تماشاگر و بازیگر، نفس به نفس
پریسا کوکلان
مازیار شاهچراغی هنرمند کارگردان و بازیگر جوانیست که از ابتدای جوانی زمان زیادی از زندگی خود را صرف هنر مورد علاقه و حرفهاش، تئاتر کرده است. این روزها قرار است نمایش جدیدی را کارگردانی کند و به صحنه ببرد. نمایشی که روابط انسانی، هویت و زندگی از دغدغههای اصلی آن است. او هویت را متغیر میداند و معتقد است که هر کسی در هر اتفاقی جایگاهش را بنا به شرایط عوض میکند. گویی از هر قسمت از وجود و شخصیتاش به شکلی متفاوت در جریانات مختلف بهره میگیرد.
ارتباط برای هنرمند یک فرآیند دو سویه است و مفهوم مطلقی نیست زیرا که حسهای مشترک به وجود آمده و قراردادهایی که داریم ممکن است در وجود هر انسانی، متفاوت باشند. این پیوستگی میتواند با یک عامل بیرونی یا درونی صورت بگیرد و با ابزارهای متفاوت کامل میشود اما نمیتوان برای آن انتهایی قائل شد و این را میتوانیم در سوءظنها و سوء تفاهمهای اجتماعی در مغایرت با منشأ و مبدأ معنا حس کنیم. او ارتباط را مجموعهی تأثیرات داده شده و گرفته شده میان دو نقطه میداند.
به گفتهی این هنرمند، تماس برقرار کردن در تئاتر به سه نقطهی اصلی کارگردان، بازیگر و تماشاچی ختم میشود که سه نوع مراوده را میسازند. آن ها نقاط انسانی هستند که در وجود تئاتر به عنوان یک هنر انسانی خلاصه شدهاند. در اجرای نمایش و زمانی که در اثر هنری بدن درگیر میشود، هیچ پرده و یا عامل دیگری میان آن اثر که همان انسان است و مخاطب وجود ندارد و تماشاگر میتواند در چشم اثر هنری خیره شود. این اتفاق حتی در سینما هم نمیافتد چرا که وجود دوربین و عوامل صحنه همچنان تماس مستقیم تماشاگر و اثر هنری را قطع میکنند. این ارتباط مستقیم در تئاتر با وجود همان سه نقطهی اتکا در نمایش برقرار میشوند.
ابزار ارتباطی برای این هنرمند، در تئاتر، استفاده از حواس پنجگانه بینایی، شنوایی (کلام و موسیقی)، بویایی، چشایی و لامسه است و از هیجانهای پنهانی در کلام و المانهای ارتباطی نیز یاری میگیرد. مازیار شاهچراغی از این ظرایف برای نزدیک شدن به مخاطبش و جذب کردن او به سمت اثر هنری خود بهره میگیرد. به همین منظور گاه قبل از اجرای نمایش، تماشاگران را، به شیوهی خود، در کار وارد میکند یا از حواس برای آشنا کردن مخاطب با فضای کارش و درگیر کردن او با چیزی که قرار است ببیند، استفاده میکند.
او معتقد است که ارتباط میبایستی متعادل باشد و بعضی اوقات برنامهریزی میکند تا تماشاگر را تشنهی جستجو و یافتن سازد. شاهچراغی فکر میکند که آدم ها خیلی کم با کلام ارتباط برقرار میکنند و تمام رفتارها و حرکات شان منبع مراوده است. او تلاش میکند که به انسانها نگاه کند و به حرفهایشان گوش بدهد و اعتقاد دارد که انسانها دائماً دچار سوء تفاهم میشوند. او میگوید که صرفاً واژگانی که استفاده میکنیم منبع انتقال اطلاعات نیستند بلکه میبایستی به آن ها ابزار اضافه کرد. حتی ارائهی جزئیات نیز گاهی برای انتقال معنایی که در ذهن داریم کافی نیست.
