‌الدین «محمدی»

 

نشسته مادرم در انتظارم

مسافر گشته‌ام دور از دیارم

هوای دیدنت مادر! به سر زد

دگر طاقت فراقت را ندارم

آرش «سعیدی»

 

نظرانداز بر سیمای مادر

ببین در قامت رعنای مادر

سراپا عشق است و مهربانی

شوم قربان خاک پای مادر

پرویز هاشمی

 

کجا رفتی بگو فرزند مادر

شیرین و نازنین دلبند مادر

نشستم روی کلکین تا بیایی

ببینم تا ترا ‌ای قند مادر

عمرزی

 

در این غربت سرا چشمم به در ماند

غم دنیا مرا خونین جگر ماند

خوشی‌هایم شده از بام تا شام

که مادر در برم، مسعود، سرماند

مسعود افشار

 

ببین حالم سراپا دود گشتم

به مثل چوب‌های عود گشتم

بیا برگرد ‌ای مادر که هر شب

شریکِ آنچه غصه بود گشتم

محمدعلی رحیمی

 

سر از کلکین ببین مادر کشیده

سرودم من برایش این قصیده

دل پُر مهر او را شاد سازم

نبینم اشک از چشمش چکیده

ضیأ نصرت

 

خدایا همدم و غمخوارَمن کیست؟

طبیبِ این دلِ بیمارَ من کیست

مَنِ دل خسته که مادر ندارم

دلیلِ ماندن بسیار من کیست؟

ولی‌الله آرا

 

نشسته زار و نالان گریه می‌کرد

و از غم‌ها گریزان گریه می‌کرد

به پشتِ پنجره تنها و پر درد

زنی دیدم هراسان گریه می‌کرد

سحر احمدی

 

برایم انتظار استی تو مادر

همیشه بی‌قرار استی تو مادر

نداری لحظه‌ای صبر و قراری

چه شب‌ها زنده دار استی تو مادر

آریس محمدی

 

به پشت در نظر داری تو مادر

ز احوالم خبر داری تو مادر

نشستم من به فرمانت شب و روز

به مثل من پسر داری تو مادر

حکمت‌الله حاجی زاده

 

نشستم تا بیایی جان مادر

تویی در زندگی ارمان مادر

از آن روزی که رفتی درد دارم

وجودت می‌شود درمان مادر

خواجه اسرارالله صدیقی

 

 

به شب‌ها تا سحر تنها نشسته

به رویِ موجه‌ای غم‌ها نشسته

دوتا چشمش به در ماندست تا صبح

که فرزندم چرا تنها نشسته

یونس

 

به پای یاد فرزند شهیدم

بسوی آسمان‌ها پرکشیدم

ترا من دیده بر درجان مادر

بیا که غیر تو کس را ندیدم

نرگس هاشمی

 

ببین حال مرا مثل همیشه

به جانم دردِ هجران کرده ریشه

ندارم طاقت دوریِ مادر

شکستم از غمت مادر چو شیشه

صدیقه یوسفزی

 

همیشه مادرم بی‌خواب دیدم

و لطفش را به خود نایاب دیدم

به وقت دوری‌اش از نزد فرزند

دلش را خسته و بیتاب دیدم

شاعر دلداده

 

همه عالم فدای تار مویت

گذشتی بهر ما از آرزویت

تو مادر؛ گنج از لطف و صفایی

دهم جان را به این خلق نکویت

لطیف نظری

 

 

تویی عشق و تو ایمانم تو مادر

تویی مهر و تو جانانم تو مادر

دو دستانت ببوسم من همیشه

تویی سروِ خرامانم تو مادر

عتیق‌الله فیضی

 

چو مادر نیست این دنیا خراب است

دلم بی‌تاب و دیده پر ز آب است

الهی مادر مردم نمیرد

همیشه قلب بی‌مادر کباب است

تانیه صالح

 

چو فرزندم زپیشم دور گشته

غم دوری او ناسور گشته

دو چشمم بررهش در انتظار است

زهجرانش دو چشمم کور گشته

شمیلا حبیب‌زی سرشک

 

اگر خوابت کمی افزون ببینم

و یا روی خوشت محزون ببینم

سیه گردد سرم این روز روشن

که قلب مادرم پرخون ببینم

عبدالمنان حریر

 

الا مادر تو هستی دلبر من

از آن روزی که رفتی از برمن

دعای من همین بوده همیشه

بیایی تو بخوابم گوهر من

فریبا نادری

 

ترا مادر پریشان، خسته دیدم

دو چشمانت به راهی، بسته دیدم

نیامد آن پسر گم‌گشته‌ای تو

دلت را از همه، بشکسته دیدم

قربان محمد قربان

 

تو هستی افتخارم مام دلسوز

وجود تو چراغ عالم افروز

هزاران افتخار و نیکنامی

شب تارم بدیدارت بود روز

ملالی مهربان

 

به تنهایی دلم صد بار شد پیر

جوانی رفت و هم بی‌یار شد پیر

به غربت زندگی سر شد تمامش

که با من قسمتم بیمار شد پیر

محمد تقی حلیمی

 

به پیری از جوانی یادم آمد

شکست زندگانی یادم آمد

به کوتاهی عمرم گریه کردم

چو مرگ جاودانی یادم آمد

حبیب اکبری

 

همراز غم و عشق و قرارت مادر

دلجو و رفیق و غمگسارت مادر

تا می‌روی از خانه و بر می‌گردی

بی‌صبر تو و در انتظارت مادر

احمد شاه رفیقی

 

از رفتن مادرم که تنها شده‌ام

بیگانه از این مردم دنیا شده‌ام

هردم که بیادش دل من می‌گیرید

محتاج به تسکین و تسلا شده‌ام

شفیق رفیقی

 

در حسرت و انتظار تو پیر شدم

تسلیم به قسمت و به تقدیر شدم

از اینکه امیدِ دیدنت کم نشود

مصروف دعا و ذکر و تدبیر شدم

عبدالشفیق صدیقی

 

آیینه‌ی پاکی و صفایی مادر

در مهر و وفا تو چون خدایی مادر

ای گوهر نایاب، امید مطلق

گنجینه‌ی اسرار و بقایی مادر

دکتر اشرف حیدری

 

ای از دل تو سوز و شرر می‌بارد

اشک تو از آن دیده‌ی‌تر می‌بار

مادر که به آسمان تو ابر غم است

از هجر پسر شام و سحر می‌بارد

رحیم شاه رحیمی

ارسال نظرات