با نگاهی به کار اخیر او، از نمایشنامههای ساموئل بکت، با عنوان Play، بازی، این نگرش را، در آثار او، بیشتر درمییابیم. این کار به تنهایی انسان، قطع و عدم ارتباطش با دنیا و انسانهای دیگر میپردازد. انسانها روابط شان را در سطح نگه میدارند و به قول مازیار شاهچراغی، بکت به نوعی به انسان طعنه میزند و به او یادآوری میکند که برای ارتباطات خود هیچ تلاشی نمیکند. این نوع نگاه را نه تنها در نمایشنامهها، بلکه در رمانهای بکت هم میبینیم.
ساموئل بکت از نویسندگان مورد علاقهی این هنرمند است و با این علاقه وارد دنیای تئاتر شده است. او زبان سادهی بکت در نوشتار را میپسندد و تا به حال چند تا از کارهای او را به صحنه برده است اما دوست ندارد که خودش را فقط در دنیای بکت محاصره کند. او جذابیت نمایش برای تماشاگر را هنر میزانسن، طراحی صحنه و آگاهی از آن چه نمایش میدهیم میداند و از این میان به کارهای بهرام بیضایی اشاره و توانایی این هنرمند بزرگ در تأثیری که بر روی مخاطبش میگذارد را مطرح میکند.
مازیار شاهچراغی تئاتر را از هنرهای هفتگانه نمیداند. به نظر او تئاتر مجموعهای از تمام هنرهاست. این هنر از نقاشی، مجسمهسازی، ادبیات و غیره بهره میگیرد تا خودش را زنده نگه دارد و این کمال در یک اثر هنریست. او تئاتر را با انسان مقایسه میکند که در انزوا از بین میرود. تئاتر هنر وابستهای نیست و تجمع هنرهای دیگر در دل تئاتر، قدرت و هویت آن را نشان میدهد. بدون شک وجود تماشاگر قسمتی از تئاتر است و عدم وجود آن این هنر را بیمعنی میسازد. تماشاگر و بازیگر، نفس به نفس، به همراه یکدیگر تئاتر را به جلو هدایت میکنند.
مازیار شاهچراغی با انگیزه و انرژی به جلو پیش میرود. او به زودی نمایش Play، را به صحنه میبرد و معتقد است که وقتی کار خوبی را به مخاطب ارائه میدهیم او را به تفکر وامیداریم و این فرآیند یک ارتباط دوطرفه است. شاهچراغی آثار خود را تلاشی صادقانه برای نشان دادن چیزهایی که در زندگی اهمیت دارند میداند. او فکر میکند که بعضی اوقات از دست دادن این چیزها برای مان بسیار گران تمام میشود. این هنرمند به خوب بودن و انسان بودن میاندیشد و در دل هر داستان، نمایشنامه و تئاتر این مفهوم را جستجو میکند. او معتقد است که انسان به فلسفه، تفکر و بهتر شدن نیاز دارد. تئاتر برای این بهتر شدن تلاش میکند و تماشای آن همچون هدیهای شسته رفته و جذاب است که درسهایی را برای مخاطبش به جای میگذارد که رسیدن به آنها ساده نیست. او معتقد است کسی که تئاتر اجرا میکند، به شکلی سرگرمکننده مخاطب را، به سادهترین شکل، از پرداخت هزینهای گزاف برای تجربه کردن و آموختن آزاد میسازد.
نمایش «بازی»، Play، در تاریخ 20 و 21 ژانویه ساعت 19 در Art neuf, 3819, rue Calixa-Lavallée, H2L 3A7، به صحنه میرود. علاقهمندان میتوانند برای تهیهی بلیت به صفحهی فیسبوک «گروه نمایش زندگی» و یا حضوراً به آکادمی موسیقی ر-می 3333 boul. Cavendish, H4B 2M5، مراجعه فرمایند. تلفن اطلاعات: 5146383835